چرا صنعت برق ايران از فناوريهاي نو عقب مانده است؟
عملا يكي از نقاط ضعف راهبردي و بلندمدت صنعت برق، تأخير جدي در جذب و بوميسازي فناوريهاي روز دنيا است. اين عقبماندگي باعث شده ظرفيت بهروزرساني و تابآوري زيرساختها پايين بيايد.
عملا يكي از نقاط ضعف راهبردي و بلندمدت صنعت برق، تأخير جدي در جذب و بوميسازي فناوريهاي روز دنيا است. اين عقبماندگي باعث شده ظرفيت بهروزرساني و تابآوري زيرساختها پايين بيايد.
به گزارش مهر، در هياهوي وعدههاي توسعه نيروگاهي و سخنرانيهاي سالانه مديران صنعت برق، واقعيت تلختر اما پنهان مانده است: ناوگان نيروگاهي كشور پير شده و نشانههاي اين پيري فراتر از افت راندمان، به خاموشيهاي زنجيرهاي و سقوط پايداري شبكه منجر شده است. بر اساس دادههاي رسمي، نزديك به ۶۵ درصد نيروگاههاي حرارتي از بازه استاندارد عمر مفيد عبور كردهاند؛ در حالي كه عمر بهينه آنها ۲۵ تا ۳۰ سال تعريف شده است، اغلب واحدها اكنون از دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ به جا ماندهاند. مطابق گزارش مركز پژوهشهاي مجلس (۱۴۰۳) ميانگين سني نيروگاههاي حرارتي كشور به ۲۹ سال رسيده است. حدود ۳۷ هزار مگاوات از ظرفيت حدود ۷۰ هزار مگاوات نيروگاهي ايران در اسمي شرايط «بازنشسته» قرار دارد. واحدهاي بخار قديمي، راندماني تا ۳۱ درصد دارند كه نسبت به ميانگين جهاني (۵۰–۶۰ درصد براي نيروگاههاي سيكل تركيبي جديد) يك فاجعه محسوب ميشود. علاوه بر اين، بخش مهمي از اين تجهيزات نه تنها فرسوده، بلكه فاقد قطعات يدكي و قابليت مدرنسازي تدريجي هستند. براساس ارزيابي سنديكاي صنعت برق، صرفا در پنج سال اخير، حدود ۲ هزار مورد توقف اضطراري (Forced Outage) مستقيم ناشي از فرسودگي بوده است. افت راندمان و اتلاف سوخت: به گزارش شركت توليد برق حرارتي، هر يك درصد كاهش راندمان در نيروگاهها، معادل اتلاف سالانه ۵۰۰ ميليون مترمكعب سوخت گاز يا معادل ارزي حدود ۱۵۰ ميليون دلار است. برآوردهاي غيررسمي نشان ميدهد كه افت راندمان نيروگاههاي پير، هر سال ميلياردها دلار هزينه اضافي سوخت و آلايندگي بر اقتصاد كشور تحميل ميكند. افزايش خاموشي و توقف اضطراري: سن بالا و فرسودگي قطعات باعث افزايش incidents (توقف اضطراري) شده، به گونهاي كه گاهي راندمان كل سيستم توليد در اوج تابستان تا ۱۰ درصد كاهش مييابد و شبكه با كمبود جدي مواجه ميشود. هزينه تعميرات و نيروي انساني: تعمير اضطراري واحدهاي فرسوده تبديل به روندي دايمي شده و تيمهاي تعميراتي، بيشتر وقت خود را به جاي پروژههاي توسعهاي، صرف وصلهپينه و احياي تجهيزات كهنه ميكنند. اين، هزينه نيروي انساني و همچنين آسيب به روحيه تخصصي نيروهاي فني را بهشدت بالا برده است. فرصتسوزي براي گذار به فناوري نوين: تأخير در خارجكردن واحدهاي قديمي، اجازه نميدهد پروژههاي سيكل تركيبي جديد يا تجديدپذيرها جايگزين شوند. متوليان صنعت برق مدام به مشكلات بودجه و مقررات اشاره ميكنند. اما كارشناسان بر اين باورند كه مشكل عمدهتر، فقدان نقشه راه تكنولوژيك و غيبت الزامات سياستگذاري براي