سرمايهگذاري لاك پشتها و چند واقعيت ساده
در سالي كه به نام سرمايهگذاري نامگذاري شده، مهم است كه تعريف درستي از سرمايهگذاري صورت گيرد. اصولا بايد ديد آيا سرمايهگذاري بهطور كلي مرتبط با شركتهاي بزرگ و كارتلهاي عظيم است يا اينكه شهروندان عادي هم ميتوانند وارد فرآيند سرمايهگذاري در راستاي ايجاد ارزش افزوده شوند و از آن سربلند بيرون آيند؟ اهميت پاسخگويي به اين پرسش زماني برجستهتر ميشود كه بدانيم بسياري از شهروندان ايراني از ذخيرههاي طلا و سكه و ارز و...برخوردارند اما نميدانند چطور ميتوانند از اين منابع براي ايجاد ارزش افزودههاي بيشتر بهره ببرند.

در سالي كه به نام سرمايهگذاري نامگذاري شده، مهم است كه تعريف درستي از سرمايهگذاري صورت گيرد. اصولا بايد ديد آيا سرمايهگذاري بهطور كلي مرتبط با شركتهاي بزرگ و كارتلهاي عظيم است يا اينكه شهروندان عادي هم ميتوانند وارد فرآيند سرمايهگذاري در راستاي ايجاد ارزش افزوده شوند و از آن سربلند بيرون آيند؟ اهميت پاسخگويي به اين پرسش زماني برجستهتر ميشود كه بدانيم بسياري از شهروندان ايراني از ذخيرههاي طلا و سكه و ارز و...برخوردارند اما نميدانند چطور ميتوانند از اين منابع براي ايجاد ارزش افزودههاي بيشتر بهره ببرند. اما آيا علم اقتصاد در اين زمينه دادههاي روشني دارد؟ خوب است روايتي را در اين خصوص مرور كنيم. يك شرط جذاب بين دو دوست قديمي كه بعدها به اسم «آزمايش لاكپشتها» معروف شد، تاثير بسياري در فضاي كسب و كار و سرمايهگذاري به جاي گذاشت. سال ۱۹۸۳، ريچارد دنيس، معاملهگر افسانهاي، با دوستش ويليام اكهارت بحث داغي داشت. دنيس ميگفت: «سرمايهگذاري و انجام معامله مثل آشپزي است، ميتوني به هركسي يادش بدي!» اما اكهارت مخالف بود و ميگفت: «نه، فقط آدمهاي خاصي ميتونن تو بازارها سود كنن!»براي مشخص شدن نتيجه اين ديدگاههاي متفاوت، ريچارد دنيس يك آگهي در روزنامه زد و اعلام كرد دنبال گروهي آدم معمولي ميگردد. هزاران نفر ثبت نام كردند و از بين آنها ۱۴ نفر انتخاب شدند؛ آدمهايي بدون سابقه خاصي در سرمايهگذاري و معامله وارد اين چرخه شدند. به اين افراد پس از ارايه آموزشهايي، مقداري سرمايه داده شد تا سرمايهگذاري كنند.
حالا استراتژي لاكپشتها چي بود؟ خيلي ساده: دنبال سرمايهگذاري برو. وقتي قيمتها از محدودهاي ثابت بالا يا پايينتر ميروند، بايد معامله را انجام داد و سرمايهگذاري كرد. نتيجه چه شد؟ اين افراد كه با نام لاكپشتها شناخته شدند در كمتر از ۴ سال توانستند سرمايههایشان را سالانه ۸۰ درصد رشد بدهند! يعني كسي كه هزار دلار داشت، بعد چهارسال حدود ۱۰ هزار دلار پول داشت. دنيس در اين شرطبندي بزرگ، برنده شد. بنابراين سرمايهگذاري ذاتي نيست. ميتوان آن را فرا گرفت و آن را توسعه داد. در اين يادداشت تلاش ميكنم نگاهي به انواع مختلف سرمايهگذاري بيندازم:
سرمايهگذاری فعال: نوعی استراتژي است كه در آن سرمايهگذار قصد دارد نهايت استفاده را از نوسانات بازار ببرد. اين نوع سرمايهگذاري شامل فرآيند خريد و فروش مداوم سهام توسط سرمايهگذار ميشود. سرمايهگذارهای فعال بعد از خريد سهام مورد نظر خود، بهصورت پيوسته روی نوسانات قيمت و ارزش سهامی كه خردند نظارت ميكنند تا از موقعيتهاي كوتاهمدت استفاده بهينهاي كنند.
سرمايهگذاري فعال بهشدت به فعاليت و درگيري نياز دارد برخلاف سرمايهگذاران منفعل كه وقتي سهامي را خريداري ميكنند كه به پتانسيل افزايش درازمدت آن باور داشته باشند، لذا چشم روی نوسانات كوتاهمدتش ميبندند، سرمايهگذاران فعال حتی چندين بار در طول روز به جابهجايي قيمتهاي سهام نگاه ميكنند و معاملات متعدد انجام ميدهند و معمولاً به دنبال سودهاي كوتاهمدت هستند.
سرمايهگذاري منفعل (Passive Investing): اين هم يك استراتژي سرمايهگذاري ديگر است كه فرد محدوديتهايي را براي خريد و فروش (سهام يا هر نوع سرمايهگذاري ديگري) در نظر ميگيرد. سرمايهگذارهای منفعل، سرمايهگذاريهاي خودشان رو با هدف افزايش ارزش در درازمدت خريداري ميكنند.
برعكس سرمايهگذارهای فعال، سرمايهگذاران منفعل سهام يك شركت را خریداري كرده و بهصورت فعال اقدام به استفاده از نوسانات كوتاهمدت بازار نميكنند. به جاي آن سرمايهگذارهای منفعل به باور خودشان مبني بر اينكه سرمايهگذاري در سهام مورد نظر توی درازمدت سودآور است تكيه دارند. همچنين به علت ممكن نبودن پيشبيني حركت بازار اين روش آمار موفقيت بيشتري دارد.
به نظرم هر فعال اقتصادی قبل از اقدام به خريد و فروش بايد مقياس و تايم فريم خودش برای خريد را مشخص كند. يعنی به صورت واضح برای خودش روشن كند كه آيا ميخواهد نوسانات بازار را پيگيري كند يا ساير رويههاي سرمايهگذاري را در پيش بگيرد. اگر يك سرمايهگذار نداند سهمش يا سرمايهگذارياش را برای چه چشماندازی ميخرد يا ميفروشد در نخستين وادي شكست گام گذاشته است. با اين توضیحات معتقدم در شرايطي كه در بازارهاي 5گانه سرمايهگذاري كشورمان نشانههاي روشني از ثبات و بهبود مشاهده ميشود و بازار سهام هم نشانههاي سبزپوشي را نمايان كرده، خوب است به مردم آموزشهاي لازم براي سرمايهگذاري هم داده شود. برخي روايتها سرمايههاي در دست مردم را 30 ميليارد دلار، برخي 50ميليارد دلار و برخي ديگر حتي بالاي 100ميليارد دلار ارزيابي ميكنند. استفاده بهينه از اين حجم از سرمايهگذاريها بدون ترديد كمك ميكند تا بخشي از مشكلات مردم كاهش يافته و زمينه براي رونق اقتصاد نيز فراهم شود.