قوانين اشتباه در بورس تهران
روز شنبه جامعه سهامداران شاهد تاثير اوليه جنگ بر معاملات و بازار سرمايه بودند و شاهد صفهاي فروش سنگين بدون هيچ خريداري! اما سوالي كه در ذهن فعالين تداعي ميشود اين است كه بازگشايي بازار به چه قيمتي؟ بازگشايي بدون هيچ حمايتي؟ درست است كه بازار بايد يك روزي بازگشايي ميشد، ولي آيا مجموعه مديران سازمان بورس و شوراي عالي بورس و وزارت اقتصاد و بانك مركزي آيا هيچ برنامهاي براي بازار سرمايه ندارند و نداشتهاند كه امروز بازاري مايه دستمايه تمسخر رسانههاي معاند رژيم خونخوار صهيونيستي شده است؟!
روز شنبه جامعه سهامداران شاهد تاثير اوليه جنگ بر معاملات و بازار سرمايه بودند و شاهد صفهاي فروش سنگين بدون هيچ خريداري! اما سوالي كه در ذهن فعالين تداعي ميشود اين است كه بازگشايي بازار به چه قيمتي؟ بازگشايي بدون هيچ حمايتي؟ درست است كه بازار بايد يك روزي بازگشايي ميشد، ولي آيا مجموعه مديران سازمان بورس و شوراي عالي بورس و وزارت اقتصاد و بانك مركزي آيا هيچ برنامهاي براي بازار سرمايه ندارند و نداشتهاند كه امروز بازاري مايه دستمايه تمسخر رسانههاي معاند رژيم خونخوار صهيونيستي شده است؟!
درخصوص وضعيت بازار سرمايه و وظيفه ذاتي حاكميت درقبال آن بايد گفت كه حتي در ليبرالترين اقتصادها هم يك حداقل وظايفي براي دولت و به طور كلي حاكميت و مجموعههاي مديريتي قائل هستند كه اين حداقل وظيفه همان تامين امنيت است! سوال من اين است كه در اين تعطيلات طولاني سازمان بورس هيچ برنامهاي براي بازار سرمايه و ايجاد امنيت در آن طراحي نكرده است؟
درست است كه امنيت ابعادي دارد كه اولين مورد آن امنيت جاني (جلوگيري از تهاجم خارجي و داخلي) و موارد ديگر همچون امنيت قضايي، امنيت رواني و از همه مهمتر امنيت مالي (حفظ مالكيت خصوصي) است، بنابراين شهروندان در قبال انواع و اقسام ماليات (ماليات، فروش نفت، خدمت سربازي و...) كه به حاكميت ميپردازند خواستار امنيت در كليت آن هستند، حال اگر به دلايلي طي فرآيند تامين امنيت، جان و مال و روان مردم آسيب ديد دولت ميبايست جبران خسارت كند، اما به چه صورت؟
مثلا اگر يك منزل شخصي در نتيجه جنگ اخير آسيب ديده باشد دولت موظف است جبران خسارت كند چون دولت مسوول حفظ امنيت مردم بوده ولي به هر دليلي نتوانسته وظيفه خودش را انجام بدهد!
اين مورد درخصوص بازار سرمايه و بورس هم صادق است، بازار كه به صورت آنلاين ماليات آن پرداخت ميشود و به صورت مستقيم به توليد كشور كمك ميكند اما همواره مورد بيمهري قرار ميگيرد و به شكل يك قلك تامين مالي در تمامي ادوار به آن نگاه شده است، اگر تحت تاثير اقدامات دولت مال مردم در بورس آسيب ديده دولت ميبايست حداكثر تلاش خود را براي كاهش اين آسيب بهكار بگيرد، ولي امروز در يك روز خونين حتي رگههايي از حمايت و حتي تصميم بر حمايت را هم از اين بازار شاهد نبوديم! هر چند بخشي از اين آسيب، نااميد شدن از آينده و حفظ امنيت شركتها و باشد باز هم دليل نميشود كه سازمان بورس از وظيفه خود سر باز زند.
معاملهگران امروز و بعد از يك وقفه طولاني پس از بازگشايي بازار چند دسته بودند؛
دسته اول: «هيجانيها» واكنش سريعها، تحليل صفر. دنبال راه فرار و هميشه توهم ريزش، مستقيم در صف فروش، بدون توجه به منطق يا وضعيت بنيادي سهمها يا وضعيت سياسي و فقط به صورت چشم بسته ثبت سفارش در صف فروش.
دسته دوم: «ريسكپذيران» كساني كه قبل از جنگ روي سهمهاي پرريسك سنگين ورود كرده بودن، حالا دنبال فرار از موقعيتها هستند و با پذيرش ضرر و اشتباه دنبال راهحلي براي خروج، مصداق بارز نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
دسته سوم: «اصلاحگران عجول» حتي حرفهايها هم بعضي وقتا در دام شتابزدگي ميفتن؛ اينا ميخوان سريع اثرات جنگ رو تو پرتفوشون تعديل كنن. همون شنبه، با عجله و تحليلهاي من درآوردي براي اصلاح پرتفوي و چيدمان جديد رو ميخوان انجام بدن.
