فرسودگي ۳۵ درصدي خطوط انتقال؛ تهديد پايداري برق

۱۴۰۴/۰۳/۱۸ - ۰۰:۴۲:۴۳
|
کد خبر: ۳۴۵۳۹۳

با وجود رشد چشمگير توليد گاز و افزايش ظرفيت اسمي نيروگاه‌ها، قطع برق در تابستان همچنان تكرار مي‌شود؛ ريشه اين بحران را بايد در زيرساخت‌هاي فرسوده و شبكه انتقال ناكارآمد جست‌وجو كرد.

با وجود رشد چشمگير توليد گاز و افزايش ظرفيت اسمي نيروگاه‌ها، قطع برق در تابستان همچنان تكرار مي‌شود؛ ريشه اين بحران را بايد در زيرساخت‌هاي فرسوده و شبكه انتقال ناكارآمد جست‌وجو كرد.

به گزارش مهر، درحالي كه مديران صنعت برق، افزايش ظرفيت اسمي توليد را مطرح مي‌كنند نه‌تنها توسعه متناسب با رشد مصرف و طرح‌هاي صنعتي رخ نداده، بلكه شبكه فعلي حتي بخشِ عمده‌اي از برق توليدي را تاب انتقال مطمئن ندارد. سن بالاي خطوط، ضعف در اتصال بين استاني و تأخير در اتصال پروژه‌هاي گازي و نيروگاهي جديد به شبكه، دليل عمده بحران فعلي است.

نكته قابل توجه آنكه رشد متمركز نيروگاه‌ها حول محدوده جغرافيايي خاص و فقدان خطوط انتقال سراسري مدرن، آينه تمام‌نماي ضعف سياست‌گذاري و سرمايه‌گذاري در صنعت برق است. بنابراين انتقال از غرب و جنوب (محل استقرار نيروگاه‌هاي حرارتي و گازي جديد) به مراكز مصرف، بارهاي شديد و غير پيش‌بيني شده را به خطوط تحميل كرده و تلفات شبكه را به بيش از ۱۱درصد رسانده است.

ازسويي ديگر، طبق آمار رسمي وزارت نيرو، بيش از ۳۵درصد از خطوط انتقال برق و پست‌هاي فشار قوي كشور، عمري بالاي ۳۰ سال دارند؛ اين يعني بخش قابل‌توجهي از ستون فقرات شبكه برق كشور، فرسوده، ناكارآمد و مستعد آسيب است. اين زيرساخت‌هاي سالخورده، كه در زمان خود با ظرفيت‌هاي بسيار پايين‌تر طراحي شده‌اند، امروز بايد پاسخ‌گوي بار فزاينده مصرف در كشور باشند؛ مصرفي كه هر ساله با رشد جمعيت، افزايش استفاده از لوازم سرمايشي و توسعه صنايع بيشتر مي‌شود.

در چنين وضعيتي، هر تابستان با رسيدن گرما و بالا رفتن همزمان مصرف خانگي و صنعتي، اين زيرساخت‌ها مانند بمب‌هاي ساعتي عمل مي‌كنند؛ كافي است دما كمي افزايش يابد يا مصرف در يك منطقه خاص به‌طور ناگهاني بالا برود تا يكي از اين تجهيزات از مدار خارج شود. اين خروج ناگهاني، به سرعت اثر دومينويي بر ساير بخش‌هاي شبكه مي‌گذارد و زنجيره‌اي از خاموشي‌هاي منطقه‌اي، قطعي برق در مراكز حياتي و حتي اختلال در توليد صنعتي به وجود مي‌آورد.

اين بحران نه ناشي از كمبود گاز يا ظرفيت توليد برق است -چراكه كشور در هر دو حوزه رشد قابل‌توجهي داشته- بلكه نتيجه دهه‌ها غفلت از نوسازي شبكه انتقال و توزيع، و عدم سرمايه‌گذاري موثر در زيرساخت‌هاي حياتي است. بدون بازسازي هدفمند و فوري اين شبكه فرسوده، تكرار خاموشي‌ها در تابستان نه يك استثنا، بلكه به يك قاعده دايمي تبديل خواهد شد.

همچنين در سال‌هاي اخير، سهم احداث و نوسازي خطوط انتقال از سبد بودجه وزارت نيرو به‌شدت كاهش يافته است. ده‌ها پروژه كليدي انتقال (شمال شرق، جنوب شرق، استان البرز، فارس-بوشهر) گرفتار كمبود اعتبار و رجوع به وعده‌هاي بي‌پشتوانه مانده‌اند؛ اتفاقي كه نتيجه آن، ضعف «اتصال حلقه‌اي» شبكه و افزايش ريسك خاموشي در مناطق صنعتي و پايتخت است.

در اين بين افزايش ظرفيت اسمي توليد -به‌ويژه نيروگاه‌هاي جديد گازي و سيكل تركيبي- اغلب به دليل عدم تكميل يا اتصال به‌موقع به شبكه انتقال، هيچ تأثيري بر كاهش كسري برق نداشته است. صنعت برق بارها پروژه‌هاي پاياني را به اسم افتتاح اعلام مي‌كند اما در واقع، اين ظرفيت‌ها همچنان پشت گلوگاه‌هاي انتقال و عدم سنكرون كامل گير افتاده‌اند.

