بحران زيرپوستي در شبكه انتقال گاز؛ گاز هست خط انتقال چطور؟
در حالي كه ايران با بزرگترين ذخاير گازي جهان در جايگاه دوم دنيا ايستاده، شبكه عظيم اما فرسوده و پراشكال انتقال گاز كشور، تهديدي جدي براي امنيت انرژي ملي و تابآوري اقتصادي ايجاد كرده است.
در حالي كه ايران با بزرگترين ذخاير گازي جهان در جايگاه دوم دنيا ايستاده، شبكه عظيم اما فرسوده و پراشكال انتقال گاز كشور، تهديدي جدي براي امنيت انرژي ملي و تابآوري اقتصادي ايجاد كرده است.
به گزارش مهر، در حالي كه ايران با بزرگترين ذخاير گازي جهان در جايگاه دوم دنيا ايستاده، شبكه عظيم اما فرسوده و پراشكال انتقال گاز كشور، تهديدي جدي براي امنيت انرژي ملي و تابآوري اقتصادي ايجاد كرده است. مشكلات فني، كمبود سرمايهگذاري، نوسانات مصرف، ضعف نقاط اتصال و نبود زيرساختهاي مدرن، هر ساله كشور را در معرض ريسك توقف انتقال و افت فشار قرار ميدهد. اين گزارش تصويري شفاف از چالشها و ضرورت بازتعريف رويكرد و سرمايهگذاري در شبكه خطوط لوله گاز با تحليل و نظرهاي كارشناسي ارايه ميدهد.
ايران با بيش از ۳۸ هزار كيلومتر خطوط انتقال سراسري گاز، يكي از گستردهترين شبكههاي گازرساني جهان را در اختيار دارد. اما رشد شديد مصرف خانگي، صنعتي و نيروگاهي از يك سو و انتظارات صادراتي منطقهاي از سوي ديگر، فشار بيسابقهاي بر اين زيرساخت گذاشته است. شبكهاي كه به اذعان كارشناسان با فرسودگي، نقاط گلوگاهي و كمبود ظرفيت روبهرو است و اگر چارهاي انديشيده نشود، امنيت گازرساني كشور را به خطر مياندازد.
مطابق آمار شركت انتقال گاز، ظرفيت اسمي شبكه ايران بيش از ۸۰۰ ميليون مترمكعب در روز است. اما دكتر موسوي تاكيد ميكند كه «در شرايط پيك مصرف، به دليل محدوديت فشار، افت بازدهي كمپرسورها و همچنين محدوديتهاي ناشي از فرسودگي خطوط، عملا كمتر از ۶۶۰ ميليون مترمكعب در روز ميتوان انتقال داد.»
او اضافه ميكند: «در زمستان ۱۴۰۲ و پيك سرماي اخير، در برخي روزها شبكه توان انتقال حتي ۶۰۰ ميليون مترمكعب را نداشت و مناطقي مانند شمال شرق و شمال كشور با افت شديد فشار و قطعيهاي موضعي مواجه شدند. »
شبكه انتقال گاز يك شريان بههمپيوسته نيست؛ هر منطقه جغرافيايي داراي نقاط اتصالي ويژه و گلوگاههايي است كه هر اختلالي در آنها، اثر دومينويي در كل كشور ميگذارد. مهمترين اين گلوگاهها عبارتند از:
خط هفتم سراسري (عسلويه به مركز و غرب كشور): محور اصلي انتقال گاز مناطق جنوبي و پارس جنوبي به نواحي مصرفي عمده.
خطوط شمال شرق (دامغان-نكا): تنها راه تامين گاز استانهاي شمالي و شمال شرقي پس از قطع واردات تركمنستان.
خطوط تامين شمال غرب (IGAT5 و IGAT6): حياتي براي برق تبريز، اردبيل و تامين صادرات به تركيه.
هرگونه حادثه، فرسودگي يا افت فشار در اين خطوط مستقيما موجب افت شديد عرضه و بحرانهاي احتمالي ميشود؛ دكتر موسوي يادآور ميشود كه «حادثه شكستگي لوله سراسري خط ششم در سال ۱۴۰۲ طي فقط دو ساعت منجر به توقف برق ۵ نيروگاه و ايجاد اختلال در پتروشيميهاي خوزستان شد.»
بيش از ۳۵ درصد از شبكه خطوط انتقال كشور عمري بالاي بيست سال داشته و نزديك به ۸ هزار كيلومتر تفاوت جدي با استانداردهاي روز جهاني دارد. پوسيدگي، خوردگي داخلي و خارجي، تركهاي محيطي و حوادث ناشي از نشست زمين يا ريزش خاكريزها، آسيبپذيري جدي ايجاد كرده است. در ده سال گذشته بيش از ۴۰۰ مورد حادثه جدي يا افت فشار ناشي از فرسودگي در خطوط گزارش شده است كه به زبان ساده، هر هفته دستكم يك حادثه در شبكه رخ ميدهد.