دسته چهارم: «نيازمندانِ نقدينگي» دو هفته تعطيلي براي كساني كه «فولسهم» بودن، حكم فاجعه داشت. الان اولين كارشون فروشه، نه براي استراتژي، بلكه براي زنده موندن. دسته پنجم: «قفلشدگان در سود» افرادي كه قبل از جنگ وارد سهم شدن و الان تو سود هستن، اما با ديدن جنگ ترسيدن و نميخوان اين سود از دست بره و ميگن حالا كه تو سوديم بفروشيم و كامل از بازار خروج بزنيم و بعد از اصلاح مجدد وارد شويم.
در نتيجه، درست است كه به خاطر پايان جنگ، جو مثبتي ايجاد شده و در اين جنگ هيچ آسيبي به زيرساخت اقتصادي يا شركتي وارد نشده، اما فروشندگان فوق رو در بازار همواره در روزهاي آينده هم خواهيم داشت! پس وظيفه وزارت اقتصاد و سازمان بورس و تمام نهادهاي مالي اين است كه از همين الان به فكر اقدامات حمايتي اول براي نقد شونده بودن كل بازار و نه چند تا سهم بزرگ باشند، دوم بستههاي حمايتي قوي رو طراحي كنند براي بازگشت ثبات به بازار.
اما بورس امروز در اسارت قوانين اشتباه است! از مهمترين عوامل ضعف بورسِ ايران وجود دامنه نوسان و بهرهگيري نادرست از حجم مبناست. بورس كشورهاي ديگر زمان زيادي براي رسيدن به تعادل نياز ندارند، اما بورس ايران با توجه به دامنه 6درصدي (منفي 3 تا مثبت 3) راه زيادي براي رسيدن به تعادل داره. منفي سه خوردن دارايي اكثر سرمايهگذاران ايراني براشون زيان معناداري به حساب نمياد چون شگفتيهاي بيشتري رو به چشم ديدن، چه در اقتصاد و چه در سياست.
بازار سرمايه ايران هر سال بزرگتر شد قبل از اينكه عميق بشود و قوانينش اصلاح بشود. اگر دامنه نوسان آزاد بود همين امروز به تعادل ميرسيديم و نمادهاي ارزنده از فردا در مسير اصلي خودشان قرار ميگرفتند. اما اقتصاد و بورس ايران در گرو تصميمات اشتباه است.
در كل روز شنبه شاهد فشار فروش سنگين ناشي از چند ترس بوديم. ترس جنگ اتفاقا افتاده، ترس شروع مجدد جنگ، ترس از بسته شدن مجدد بازار، ترس از ادامه قفل بودن و خلاصه شاهد در هم تنيده شدن ترسها و عدم قطعيتها در بورس بوديم. حمايت خاصي هم نشد و درنهايت بازار سهام در بدترين شرايط ممكن كل ادوار تاريخي خود بسته شد.
فعلا همه در كشور به فكر تامين مصارف و احتياطهاي خودشان هستند. به همين دليل تقاضا مصرفي و احتياطي پول در اين روزها افزايش پيدا كرده و كسي به فكر سفتهبازي نيست و تقاضاي سفتهبازي كاهش پيدا كرده است. چيزي كه در بازارهاي موازي هم به چشم ميخورد.
فعلا تا شرايط جنگي حاكم است، اين مدل رفتار اقتصادي ادامه پيدا ميكند و نبايد انتظار رشد از بازار سرمايه داشت، همين كه بازار متعادل و نقد شونده شود خود يك برد و پيروزي بزرگ براي بازار محسوب ميشود. از امروز يك عده دارند از وزير و رييس و مديران ايراد ميگيرند، ولي بايد گفت كه بورس تا ابد كه نميتواند تعطيل باشد!
نبايد هم انتظار داشت وقتي كشور در شرايط جنگي است الان اولويتش پول آوردن و حمايت قدرتمند از بورس و رنج زدن باشد!! چراكه موارد مهمتري در كشور وجود دارند، اما سازمان بورس و مجموعههاي خود ميتوانستند آستينها را بالا بزنند براي حمايت از بازار؟
ببينيد با دامنه ۳درصدي اوضاع اين است اگر با يك درصدي بوديم چه ميشد؟
واقعيت ماجرا و بورس همين است كه روي تابلو ميبينيم افرادي كه الان از وزير و رييس ايراد ميگيرند يك عمر دنبال مقصر گشتهاند و دنبال تحليل و مقصر در انتخاب پرتفوي و مديريت ريسك خود نبودهاند! در بازار هميشه عدهاي راضي و عدهاي ناراضي هستند و نميتوان هميشه همه را راضي نگه داشت.