اتلاف انرژي و ضعف مديريت تقاضا؛ بزرگ‌ترين تهديد پايداري برق ايران

رضايت مصرف‌‌كننده و صنعت از پايداري خدمات انرژي پايين است

۱۴۰۴/۰۴/۰۴ - ۰۱:۲۰:۲۶
|
کد خبر: ۳۴۶۸۱۱

به گزارش مهر با وجود رشد توليد انرژي و سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده، بحران خاموشي و ناپايداري برق همچنان گريبان ايران را رها نكرده است. «اتلاف بالاي انرژي و مديريت غيرهوشمند تقاضا» نه تنها بزرگ‌ترين چالش صنعت برق كشور است، بلكه تهديدي براي اقتصاد ملي، رفاه مردم و امنيت راهبردي كشور به‌حساب مي‌آيد.

به گزارش مهر با وجود رشد توليد انرژي و سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده، بحران خاموشي و ناپايداري برق همچنان گريبان ايران را رها نكرده است. «اتلاف بالاي انرژي و مديريت غيرهوشمند تقاضا» نه تنها بزرگ‌ترين چالش صنعت برق كشور است، بلكه تهديدي براي اقتصاد ملي، رفاه مردم و امنيت راهبردي كشور به‌حساب مي‌آيد.

مهرداد اصغري، پژوهشگر و كارشناس مديريت انرژي، با صراحت هشدار مي‌دهد: «هنگامي كه هر سال ميلياردها كيلووات‌ساعت برق و ميلياردها مترمكعب گاز در كشور بدون هيچ فايده‌اي به هدر مي‌رود، ديگر نمي‌توان اميدي به حل ريشه‌اي بحران برق داشت، مگر آنكه نگاه سياست‌گذار و جامعه از توليدمحوري به مديريت اتلاف و تقاضا تغيير كند.»
در شرايطي كه ديگر كشورها، با تكيه بر كنترل مصرف، اتلاف را به حداقل رسانده‌اند، صرفاً ادامه سياست فعلي، يعني توسعه نيروگاه‌ها بدون اصلاح جدي شبكه و رفتار اجتماعي، مسير را به سوي بحران عميق‌تر هدايت مي‌كند.‌
طبق جديدترين آمار وزارت نيرو، حدود ۱۳ تا ۱۵درصد از كل برق توليدي كشور، پيش از رسيدن به مصرف‌كننده، در شبكه انتقال و توزيع از بين مي‌رود. اين عدد نه فقط دو برابر ميانگين جهاني (۷ درصد) است، بلكه حتي برخي كشورهاي كمتر توسعه‌يافته را نيز پشت سر گذاشته‌ايم. در بخش گاز، وضعيت بدتر است و تخمين‌ها گاهي تا ۲۰درصد تلفات مي‌زنند.

اصغري مي‌گويد: «ميزان انرژي هدررفته فقط در زيرساخت‌هاي برق، مطابق متوسط سالانه، معادل مصرف سالانه ۵ تا ۶ استان كشور است. اين يك زخم پنهان بزرگ بر پيكره اقتصاد ايران است كه سرمايه و منابع ملي را مي‌بلعد.» علاوه بر اين، حجم بالايي از انرژي در صنايع، ساختمان‌هاي اداري و حتي منازل به دليل بهره‌وري پايين و عدم رعايت استانداردهاي مصرف بهينه، بي‌صدا دود مي‌شود و از بين مي‌رود.‌
در بسياري از مناطق ايران، شبكه‌هاي توزيع و انتقال برق و گاز، عمري بيش از ۳۰ تا ۵۰ سال دارند. بخش قابل‌توجهي از پست‌هاي توزيع، كابل‌هاي فشار قوي و ايستگاه‌ها از حد استاندارد قديمي‌تر هستند و هر سال فرسوده‌تر مي‌شوند.

