
بازي تاج و سوخت براي پادشاهي انرژي منطقه
در قلب جغرافياي جهاني، جايي كه شرق به غرب ميپيوندد و شمال با جنوب دست در آغوش دارد، سرزميني خفته اما پررمق قرار دارد: ايران. كشوري كه بر بستري از منابع عظيم نفت، گاز و موقعيت ژئوپليتيكي بيبديل آرميده و همگان آن را به عنوان يكي از پرپتانسيلترين نامزدهاي «هاب انرژي منطقه» ميشناسند. اما آيا اين اژدهاي انرژي، بيدار خواهد شد؟ و اگر بيدار شود، چه شكلي از خود نشان خواهد داد؟
در قلب جغرافياي جهاني، جايي كه شرق به غرب ميپيوندد و شمال با جنوب دست در آغوش دارد، سرزميني خفته اما پررمق قرار دارد: ايران. كشوري كه بر بستري از منابع عظيم نفت، گاز و موقعيت ژئوپليتيكي بيبديل آرميده و همگان آن را به عنوان يكي از پرپتانسيلترين نامزدهاي «هاب انرژي منطقه» ميشناسند. اما آيا اين اژدهاي انرژي، بيدار خواهد شد؟ و اگر بيدار شود، چه شكلي از خود نشان خواهد داد؟
ايران با در اختيار داشتن دومين ذخاير بزرگ گاز طبيعي و چهارمين ذخاير نفت خام جهان، در جايگاهي منحصر به فرد از نظر منابع انرژي قرار دارد. اين منابع، نه فقط براي تأمين انرژي داخلي، بلكه براي تبديل شدن به شاهراه انرژي منطقه و حتي جهان، مزيتي استراتژيك به حساب ميآيند.
موقعيت ژئوپليتيكي ايران بينظير است. از شمال با كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز كه تشنه صادرات انرژياند هممرز است، از جنوب با خليج فارس و تنگه هرمز كه شاهرگ انرژي جهان به شمار ميرود، همسايه است. از غرب، راه ارتباطي با عراق، سوريه و در نهايت مديترانه باز ميشود، و از شرق، مسيرهايي به افغانستان، پاكستان و حتي چين امتداد دارد.
اين تقاطع جغرافيايي به ايران امكان ميدهد تا هم به عنوان صادركننده انرژي و هم به عنوان مسير ترانزيتي براي انرژي ديگر كشورها ايفاي نقش كند. خط لولههاي احتمالي از تركمنستان به خليج فارس، يا گاز ايران به اروپا از طريق تركيه، نمونههايي از سناريوهاي متعددي هستند كه هاب شدن انرژي ايران را ممكن ميكنند .
با وجود اين ثروت طبيعي و موقعيت استراتژيك، ايران هنوز با چالشهاي جدي در حوزه زيرساختهاي انرژي مواجه است. بخشي از شبكه خطوط لوله قديمي و نيازمند بازسازياند. تأسيسات پتروشيمي و پالايشگاهي در برخي نقاط هنوز با ظرفيت كامل كار نميكنند و نيازمند نوسازي يا سرمايهگذاري خارجي هستند.
در عين حال، تحريمها باعث شدهاند كه ايران از بسياري از فناوريهاي نوين انتقال و فرآوري انرژي باز بماند. براي مثال، در رقابت با كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، مانند قطر و امارات، ايران هنوز نتوانسته به شكل موثري در بازار جهاني گاز مايع (LNG) حضور يابد. كشورهايي مانند روسيه، آذربايجان و تركمنستان، همگي در اطراف ايران هستند و در رقابت مستقيم يا غيرمستقيم در بازار انرژي فعاليت ميكنند. در اين ميان، ديپلماسي انرژي ايران بايد بتواند از وضعيت رقابتآميز به وضعيتي همافزا برسد. براي مثال، امكان «سوآپ انرژي» با كشورهاي شمالي و صادرات از بنادر جنوبي ايران، فرصتي است كه هم براي ايران و هم براي همسايگان ميتواند سودآور باشد.
ايران ميتواند به هاب تجاري انرژي در منطقه تبديل شود؛ جايي كه نفت، گاز و فرآوردههاي پتروشيمي نه فقط توليد و مصرف، بلكه معامله، ذخيره و صادرات مجدد نيز شوند.
به سمت انرژيهاي تجديدپذير در حال شتاب گرفتن است، ايران نياز دارد تا استراتژي بلندمدت خود را نيز بازتعريف كند. اگرچه تا چند دهه آينده، نفت و گاز همچنان نقش كليدي در سبد انرژي جهان خواهند داشت، اما اهميت فناوري، بهرهوري و تنوعسازي در صادرات انرژي افزايش يافته است.
از طرف ديگر، كشورهاي اروپايي كه در پي تنوعبخشي به منابع وارداتي انرژي خود به دنبال جايگزيني براي روسيه هستند، ميتوانند نگاه استراتژيكتري به ايران داشته باشند؛ مشروط به اينكه بسترهاي ديپلماتيك و حقوقي براي اين ارتباط فراهم شود.
شايد مهمترين مانع در مسير هاب شدن انرژي ايران، تحريمهاي بينالمللي باشد. اين محدوديتها نه فقط ورود فناوري را مختل كردهاند، بلكه روابط مالي و سرمايهگذاري خارجي را نيز با اختلال مواجه ساختهاند. يكي از دلايل عقبماندن پروژههاي انرژي در ايران، ساختارهاي تصميمگيري چندلايه، غيرشفاف و گاه ناكارآمد است.
پروژههايي مانند توسعه LNG، بازسازي پالايشگاهها يا گسترش خطوط لوله، نيازمند سرمايهگذاريهاي ميليارد دلارياند. راهكارهايي چون ايجاد صندوقهاي مشترك انرژي با كشورهاي همسايه، مشاركت با شركتهاي خصوصي داخلي، تنوعبخشي در شركاي تجاري، و اصلاح ساختار حكمراني انرژي ميتوانند مسير را هموارتر سازند.
ايران، با انبوهي از منابع، موقعيتي راهبردي و تجربياتي تاريخي در حوزه انرژي، بهراستي شايستگي تبديل شدن به «هاب انرژي منطقه» را دارد. اما اين مسير نيازمند بيداري واقعي است؛ بيداري از خواب سنگين چالشهاي ساختاري، سياسي و بينالمللي.
شايد اكنون زمان آن فرارسيده است كه اژدهاي خفته، چشم باز كند. انرژي نه تنها يك منبع اقتصادي، بلكه يك اهرم قدرت ژئوپليتيكي براي ايران است. اگر اين اهرم بهدرستي درك و مديريت شود، آيندهاي طلايي در چهارراه انرژي جهان در انتظار اين سرزمين خواهد بود.