محمدمهدي موسوي، كارشناس گاز ميگويد: «در سال ۱۴۰۲ حدود ۶۰ حادثه متوسط و جدي فقط بر اثر پوسيدگي و خوردگي فلزي به وقوع پيوسته؛ اين رقم به معناي هزينه سالانه ۲۵۰۰ تا ۳,۵۰۰ ميليارد تومان براي نگهداري و تعميرات اضطراري است. »
روند رشد تقاضا براي گاز در ايران پرشتاب بوده است؛ بر اساس دادههاي شركت ملي گاز، مصرف خانگي و تجاري ايران از ۳۵۰ ميليون مترمكعب در روز در سال ۱۳۹۲ به حدود ۷۰۰ ميليون مترمكعب در زمستان ۱۴۰۳ رسيده است. اين يعني رشد تقريبا دوبرابري طي يك دهه در حالي كه رشد توسعه خطوط انتقال كمتر از ۲۰ درصد بوده است.
موسوي در اين باره هشدار ميدهد: «شبكه انتقال طراحيشده براي ظرفيت ميانگين مصرف سال ۱۳۹۰، امروزه مجبور است بار دو برابري را تحمل كند؛ اين يعني فشار حداكثري به نقاط اتصال و افزايش احتمال بروز بحران در ايام پيك.»
در اين سالها بخش مهمي از ايستگاههاي تقويت فشار (كمپرسورهاي شبكه) به دليل نبود نوسازي و كمبود قطعات يدكي بهطور كامل عملياتي نيستند. از ۸۹ ايستگاه تقويت فشار، فقط ۶۴ عدد آن در پيك زمستان ۱۴۰۳ با ظرفيت كامل كار كردند. كاهش راندمان كمپرسورها، مشكلات هيدروليكي داخل لولهها، ضعف نرمافزاري سامانههاي اتوماسيون و كنترل (SCADA) و ناهماهنگي ايستگاهها و مراكز ديسپاچينگ بخشهايي از چالش عمدهاند.
موسوي اظهار ميكند: «در برخي مناطق، كمپرسورها به جاي افزايش فشار، صرفا باعث گرم شدن خطوط ميشوند. نبود قطعات اسپير، تاخير در تعمير اساسي توربوكمپرسورها و نبود امكانات نگهداري، احتمال توقف انتقال در نقاط بحراني را بالا برده است.»
حادثههايي مانند آتشسوزيها، نشتي يا انفجار بهويژه در مناطق پرجمعيت، مخاطرات مضاعفي از حيث ايمني و محيط زيست پديد ميآورد. در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ مجموعا بيش از ۲۵ مورد نشتي و پنج مورد آتشسوزي عمده در خطوط انتقال رخ داده است. آسيب به سفرههاي آب زيرزميني، آلودگي خاك و حتي تهديد به حيات منابع طبيعي و روستاها، هزينهاي غيرقابل جبران دارد.
كمبود بودجه سرمايهاي و تخصيص نامناسب منابع نگهداري بزرگترين معضل است. در سال ۱۴۰۲ شركت انتقال گاز كمتر از ۴۰ درصد بودجه مصوب نوسازي خطوط فرسوده را جذب و هزينه كرد. نبود نظام اولويتبندي واقعي، طولاني بودن روند مناقصات پيمانكاري، موازيكاري بين شركت ملي گاز و پالايش و پخش و تعلل در تامين تجهيزات حساس زيرساختي، از مهمترين دلايل عقبماندگي زيرساختي است.
موسوي تصريح ميكند: «شايد بزرگترين تهديد اين است كه هنوز نظام تصميمگيري، ماهيت راهبردي و امنيتي انتقال گاز را درك نكرده است؛ نگاه صرفاپروژهاي و فقدان شجاعت در سرمايهگذاري اساسي، مسير يك بحران ملي را هموار ميكند.»اولين قرباني افت ظرفيت انتقال، صنايع بزرگ و سپس بخش صادرات است. در پيك زمستان ۱۴۰۳ بارها ميزان انتقال گاز به صنايع سيمان، فولاد و پتروشيمي تا ۵۰درصد كاهش يافت. حتي صادرات گاز به عراق و تركيه در برخي روزها دچار كاهش يا اختلال شد كه هزينههاي مالي جبرانناپذيري به دنبال داشت. اين در حالي است كه قراردادهاي صادراتي ماهيت الزامآور و جريمههاي تاخير سنگين دارند.
با تداوم اين روند، آينده شبكه انتقال گاز ايران با ريسك جدي همراه است. كاهش توليد پارس جنوبي، رشد مصرف و تحريمهاي فني-مالي، چهارراه خطرناكي براي ايران ساخته است. شبكهاي كه روز نخست قرار بود حامي امنيت انرژي باشد، اكنون نيازمند نوسازي فوري، قطع وابستگي به تجهيزات فرسوده و تدوين نظام نگهداري مدرن است.
موسوي تاكيد ميكند: نوسازي فوري خطوط حياتي و نقاط گلوگاهي؛ سرمايهگذاري در ايستگاههاي كمپرسور و تجهيزات پيشرفته؛ تدوين راهبرد مديريت يكپارچه و مدرن نگهداري؛ آزادسازي بودجه و تعريف خطوط اعتباري ويژه از جمله اقداماتي است كه بايد انجام شود.
اگرچه توسعه ميادين گازي و افزايش توليد همواره تريبون دولت و رسانهها بوده، اما قلب واقعي امنيت انرژي ايران در گرو سلامت، انعطاف و پايداري شبكه انتقال است؛ شبكهاي كه امروز شاهرگ اقتصاد ملي و نماد بحران سرمايهگذاري و مديريت در ايران شده است. بدون نوسازي و اصلاح نگاه سياستگذار، شبكه خطوط لوله ظرف چند سال آينده فراتر از يك تهديد فني، به بحران استراتژيك كشور تبديل ميشود.