خروج واحدهاي فرسوده است. سياستهاي بيانگيزه: قراردادهاي فروش برق تضميني (PPA) و تسهيلات سرمايهگذاري براي نيروگاههاي جديد ناكارآمد هستند و جذابيتي براي سرمايهگذاران داخلي و خارجي ايجاد نميكنند. بيعملي در اجراي برنامه خروج: سند راهبردي خروج واحدهاي فرسوده كه در دولت قبل مصوب شد، هرگز اجرا نشد و عملاً پروژه به پروژه عقب افتاد. همچنانسازي و سرهمبندي: صنعت برق ايران عادت كرده كه با پروژههاي كوتاهمدت تعميرات، عمر تجهيزات را به زور افزايش دهد و نقدينگي اندك را صرف همان وصلهكاري كند. پيشنهادهاي دولتي براي بهبود وضعيت، عمدتا حول محور افزايش اعتبارات و بازنگري در تعرفهها است؛ اما بدون الزام به خروج تكنولوژيهاي منسوخ، اين اعتبارات صرفا صرف به تعويق انداختن بحران ميشود. عدم اجراي عملياتي سياستهاي قبلي مثل مولدسازي و تجميع ظرفيتهاي سرمايهاي بخش خصوصي، فرصتهاي گذار فناورانه را هدر داده است. در همين رابطه وحيد شريعتي استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد اقتصاد و مديريت توليد برق به سوالات خبر نگار مهر پاسخ داده است كه در ادامه اين گفتوگو را ملاحظه ميكنيد. شايد بيش از هر عامل ديگر، كاهش راندمان و افزايش خاموشي مستقيم به سن بالاي تجهيزات بازميگردد. اگر جدول حوادث توقف اضطراري را ببينيد، بخش عمدهاش مربوط به نيروگاههايي است كه بيش از ۲۵ سال عمر دارند. حتي با تزريق سوخت نيز، ساختار فرسوده اجازه افزايش توليد پايدار را نميدهد. متأسفانه همواره بودجههاي عمراني و تعرفههاي غيراقتصادي بهانه شدهاند. اما واقعيت جديتر، غلبه تفكر «مديريت مسكن» بر «اصلاح راهبردي» است. در هيچ دورهاي، الزام حقوقي و اجرايي براي خارج كردن واحدهاي پير عملياتي نشده است. بسياري از مديران به خاطر مشكلات كوتاهمدت و نبود اراده لازم سراغ پروژههاي دردسرساز و خروج موقت نميروند.
خير، انگيزه سرمايهگذاري بخش خصوصي خيلي كم است. مدل PPA كنوني سودآوري كافي ندارد. حتي در پروژههاي تجديدپذير نيز نهادهاي مربوطه با تأخيرهاي طولاني و حواشي بوروكراتيك مواجهاند. اگر هم سرمايهاي باشد، بخش خصوصي سعي ميكند همان واحد را اورهال كند نه جايگزين! وارد دوره خاموشي ساختاري خواهيم شد؛ يعني نه خاموشي موقت، بلكه سقوط واقعي شبكه و اتلاف عظيم راندمان ملي. اگر تحول فوري رخ ندهد، عملا تا سه سال آينده ظرفيت واقعي توليد حتي زير نياز مصرف فعلي خواهد رفت. بايد فورا سند الزامآور خروج واحدهاي فرسوده ابلاغ و نظارت شود. هر واحدي كه به راندمان زير ۳۰ درصد رسيده، بايد ظرف دو سال جايگزين شود. همچنين سرمايهگذاران بخش خصوصي داخلي و خارجي را بايد با تضمين خريد و تسهيلات واقعي وارد اين عرصه كنيم. به گزارش مهر، فرسودگي نيروگاهها نه فقط لكهاي بر كارنامه صنعت برق، كه تهديدي عليه كل اقتصاد كشور است. مديران صنعت زماني كه بايد خروج فناوريهاي كهنه را جدي ميگرفتند، فرصت را به پروژههاي مقطعي و تعميرات موقت دادند و اين يعني آينده صنعت برق ايران (و به تبع آن امنيت انرژي كشور) بهشدت در معرض سقوط ساختاري قرار گرفته است.