مذاكرات، بازارها و مقصران ضرر و زيان

۱۴۰۴/۰۳/۱۱ - ۰۱:۴۳:۲۸
|
کد خبر: ۳۴۴۸۱۷

در روزهايي كه يك‌بار ديگر خبرهاي مثبت از مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا منتشر شده و بازخوردهاي بسياري پيدا مي‌كند، برخي اين پرسش را مطرح مي‌كنند كه چرا اين مذاكرات به سرعت به نتيجه نمي‌رسد تا آنها سودهاي بالايي كسب كنند؟ بايد يادآوري كرد حتي 2انسان كه دوست يكديگر هستند و 2همكار و 2همسايه براي توافق بر سر جابه‌جايي ساعات كار، پاركينگ و مسائل ساده نمي‌توانند به سرعت به يك توافق پايدار برسند، بعد چطور از مذاكراتي در اين سطح مي‌توان توقع توافق سريع و پايداري را داشت.

رضا غني‌پور

در روزهايي كه يك‌بار ديگر خبرهاي مثبت از مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا منتشر شده و بازخوردهاي بسياري پيدا مي‌كند، برخي اين پرسش را مطرح مي‌كنند كه چرا اين مذاكرات به سرعت به نتيجه نمي‌رسد تا آنها سودهاي بالايي كسب كنند؟ بايد يادآوري كرد حتي 2انسان كه دوست يكديگر هستند و 2همكار و 2همسايه براي توافق بر سر جابه‌جايي ساعات كار، پاركينگ و مسائل ساده نمي‌توانند به سرعت به يك توافق پايدار برسند، بعد چطور از مذاكراتي در اين سطح مي‌توان توقع توافق سريع و پايداري را داشت. برخي فعالان اقتصادي به مسووليت خود در بهبود شاخص‌هاي رشد واقف نيستند و مدام به فكر دستيابي به سود از طريق اخبار بيروني هستند. اين دسته از افراد تصور مي‌كنند حتما در نظام تصميم‌سازي‌هاي اقتصادي بايد اتفاق رخ دهد تا آنها به هدف خود رسيده و سود كسب كنند. اما بايد ديد اصولا چگونه مي‌توان از دل همه پيچيدگي‌هايي كه در بخش‌هاي مختلف اقتصادي وجود دارد، راهكار معقولي براي دستيابي به بهترين عملكرد و سود بيشتر در بازار سهام و ساير بازارها رسيد. متاسفانه مدل ذهني فعالان اقتصادي ايراني به گونه‌اي است كه همواره به دنبال مقصري براي مشكلات و شكست‌هاي خود مي‌گردند. اين در حالي است كه اصولا بازار‌هاي مالي داراي عليت چندگانه (Multiple Causation) هستند و در واقع يكي از بنيادي‌ترين اصول تحليل‌هاي اقتصادي، مالي و رفتاري به اين مورد مربوط مي‌شود. فعال اقتصادي بايد اين پيچيدگي‌ها را دريافته و براي تحليل آنها راهكارهايي بيابد. يكي از پرسش‌هاي كليدي آن است كه چرا اكثر افراد دنبال پيدا كردن يك علت براي توضيح تغييرات قيمت سهام مي‌گردند؟ پاسخ به اين پرسش ريشه در ساختار ذهن انسان، در ساده‌سازي شناختي (Cognitive Simplification) و هم در محدوديت‌هاي پردازش اطلاعات انسان دارد. ذهن انسان براي صرفه‌جويي در انرژي شناختي، به دنبال الگوهاي ساده و خطي مي‌گردد. انسان ذاتا نياز به قطعيت و كنترل ذهني (Need for Cognitive Closure) دارد و از ابهام فراري است و سعي مي‌كند سريع به يك توضيح نهايي برسد تا احساس كنترل داشته باشد. مثلا اين تصور ممكن است شكل بگيرد كه «بازار ريزش كرد، چون فلان بانك ورشكست شد.» اين حس قطعيت، باعث مي‌شود مغز آرام‌تر تحولات را بررسي كرده و پاسخ براي پيچيدگي‌هاي آن بيابد.انسان اصولا تمايل دارد رخدادها را به يك علت غالب نسبت دهد، چون به اين شكل راحت‌تر مي‌تواند پيش‌بيني يا قضاوت كند.

 اين يك سوگيري شناختي به اسم خطاي انتساب تك‌علتي (Single Cause Bias) در روانشناسي است. مغز انسان عاشق داستان و پيچيدگي‌هاي ناشي از آن است. وقتي چند علت با هم رخ مي‌دهد، مغز سعي مي‌كند يك روايت خطي بسازد كه فقط روي يك علت تمركز مي‌كند تا ساختار داستاني شكل بگيرد.

اما بايد ديد نتيجه اين مدل ذهني در اقتصاد و نظام سرمايه‌گذاري چيست؟ درك ناقص از واقعيت بازار، پيش‌بيني‌هاي نادرست، واكنش‌هاي احساسي به اخبار و اعتماد بيش از حد به روايت‌هاي ساده رسانه‌اي. پس راه‌حل چه مي‌تواند باشد؟ آموزش تفكر سيستمي (Systems Thinking)، آشنايي با عليت چندگانه و پيچيدگي بازار، تحليل چندلايه (فاندامنتال + تكنيكال + روانشناسي بازار + عوامل بيروني) يا استفاده از مدل‌هاي پيچيده‌تر مانند يادگيري ماشيني يا causal inference.  بازيگران حرفه‌اي در بازار سهام و ساير بازارها با استفاده از ساز و كارهاي دروني بازارها توانسته‌اند، كنشگري فعالي در بازار داشته و طي 3 سال گذشته سه بار بازدهي بالاي 100درصدي كسب كنند. اين رشد و كسب سود نه ارتباطي با مذاكرات بيروني و توافق احتمالي دارد و نه مرتبط با رخدادهاي سياسي است، بلكه با استفاده از آگاهي و مهارت در سرمايه‌گذاري توانسته‌اند چنين سودهايي را سيو كنند. با چنين دست‌فرماني لازم است فعالان اقتصادي ايراني هم روي پيچيدگي‌هاي بازارها تمركز كرده و تلاش كنند مهارت‌هاي خود را ارتقا دهند تا سود بيشتري كسب كرده و مدام تصميمات اقتصادي و...را در مشكلات خود دخيل ندانند.