قشري كه با كمبود پيشرفت ميآفرينند
روز كارگر در شرايطي در ايران پشت سر گذاشته شد كه اين قشر زحمتكش با گرفتاريهاي بسياري مواجهند. مشكلات معيشتي فراواني دارند و با فقر دست به گريبان هستند. ايكاش در اين روز نگاهي به مشكلات و مصايب قشري انداخته شود كه اثرات عيني در بهبود شاخصهاي رشد كشور را دارند.

روز كارگر در شرايطي در ايران پشت سر گذاشته شد كه اين قشر زحمتكش با گرفتاريهاي بسياري مواجهند. مشكلات معيشتي فراواني دارند و با فقر دست به گريبان هستند. ايكاش در اين روز نگاهي به مشكلات و مصايب قشري انداخته شود كه اثرات عيني در بهبود شاخصهاي رشد كشور را دارند. كارگران ايراني همواره در تمام مقاطع انقلاب و پس از آن ريشهها و ستونهاي اصلي كشور بودهاند در تمام بخشها. حتي جنگ تحميلي نيز حضور اين قشار كاملا هويدا و تاثيرگذار بوده است. آنها همواره تمام دارايي خود را براي كشور خرج كردهاند و هيچگاه كمفروشي نكردهاند.
در اكثر نظامهاي سياسي دنيا 3 پايه براي قدرت تعريف شده است؛ 1) اتحاديههاي كارگري، 2) اتحاديه كارفرمايي و 3) دولت. اما در ايران ساختارها به گونهاي مستقر شدهاند كه در آن كارگران امكان استفاده از ظرفيتهاي كشور به صورت آبرومند را ندارند. بر اساس آمارها بسياري از كارگران ايراني فاقد خانه بوده و ذيل اقشار كم برخوردار طبقهبندي ميشوند. در شرايط فعلي ۷۵ درصد كارگران ايراني مسكن ندارند و تمام حداقل مزد كارگران كفايت فقط اجاره مسكن را در بسياري از شهرهاي ايران را ندارد. سالهاست كه حداقلها هم در دستمزدهاي مصوب رعايت نميشود. حداقل دستمزد بيش از ۴۰ ميليون نفر خانواده بزرگ كارگران ايراني زير خط فقر تعيين ميشوند و در عوض سهم سرمايه در توليد بسيار ناعادلانه و گران تعيين شده است. حق مسكن ۹۰۰ هزار توماني كارگران تا ۵۸۰ سال كفايت خريد مسكن با ميانگين قيمت را ندارد. آن هم با فرض محال پسانداز صددرصدي و ثابت ماندن قيمتهاي كنوني. سرمايه در ايران بسيار گران و كار بسيار ارزان شده است. بر اساس برخي از آمارهاي سهم نيروي كار در بهاي تمام شده كالاها و خدمات بين ۲ تا ۷ درصد است. در حالي كه در اكثر كشورهاي پيشرفته جهان اين سهم تا ۲۵ درصد است. با وجود ركود شديد اقتصادي هر سال سهم كارگران ايراني كمتر و كمتر ميشود. سال گذشته معافيت مالياتي كارگران ۱۲ ميليون تومان تعيين شد و معافيت دارندگان خانههاي لوكس ۳۵ ميليارد تومان! كارگر ايراني كمترين دستمزدها را در جهان دريافت ميكند. دستمزد كمتر از دويست دلاري اكنون در كشورهاي آفريقايي و بدوي هم مرسوم نيست.
در واقع كارگران ايراني يكي از كمترين دريافتيها را در سطح جهان دارند. بدتر آنكه شرايط بغرنج كارگران ايراني با هجوم كارگراني خارجي كه براي زنده ماندن ميجنگند، بدتر شده است. به علت سركوب شديد دستمزدها، كارگري در ايران حتي براي كارگران افغاني هم ديگر صرفه اقتصادي ندارد. به ناچار كارگران ايراني راهي كشورهاي عراق و تركيه ميشوند. برخي به شوخي ميگويند عنقريب است كه كارگران ايراني به افغانستان براي كار بروند! نميتوان اين واقعيت را كتمان كرد كه بسياري از كارگران ايراني حتي قرارداد كاري هم ندارند. حداقل مزد كارگري تنها پوشش هزينهها را در ۱۰ روز اول ماه دارد. رونق بدون كارگران توانمند و مصرفكننده ممكن نيست. كارگران ايراني هر روز فقيرتر ميشوند و دستمزدها زير خط فقر تعيين ميشوند. بسياري از كارفرمايان ايراني به علت فقر دانش اقتصادي تازيانههاي بدهي بانكي را به تقويت طرف تقاضا ترجيح ميدهند. در هيچ ساختار اقتصادي با طرف تقاضا چنين معاملهاي نميشود. كارگر ايراني به جايي رسيده است كه «بيكاري اختياري» را انتخاب ميكند. روابط كار ما بهشدت آسيب ديده است و رسيدن به مزد مشاركتي و شيوههاي نوين پرداخت در اين سيستم غير ممكن است. ما در سير تحول نيروي كار در سازمان به ندرت تا آستانه مستخدم پيش رفتهايم. اما دنياي پيشرفته كارگر را به عنوان «سرمايههاي دانشي» ميشناسند و تكريم ميكنند.