تمام اين مسائل دست به دست هم داده تا تلفات برق در خطوط انتقال كشور فراتر از استانداردهاي جهاني و منطقه‌اي باشد؛ سهم ۱۱درصدي از كل توليد -معادل چندين نيروگاه متوسط- عملاً بخش عمده‌اي از توليد گاز و برق جديد را پيش از رسيدن به نقطه مصرف، هدر مي‌دهد. عدم به‌روزرساني تجهيزات حفاظتي و ضعف خطوط فوق فشار قوي، موجب ايجاد نوسانات ولتاژ، داغي كابل‌ها و قطع مكرر برق صنايع است.

مناطق صنعتي و شهرك‌هاي بزرگ اغلب دور از محورهاي اصلي شبكه انتقال جاي گرفته‌اند. به همين دليل، در رخداد نخستين گرماي تابستان يا هر حادثه فني، برق اين مناطق به سرعت قطع شده و عملاً بخش‌هاي حياتي اقتصادي بدون پشتيباني باقي مي‌مانند. اين نه‌فقط به خاطر رشد مصرف، بلكه نتيجه مستقيم بي‌توجهي بلندمدت صنعت برق به توسعه متوازن شبكه است.

سعيد موسوي، كارشناس ارشد شبكه انتقال برق در مي‌گويد افزايش توليد زماني معنا پيدا مي‌كند كه شبكه انتقال و پست‌هاي سراسري بتوانند اين ظرفيت را منتقل كنند. فعلاً با شبكه‌اي فرسوده و ناتوان از انتقال كل بار توليدي مواجهيم؛ مهم نيست چقدر ظرفيت اسمي نيروگاه‌ها بالا مي‌رود، گلوگاه واقعي شبكه انتقال است؛ درست مثل رگ‌هاي مسدودي كه نمي‌گذارند خون‌رساني بدن كامل شود.

وي در پاسخ به اين سوال كه مهم‌ترين عوامل ضعف شبكه انتقال و به تعويق افتادن پروژه‌ها چيست؟ مي‌گويد: كمبود بودجه و نگاه سياسي تبليغاتي نسبت به پروژه‌ها، دلايل اصلي است. اعتبارات كمتر به بخش انتقال، ترجيح چندباره تكميل نيروگاه به نوسازي خطوط، و اهمال در توسعه فناوري‌هاي حفاظتي، شبكه را در حالت آسيب‌پذير قرار داده است. پروژه‌هاي حياتي چندباره كلنگ‌زني مي‌شوند اما تكميل نمي‌شوند. وي خاطرنشان مي‌كند: متوسط تلفات انتقال در دنيا زير ۶ درصد است، در حالي كه ايران ۱۱-۱۲درصد تلفات دارد. مجموع اين هدررفت در سال معادل ظرفيت چند نيروگاه متوسط است كه صرفاً به خاطر فرسودگي و ضعف مديريت ازبين مي‌روند. اين تلفات روي هزينه نهايي توليد برق و منابع مالي صنعت اثر مستقيم دارد.

اين كارشناس انرژي در پاسخ به اين سوال كه آيا افزايش توليد گاز به‌تنهايي مي‌تواند به كاهش خاموشي بينجامد، مي‌گويد: نه، تا شبكه انتقال و توزيع به‌طور ريشه‌اي نوسازي نشود، حتي اگر ظرفيت نيروگاهي و سوخت گاز را دو برابر كنيم، حجم زيادي از برق توليدي يا به مقصد نمي‌رسد يا به شكل تلفات بيان مي‌شود. زيرساخت نمادين صنعت برق در واقع شريان حياتي توسعه كشور است كه سال‌هاست قرباني بي‌برنامگي شده.

موسوي خاطرنشان مي‌كند: هر خاموشي يا نوسان برق براي صنايع بزرگ زيان چند صد ميلياردي در ماه ايجاد مي‌كند؛ از افت توليد صنعتي تا خسارت تجهيزات. شركت‌هاي صنعتي كشور انگيزه‌اي براي سرمايه‌گذاري روي توسعه شبكه ندارند و به همين دليل، دولت بايد فوراً بودجه‌هاي لازم براي مدرنيزاسيون را تأمين كند.

به گفته موسوي راه نجات شبكه برق تزريق منابع اندك نيست، بلكه تخصيص بودجه كافي، ورود فناوري مدرن پايش و ايجاد ساختارهاي نظارتي براي جلوگيري از انحراف پروژه‌هاست. همه‌چيز از نوسازي شبكه انتقال شروع مي‌شود وگرنه ساير سياست‌ها مسكن كوتاه‌مدت هستند.

اگرچه مسوولان صنعت برق با تمركز بر افزايش توليد و بهره‌وري نيروگاه‌ها، بحران را فني و محدود به ظرفيت توليد نشان مي‌دهند، اما واقعيت بحران كسري برق كشور، قصور تاريخي و مديريتي در حوزه زيرساخت انتقال و نوسازي شبكه‌هاي «فوق فشار قوي» است. عادت به راه‌حل‌هاي كوتاه‌مدت و غفلت از تأمين امنيت بلندمدت انرژي كشور، حالا صنعت برق را به مرز اعتبار و اعتماد اجتماعي رسانده است.