آب نیز از گزند مدیریت ناکارآمد و عاقبت نیندیش سالهای گذشته در امان نماند. در حالی که ایران در رده کشورهای خشک و فراخشک قرار دارد اما سیاستهای نادرست، غیراصولی و کوتاهبینانه در حوزه کشاورزی باعث شد تا بحران آب به بزرگترین بحران امروز و البته چنددهه آینده تبدیل شود.
به نظر میرسد بحران آب و منابع آبی در کشور در کنار بحران بیکاری بزرگترین بحرانهای کشور در دهههای آینده هستند. بحرانهایی که دوقلو هستند و همدیگر را نیز تشدید میکنند. بحرانهایی که حلشدن آنها نیازمند مدیریت هوشمند و هدفدار در کنار اجماع ملی و حرکت دقیق و بدون اشتباه است. اینجا دیگر سعی و خطا و سیاسیکاری جواب نمیدهد. ابتدا چند آمار را با هم مرور کنیم:
1-سرانه منابع آب تجدیدشونده در ایران 1600 متر مکعب است، در حالی که متوسط جهانی این شاخص 7600 مترمکعب است. این بدان معناست که سرانه منابع تجدیدشونده آب در ایران حدودا 80درصد کمتر از سرانه این منابع در دنیاست.
2-از سال 1350 تا 1391 تعداد حلقه چاههای بهرهبرداری آب در کشور از 47هزار حلقه به 760هزار حلقه رسیده است. از سوی دیگر میزان برداشت از منابع زیرزمینی از حدود 10میلیارد مترمکعب در سال 51 به حدود 50 میلیارد مترمکعب در سال 91 رسیده است.
3- با وجود این اما، بهرهوری آب در بخش کشاورزی در ایران به ازای یک مترمکعب آب، حداکثر 850گرم است که متوسط جهانی این عدد بین 2 تا 2.5کیلوگرم است. به لحاظ اقتصادی نیز، یک مترمکعب آب در بخش کشاورزی در کشور ما حدود 35 سنت ارزش افزوده ایجاد میکند ولی متوسط جهانی حدود یک دلار است.
4- تولید محصولات کشاورزی در ایران 80درصد از کشت آبی و 20درصد از کشت دیم است. متوسط جهانی 40درصد از کشت آبی و 60درصد از کشت دیم است.
5- و در آخر، 91درصد منابع آب استراتژیک آبهای زیرزمینی به مصارف کشاورزی اختصاص دارد. از کل منابع آب زیرزمینی 91درصد در بخش کشاورزی، 6درصد در بخش شرب و بهداشت و حدود 3درصد در بخش صنعت مصرف میشود.
این واقعیات آماری به ما میگوید که متوسط سرانه آب تجدیدشونده کشور به شرایط تنش رسیده است. بهطوریکه 63درصد از کل مساحت کشور از مرز تنش آبی و 54درصد از کل مساحت کشور از مرز بحران آب عبور کرده است.
اینها همه نشانههایی هستند که به وضوح از فرورفتن عمیق کشور در بحران بیآبی حکایت دارند. دولت بدون هیچ گونه محافظهکاری و با دوری از سیاست نگاه به آسمان، باید بحران آب را در کنار بحران بیکاری به عنوان بحرانهای دوقلوی دهه آینده اقتصاد ایران حداقل در دهه پیش رو معرفی کند و راهحلهای ملی برای آن طراحی کند.
در مورد آب، راهحل وجود دارد. باید بخش کشاورزی در ایران کوچک شود. فلات ایران تحمل این مقدار از کشاورزی را ندارد. در یک برنامه کوتاهمدت باید با شناسایی محصولات آبخور، نسبت به جایگزینی محصولات کم آبخورتر اقدام کرد و در برنامهیی 10ساله باید درصد قابل توجهی از میزان کل کشاورزی در کشور کاست و راهحلهایی نظیر «کاشت فراسرزمینی» که پیشتر نیز آن را به عنوان راهحل بحران کاشت محصولات استراتژیکی نظیر گندم معرفی کرده بودم استفاده شود. اما نباید فراموش کرد که این دو بحران یکدیگر را تشدید خواهند کرد. با کاستن از حجم میزان کشاورزی در کشور، بحران بیکاری تشدید خواهد شد و باید فکری به حال جمعیت بیکارشده کشاورزی کرد. ولی کاستن از حجم کشاورزی حتی به بهای بیکاری اجتنابناپذیر است.