10فرمان ناترازي برق!
چرا ايران با معضل كمبود برق روبهروست و چه عامل يا عواملي باعث بروز يك چنين معضلي در ايران شدهاند؟ اين پرسش و پرسشهاي ديگري از اين دست، اين روزها كه معضل خاموشيها دوباره در فضاي عمومي كشورمان رخ نمايان كرده واجد اهميت ويژهاي است.

چرا ايران با معضل كمبود برق روبهروست و چه عامل يا عواملي باعث بروز يك چنين معضلي در ايران شدهاند؟ اين پرسش و پرسشهاي ديگري از اين دست، اين روزها كه معضل خاموشيها دوباره در فضاي عمومي كشورمان رخ نمايان كرده واجد اهميت ويژهاي است. بايد توجه داشت كه صنعت برق در جهان يكي از سوددهترين صنايع است. اما در ايران سرمايهگذاري در صنعت برق صرفه اقتصادي ندارد! دلايل مختلفي براي اين امر ميتوان برشمرد كه از جمله آنها ميتوان به مواردي چون، دخالت دولت و قيمتگذاريهاي دستوري، فقدان زمينههاي قانوني مناسب براي ورود بخش خصوصي، بوروكراسي پيچيده و فرسوده و...اشاره كرد.
1) دولتها نرخ خريد تضميني برق را زير بهاي تمام شده تعيين كردند. اين يك سوءمديريت بزرگ است كه در صنعت برق با موفقيت اجرا شد. معتقدم اجراي همين يك مورد كافي است تا صنعتي به حجم و گستره صنعت برق كشورمان نابود شود.
2) به بسياري از پرسنل بالاي ۱۵ سال حتي رديف سازماني ندادند ساليان متمادي شغل بسياري از كارشناسان، كارشناسان ارشد و دارندگان مقاطع دكترا، تايپيست و نگهبان بود. اين در حالي است كه صنعت برق يكي از تخصصيترين حوزههاي اقتصادي است و ضرورت استفاده از نيروهاي متخصص و كارآمد در آن بهشدت احساس ميشود.
3) براي رونق يك صنعت لازم است تا اعتماد توليدكننده در فصول زماني مختلف جلب شود و نوع حسی اعتماد شكل بگيرد. اما در ايران در ماههاي غير گرم سال از خريد برق نيروگاههاي خصوصي خودداري كردند. اين روند باعث ايجاد جو نااعتمادي در اين صنعت و بروز مشكلات جدي در اين بخش شد.
4) واگذاريها و خصوصيسازيها در اين بخش هم بحران آفريدند. لازم است از افراد متخصص و كارآمد و امتحان پس داده براي خصوصيسازيهاي صنعت برق استفاده ميشد كه اين ضرورت شكل نگرفت. از سوي دیگر به تعهدات ايجاد شده توجه لازم نشد و صورت وضعيت توليدكنندگان را تا دو سال نميپرداختند
5) وامهاي ارزي به سرمايهگذاران را با نرخ ارز ترجيحي 4200دادند اما با نرخ ۳۳ هزار تومان بازپس گرفتند. اين روند باعث نحيفتر شدن توليدكنندگان و سرمايهگذاران اين بخش شد. ضمن اينكه به ساير سرمايهگذاران اين پالس را ارسال كرد كه وارد اين فضا نشوند.
6) برخي سياسيون تا توانستند شبكهسازي كردند و نهادهاي ناظر فقط تماشا كردند. انتصابهاي سياسي صنعت تخصصي برق را به ويرانههايي غير كارآمد تبديل كرد
از سوي ديگر براي بسياري از فعالان اين حوزه پروندهسازيهایي شد تا جايي كه ورود به اين حوزه با ريسك بالا تشخيص داده شد.
7) ركن اصلي هر تحولي سازماني استفاده از نيروهاي متخصص و پرداخت حقوق كافي و مناسب به آنان است. اما متخصصان اين صنعت را با ندادن حقوق مكفي بيزار و فراري دادند. بسياري از نخبگان اين صنعت مهاجرت كردند و طيفي هم خانهنشين شدند تا سوداگران سكان هدایت مديريت اين حوزهها را به دست بگيرند.
8) بودجههاي اين وزارتخانه را تخصيص ندادند. چيتچيان وزير سابق نيرو ميگفت: «ما ۲۰ هزار ميليارد تومان بودجه نياز داريم و تنها ۲۵۰ ميليون تومان اعتبار دادهاند.»
9) جلوي واقعي كردن قيمت برق را گرفتند تا از رانت آن نهايت استفاده را ببرند. معارضان را به جان صنعت برق انداختند و هزاران ميليارد بابت حريم از اين وزارتخانه گرفتند. از سوي ديگر درآمدهاي ارزي وزارت نيرو را با بدهيهاي ساير دستگاهها تهاتر كردند. نامش را هم گذاشتند از اين جيب به آن جيب !
10) به علت تحريمها خريد و اورهال برخي نيروگاهها با چالش مواجه شد. من از مخاطبان و متخصصان ميپرسم آيا ساختار،حوزه و سيستمي را در جهان ميشناسيد كه اينقدر در آن خرابكاري بشود و ناتراز نشود!؟