سرمايه‌گذاري در پرتگاه نااطميناني

۱۴۰۴/۰۳/۰۷ - ۰۰:۴۸:۰۰
|
کد خبر: ۳۴۴۴۶۵

در روزهايي كه بازارهاي مالي بيش از آنكه ميدان فرصت باشند، به آوردگاه ريسك و ترديد بدل شده‌اند، سرمايه‌گذاري ديگر بازي سود و زيان نيست، بلكه نوعي هنر زيستن در دل بحران است. نيمه نخست سال ۱۴۰۴ را بايد فصلي از انتظار، ترديد و سنجش دانست؛ دوره‌اي كه عقلانيت مالي، ايجاب مي‌كند سرمايه‌گذار، نه همچون شكارچي در تعقيب طعمه، بلكه چون مين‌ روب در سرزميني ناشناخته گام بردارد.

در روزهايي كه بازارهاي مالي بيش از آنكه ميدان فرصت باشند، به آوردگاه ريسك و ترديد بدل شده‌اند، سرمايه‌گذاري ديگر بازي سود و زيان نيست، بلكه نوعي هنر زيستن در دل بحران است. نيمه نخست سال ۱۴۰۴ را بايد فصلي از انتظار، ترديد و سنجش دانست؛ دوره‌اي كه عقلانيت مالي، ايجاب مي‌كند سرمايه‌گذار، نه همچون شكارچي در تعقيب طعمه، بلكه چون مين‌ روب در سرزميني ناشناخته گام بردارد. شرايط ژئوپليتيكي منطقه، سايه سنگين پرونده هسته‌اي ايران و مهم‌تر از آن، تهديد بالقوه فعال‌سازي مكانيسم ماشه، همه و همه فضاي بي‌ثباتي را رقم زده‌اند كه در آن حتي يك تصميم اشتباه، مي‌تواند به فروپاشي سبدهاي سرمايه‌اي منجر شود. در چنين فضايي، حفظ نقدينگي نه فقط يك توصيه احتياطي، بلكه حكم ضرورتي است براي عبور سالم از اين بزنگاه هر سرمايه‌گذاري به آنها نياز دارد. در نيمه نخست سال ۱۴۰۴، چشم‌انداز اقتصادي ايران بيش از هر چيز در سايه بي‌ثباتي سياسي، نوسانات سياست‌گذاري و بحران اعتماد عمومي تعريف مي‌شود. كاهش رشد اقتصادي از ۵.۱درصد در پاييز ۱۴۰۲ به ۱.۶درصد در پاييز ۱۴۰۳، نشانه‌اي هشداردهنده از ورود اقتصاد به دوره‌اي از فرسايش تدريجي ظرفيت توليد و تقاضاي موثر است. اين درحالي است كه نرخ تورم همچنان بالاي ۳۰درصد باقي مانده و با درنظر گرفتن كسري بودجه سنگين و رشد نرخ ارز، امكان جهش آن به سطوح بالاتر نيز منتفي نيست. در شرايطي كه آينده مذاكرات مبهم، سياست‌هاي بودجه‌اي متزلزل، و ريسك‌هاي ژئوپليتيكي در حال افزايش است، سرمايه‌گذاران بيش از هر زمان ديگري نيازمند تحليل‌هاي محتاطانه، انعطاف‌پذيري در تصميم‌گيري و فاصله گرفتن از سرمايه‌گذاري‌هاي پرريسك هستند

 