اصغري هشدار مي‌دهد: «اگر امروز جسارت نوسازي شبكه و جايگزيني تجهيزات فرسوده را به خرج ندهيم، به زودي حتي با افزايش توليد نيز هيچ تضميني براي تداوم پايداري شبكه وجود ندارد. خاموشي نه حاصل كمبود توليد كه زاييده تلفاتي است كه براي آن راه‌حل مشخص داريم ولي اجرا نمي‌كنيم.»
فرسودگي شبكه، نه تنها تلفات را بالا مي‌برد، بلكه ريسك حوادث، خاموشي‌هاي ناگهاني و هزينه تعميرات اضطراري را نيز افزايش داده است.‌
برق و گاز خانگي و صنعتي در ايران با يارانه بسيار بالا و بعضاً رقم‌هاي غيرواقعي در منطقه عرضه مي‌شود. اين موضوع نه‌تنها منجر به بي‌انگيزگي مصرف‌كننده براي صرفه‌جويي مي‌شود، بلكه انگيزه سياست‌گذار و صنعت را هم براي نوآوري و اصلاح زيرساخت به پايين‌ترين حد مي‌رساند.
از نگاه كارشناسي اصغري گفت: «تا زماني كه مصرف اضافه عملاً هيچ هزينه جدي بر مصرف‌كننده و صنعت تحميل نكند، انتظار اصلاح الگو ناعادلانه است. يارانه انرژي مثل يك شمشير دولبه، رقابت‌پذيري منطقه‌اي ايران را از بين برده و درآمدهاي صنعت برق را به‌شكل وحشتناك كاهش داده است.» در ايران، برخلاف كشورهاي توسعه يافته، ابزارهاي هوشمند مديريت مصرف (DSM)، كنتورهاي هوشمند، شبكه‌هاي ديجيتال كنترل بار و سيستم‌هاي اطلاع‌رساني بلادرنگ، يا وجود ندارند يا بسيار محدود استفاده مي‌شوند. تصميم‌گيري براي قطع يا مديريت بار عمدتاً سنتي، غيرسيستمي و بدون دريافت داده لحظه‌اي است.
اصغري تأكيد مي‌كند: «كليد حل بحران برق، فناوري‌هاي نوين اندازه‌گيري، مديريت بار و تعامل مستقيم با مصرف‌كننده است. هر دقيقه تعويق در استقرار كنتورهاي هوشمند، يعني استمرار اتلاف و بحران پنهاني كه با توسعه توليد حل نمي‌شود.»
در كشورهاي موفق، مصرف‌كننده مي‌تواند به‌طور روزانه اطلاعات مصرف خود را ببيند، در برنامه‌هاي تشويقي مشاركت كند و به كاهش مصرف در پيك تشويق شود.
حدوديك‌چهارم كل مصرف برق كشور در صنايع بزرگ فولاد، سيمان، آلومينيوم و پتروشيمي به‌كار مي‌رود. متأسفانه، متوسط راندمان اين واحدها دو تا سه برابر پايين‌تر از استاندارد جهاني است. دليل اصلي آن استفاده از تجهيزات قديمي و نبود الزام قانوني به بهسازي و نوسازي صنايع است.‌
اصغري معتقد است: «دولت بايد صنايع بزرگ را ملزم كند طي يك دوره زماني مشخص، فرآيندها و تجهيزات خود را به استاندارد منطقه‌اي برسانند. اين برنامه نه فقط حفظ اشتغال، بلكه تضمين امنيت انرژي و جلوگيري از خاموشي‌هاي زنجيره‌اي است.»
يكي از لايه‌هاي پنهان بحران اتلاف انرژي در ايران، بي‌توجهي عمومي و ضعف فرهنگ مشاركت است. جامعه نسبت به پيام‌هاي صرفه‌جويي انرژي اغلب بي‌تفاوت است و مقاومت اجتماعي در برابر كاهش مصرف يا مشاركت در كمپين‌هاي مشاركتي به چشم مي‌خورد. اصغري مي‌افزايد: «مردم خاموشي را به رسميت نمي‌شناسند. هنوز درك ملي نسبت به اينكه هر كيلووات ساعت انرژي، حاصل ميليون‌ها تومان سرمايه‌گذاري و كار جهادي است، شكل نگرفته است. بدون اصلاح نگرش عمومي هيچ سياستي موفق نخواهد بود.»
تعرفه‌هاي برق و گاز نه‌تنها واقعي نيستند، بلكه عملاً به مصرف بيشتر پاداش مي‌دهند. اغلب اقشار پرمصرف، به جاي پرداخت جريمه، از سوبسيد بيشتري منتفع مي‌شوند. چنين الگويي، كاملاً برخلاف اصول موفق مديريت مصرف در دنياست.
اصغري راه‌حل را در «تعرفه پلكاني واقعي، با حمايت همزمان از خانوارهاي كم‌درآمد و اخذ هزينه واقعي از مصرف‌كنندگان سنگين» مي‌داند.
موفق‌ترين كشورها، از ژاپن و كره‌جنوبي تا آلمان و چين، در دهه اخير با كنترل مصرف و كاهش تلفات (نه افزايش توليد)، هم مصرف انرژي و هم آلودگي را كاهش داده‌اند و پايداري شبكه را تثبيت كرده‌اند.
در ژاپن پس از بحران فوكوشيما، يك برنامه منسجم كاهش مصرف در تابستان اجرا شد و با امداد فرهنگي، فناوري و سياست تعرفه پلكاني، مصرف برق تا ۲۲درصد پايين آمد. بحران «اتلاف انرژي و ضعف مديريت تقاضا» ريشه بسياري از مشكلات فعلي صنعت برق ايران است. اگر اين بحران راهبردي از مسير اصلاح ساختاري، بهره‌گيري از فناوري نوين، اصلاح تعرفه و آموزش عمومي جدي گرفته نشود، حتي با دو برابر شدن ظرفيت توليد، پايداري برق و امنيت انرژي كشور دست يافتني نخواهد بود. به بيان اصغري «آينده روشن انرژي ايران، وابسته به جسارت اصلاح ساختار مصرف، اعتماد به فناوري بومي و مشاركت فعال مردم و صنعت در مسير عقلاني‌شدن الگوي مصرف است. راهكار ساده است ولي اراده مي‌طلبد.»