برهم زدن «بازي مركب»!(1)
فشار خون بالا را عامل اساسي بسياري از بيماريها مانند بيماريهاي قلبي و نارساييهاي كليوي و تصلب شرايين و آسيبهاي چشمي و از همه دردناكتر سكته مغزي و مرگ انسان ميدانند. تورم بالا همين نقش مخرب فشار خون بالا را در اقتصاد بازي ميكند .
فشار خون بالا را عامل اساسي بسياري از بيماريها مانند بيماريهاي قلبي و نارساييهاي كليوي و تصلب شرايين و آسيبهاي چشمي و از همه دردناكتر سكته مغزي و مرگ انسان ميدانند. تورم بالا همين نقش مخرب فشار خون بالا را در اقتصاد بازي ميكند .
بيماري مهلكي كه سبب كاهش قدرت خريد مردم و افزايش فقر و كاهش رشد اقتصادي و ارزش پول ملي و فعاليتهاي مولد و افزايش سفتهبازي و فساد و بيثباتي اجتماعي و سياسي و عقبماندگي جامعه ميشود. ماه گذشته اقتصاد ايران با تورم ماهانه حدود 4 درصد ركورد تورم طي 6 سال اخير را شكست. تورمي يك ماهه كه معادل تورم يكساله كشورهاي اروپايي و امريكاي شمالي و آسياي جنوب شرقي و حتي كشورهاي آفريقايي نظير اوگاندا و بوتسوانا و بنين و كشورهاي منطقه همچون: عمان و عربستان و امارات حتي عراق و افغانستان است. كشورهايي كه مردمشان طي يكسال، تورمي را تحمل ميكنند كه بر مردم ايران در يك ماه آوار ميشود. آواري كه نه قضيه اين ماه و آن ماه، بلكه قصه نيم قرن اين سرزمين است كه تورم دو رقمي را بر ناصيه خود دارد و طي 7 سال اخير و بهطور متمادي تورم سالانه بيش از 30 درصد و در سالهايي بالاي 40 درصد را تجربه كرده است كه به اعتقاد تاريخنگاران اقتصادي نه در دوران جنگ 8 ساله ايران و عراق و نه حتي در دوران اشغال ايران در جنگ جهاني دوم و نه در هيچ دورهاي از تاريخ معاصر كه سري زماني از تورم آن دوران وجود داشته، واقع نشده است. چنين فشار خردكنندهاي طي سالهاي اخير بر زندگي و رفاه ايرانيان از ناحيهاي وارد شده است كه رفع آن نيز بايد از همان ناحيه، در دستور كار اول نظام حكمراني به هر وسيله و امكاني باشد؛ «سياست خارجي» و «تحريمها»! در واقع اگرچه اقتصاد ايران از از اوايل دهه پنجاه خورشيدي و با افزايش درآمدهاي نفتي و بلندپروازيهاي بيپايه و بيماري هلندي، درگير تورم دو رقمي شد (حتي در سال 1356 اين رقم به 25 درصد رسيد) كه پس از انقلاب نيز تداوم يافت، اما آنچه اين روند را بر هم زد و متوسط رقم تورم زير 20 درصدي را به بالاي 30 درصد افزايش داد، عامل تنش در سياست خارجي و تحريمهاي بينالمللي بود؛ تحريمهايي كه از سوي رييسجمهور دولتهاي نهم و دهم به «كاغذ پاره» تشبيه («شما فكر ميكنيد كه اگر دور هم جمع شويد و كاغذ پاره صادر كنيد، ميتوانيد جلوي ملت ايران را بگيريد» (محمود احمدينژاد) و گفته شد از فرصت اين «كاغذ پارهها» استفاده خواهد شد براي سه تصميم مهم: «اولين تصميم اينه كه ميخوايم از آنها استفاده كنيم براي گسترش توليدات داخلي و جهاني شدن توليدات ايراني، دو، از اين كار زشت اينا استفاده كنيم براي برپايي يك نظم و يك نظام جديد اقتصادي در جهان و سه، حالا كه دشمن گاردش رو باز كرده و ميخواد به ما ضربه بزنه، به فضل الهي بهش ضربه بزنيم» (همان) امروز اگر به راستي تداوم حيات و توسعهيافتگي اين سرزمين و كاهش فقر و افزايش رفاه اين مردم مورد هدف است، چارهاي جز اين نيست كه سياست خارجي كشور به جاي خودبزرگبيني و نگاه ايدئولوژيك، مسير واقعبيني و واقعنگري را در پيش گيرد و با محور قرار دادن «منافع ملي» حتي اي بسا از بعضي حقوق قانوني در حوزه انرژي هستهاي براي خدشه وارد نشدن بر تماميت ارضي و امنيت ملي چشمپوشي تا شرايط اجتماعي و سياسي براي اصلاحات عميق اقتصادي آماده شود كه نيازي حياتي براي دوام زندگي مردم است. اصلاحاتي ساختاري در نظام مالي، پولي، ارزي و انرژي كشور و كاهش عدم قطعيتها و امكان سرمايهگذاري و توليد و ايچاد پايداري در منابع آبي و جنگلي و زيست محيطي كه به مراحل سخت بحراني رسيدهاند. تورم بالا بلايي است همچون فشار خون بالا و «مكافات الهي يا بلاي آسماني نيست كه مانند طاعون فرود آمده باشد» (لودويك ميزس)، بلكه نتيجه عمل و رفتار انسانها و سياست حكومتهاست. با اين تفاوت كه اگر فشار خون بالا ذينفعي جز خود فرد ندارد كه ميتواند با مراقبتهاي بهداشتي آن را تخفيف دهد، «تورم» كاسبان و ذينفعان بزرگي دارد و بر هم زدن بازي آنها كه مهمترين ميدان آن عرصه «سياست خارجي» است، اراده سياسي، برنامه علمي و بازيگران شايسته ميخواهد: «براي مهار تورم، بايد به تعادل مخربي كه در بازيگران تورم بالا ايجاد شده، توجه كرد و راهي براي برهم زدن اين تعادل ناصواب يافت . بازيگراني همچون دولت، بانكها، بخشهايي از جامعه و... كه هر كاري در توانشان هست، انجام ميدهند تا خود را با شرايط وفق دهند» (توماس سارجنت، برنده جايزه نوبل اقتصاد) 1- «بازي مركب» نام سريالي كرهاي است كه در آن فقرا در بازي مرگ و زندگي براي زنده ماندن با هم رقابت ميكنند و...