مذاكرات هسته‌اي و سايه مكانيسم ماشه

پرونده هسته‌اي ايران در سال ۱۴۰۴ وارد مرحله‌اي سرنوشت‌ساز شده است؛ مرحله‌اي كه نه تنها آينده اقتصاد داخلي، بلكه موقعيت منطقه‌اي و روابط ديپلماتيك كشور را نيز رقم خواهد زد. با نزديك‌شدن به موعد انقضاي محدوديت‌هاي برجام در مهرماه ۱۴۰۴، فشارها از سوي طرف‌هاي غربي افزايش يافته و سناريوهاي گوناگوني پيش روي ايران قرار گرفته است. براساس گزارش بازار، محتمل‌ترين سناريو، دستيابي به يك توافق موقت و محدود است؛ توافقي كه در ازاي توقف موقتي غني‌سازي ۶۰درصدي، منجر به آزادسازي بخشي از دارايي‌هاي بلوكه‌شده شود. تحليلگران احتمال اين سناريو را بين ۶۰ تا ۷۰ درصد برآورد مي‌كنند. اما اين توافق موقت نيز به دليل شكاف‌هاي جدي در موضوعاتي همچون برنامه موشكي ايران، روابط منطقه‌اي و عدم اعتماد متقابل، شكننده خواهد بود و بيش از آنكه راه‌حل باشد، حكم مسكني موقت دارد. در سوي ديگر، خطر فعال‌سازي مكانيسم ماشه در قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت، همچون شمشيري بالاي سر اقتصاد ايران قرار گرفته است. تروييكاي اروپايي بارها تهديد به بازگرداندن تحريم‌هاي چندجانبه كرده‌اند و زمزمه‌هايي از فعال‌سازي آن تا پيش از مهرماه ۱۴۰۴ يعني تاريخ انقضاي قرارداد برجام، به گوش مي‌رسد. اگرچه مخالفت روسيه و چين مي‌تواند اين روند را كند كند، اما عدم همراهي آنها نمي‌تواند مانع از آغاز رسمي فرآيند ماشه شود‌. تحليلگران بين‌المللي نسبت به آغاز يك چرخه تنش جديد هشدار مي‌دهند؛ چرخه‌اي كه براي اقتصاد ايران، به‌ويژه در بازارهاي مالي، به معناي افزايش ريسك سيستماتيك و ناپايداري شديد خواهد بود.

 

مكانيسم ماشه؛ آغاز چرخه بي‌ثباتي در اقتصاد

در ميانه التهاب‌هاي سياسي و نااطميناني‌هاي ژئوپليتيكي، يكي از جدي‌ترين تهديدهاي پيش‌روي اقتصاد ايران در سال ۱۴۰۴، احتمال فعال‌سازي مكانيسم ماشه از‌سوي تروييكاي اروپايي است؛ تهديدي كه در صورت تحقق، مي‌تواند اقتصاد كشور را به وضعيت پيش از برجام بازگرداند، با اين تفاوت كه اين‌بار، بستر داخلي براي تاب‌آوري اقتصادي نيز تضعيف شده است. فعال‌سازي اين سازوكار در چارچوب قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت، به كشورهاي اروپايي اجازه مي‌دهد بدون نياز به اجماع يا وتوي ساير اعضا، تحريم‌هاي چندجانبه بين‌المللي را بازگردانند. چنين رخدادي به‌معناي خروج ايران از مدار رسمي اقتصاد جهاني، انسداد مجدد شبكه بانكي بين‌المللي و افت چشمگير صادرات نفت خواهد بود؛ موضوعي كه به سرعت درآمدهاي ارزي دولت را كاهش داده و با تشديد كسري بودجه، مسير جهش تورمي و ارزي را هموار مي‌كند. افزون بر پيامدهاي اقتصادي، پيامدهاي سياسي اين اتفاق نيز بسيار پرمخاطره است. از‌جمله تهديد به خروج ايران از پيمان NPT كه در صورت تحقق، مي‌تواند بحران هسته‌اي را به نقطه‌اي غيرقابل بازگشت سوق دهد. در چنين شرايطي، بسته شدن كامل پنجره ديپلماسي، تشديد فشارهاي منطقه‌اي و امنيتي و گسترش تهديد درگيري‌هاي نظامي، سناريوهايي محتمل و هشداردهنده خواهند بود. مكانيسم ماشه، نه صرفاً يك ابزار حقوقي، بلكه ماشه‌اي واقعي است كه در صورت چكيده‌شدن، زنجيره‌اي از واكنش‌هاي اقتصادي، سياسي و امنيتي را به حركت درمي‌آورد؛ زنجيره‌اي كه براي بازارهاي مالي ايران، به‌ويژه در نيمه نخست سال، مي‌تواند به‌معناي فروپاشي انتظارات مثبت و بازگشت به فضاي پرهزينه انزوا و تورم باشد.

 

ساختار پيشنهادي سبد

۶۰درصد ابزارهاي درآمد ثابت: اوراق بدهي دولتي و صندوق‌هاي با درآمد ثابت -با بازده سالانه ۳۰ تا ۳۴ درصد- در اين مقطع نقش لنگر تثبيت سبد را ايفا مي‌كنند. در قياس با شاخص كل بورس كه در بهترين سناريو نيز بازدهي حدود ۳۰ درصدي پيش‌رو دارد، اين ابزارها ضمن حذف ريسك بازار، بازدهي رقابتي ارايه مي‌دهند. انتخاب صندوق‌هايي با تركيب سنگين اوراق دولتي و مديريت حرفه‌اي (نظير «گنجينه زرين شهر» يا «كاردان») توصيه مي‌شود ۲۰درصد طلا: به عنوان دارايي امن سنتي در برابر شوك‌هاي تورمي و سياسي، طلا -به‌ويژه سكه يا طلاي آب‌شده- در سبد سرمايه‌گذاري اين دوره جايگاه تثبيت‌كننده دارد. هرچند در سناريوي توافق موقت احتمال اصلاح موقت قيمت‌ها وجود دارد، اما ساختار تورمي بودجه، نوسانات ارزي، و فشارهاي ساختاري در اقتصاد داخلي مانع از افت پايدار قيمت طلا خواهد شد. ۱۵درصد سهام بنيادي يا صندوق‌هاي سهامي: در صورت بروز توافق موقت يا گشايش نسبي در انتظارات سياسي، بازار سرمايه ظرفيت رشد مقطعي را خواهد داشت. سهم‌دهي محدود به اين كلاس دارايي - با تمركز بر شركت‌هاي صادرات‌محور (فولاد، پتروشيمي، پالايشگاهي‌ها) يا صندوق‌هاي سهامي تخصصي بانكي و خودرويي كه در صورت توافق، حتي موقت از اثرات آن بهره مند شوند - امكان بهره‌گيري از اين فرصت بالقوه را بدون قرار گرفتن در معرض ريسك كلان فراهم مي‌كند. ۵درصد نقد يا ابزارهاي شبه‌نقدي ارزي: در شرايطي كه بازارها در معرض شوك‌هاي دفعي هستند، وجود يك بافر نقدينگي در سبد، امكان واكنش سريع به موقعيت‌هاي ناگهاني (از‌جمله افت مقطعي قيمت‌ها يا جهش ارزي) را فراهم مي‌سازد. استفاده از صندوق‌هاي مبتني بر ارز يا حساب‌هاي ارزي، اين ظرفيت را با حداقل ريسك نگهداري دلار فيزيكي فراهم مي‌كند. جمع‌بندي اين تركيب، دستيابي به يك توازن معنادار ميان بازده تعديل‌شده با ريسك، پايداري در برابر تكانه‌هاي سياستي، و قابليت چرخش سريع در صورت تغيير شرايط است.

 

چرا اين سبد كشتي نجات سرمايه‌گذاران  خواهد بود؟!

اين سبد، نه محافظه‌كارانه است و نه تهاجمي، بلكه حاصل واقع‌بيني است در اقتصادي كه مرز بين تهديد و فرصت، باريك‌تر از هميشه شده است. نيمه نخست ۱۴۰۴ را نمي‌توان با الگوهاي مرسوم سرمايه‌گذاري پشت سر گذاشت. اقتصاد ايران در اين مقطع درگير تلاقي بي‌سابقه‌اي از ريسك‌هاي سياسي، پولي و انتظاري است؛ از كسري بودجه ساختاري گرفته تا تهديد بازگشت تحريم‌هاي شوراي امنيت و فشار مزمن بر نرخ ارز. در چنين مختصاتي، سرمايه‌گذار هوشمند نه به‌دنبال كسب بيشترين بازدهي، بلكه در پي طراحي مقاوم‌ترين تركيب دارايي است؛ سبدي كه بتواند هم از سرمايه در برابر تخريب تورمي محافظت كند و هم امكان مانور در لحظات كليدي را حفظ نمايد. در اين چارچوب، وزن غالب ابزارهاي درآمد ثابت در سبد پيشنهادي، پاسخي مستقيم به تورم بالا و ريسك‌ فزاينده سياست‌گذاري است. در سوي ديگر، حضور هدفمند طلا به عنوان دارايي امن، ابزار مقابله با سناريوي فروپاشي مذاكرات و جهش ارزي است. سهم محدود سهام نيز نه از جنس ريسك‌پذيري، بلكه مبتني بر تحليل سناريوي توافق موقت و ظرفيت جهش مقطعي بازار طراحي شده. در‌نهايت، نگه‌داشتن بخشي از دارايي در قالب نقدينگي يا ابزارهاي شبه‌نقدي، در حكم اهرم انعطاف است؛ زيرا هيچ تركيبي در فضاي ناپايدار، بدون امكان تصميم‌گيري سريع كامل نيست.