دشواريهاي مذاكرهكننده ايراني
مذاكرهكننده ايراني بودن، بهويژه در برابر كشوري مانند امريكا، يكي از دشوارترين مسووليتهاي ديپلماتيك در جهان است.
مذاكرهكننده ايراني بودن، بهويژه در برابر كشوري مانند امريكا، يكي از دشوارترين مسووليتهاي ديپلماتيك در جهان است. اين نقش، فراتر از مهارتهاي فني و دانش سياسي، نيازمند صبر، هوشمندي، و تابآوري در برابر فشارهاي چندجانبه است. مذاكرهكننده ايراني در ميانه توفاني از تناقضات داخلي و خارجي، انتظارات متضاد، و پيچيدگيهاي ساختاري طرف مقابل قرار دارد. نخستين چالش مذاكرهكنندگان ايراني، فشارهاي داخلي است. مذاكرهكننده ايراني زير ذرهبين حاكميت، گروههاي سياسي، و افكار عمومي قرار دارد. در داخل ايران، مذاكره با امريكا به دليل سابقه تاريخي بدعهدي، از جمله خروج از برجام در سال ۲۰۱۸، با بدبيني نگريسته ميشود. برخي گروههاي تندرو، هرگونه گفتوگو را تسليم در برابر «دشمن» تلقي ميكنند و مذاكرهكننده را به سادهلوحي يا خيانت متهم ميكنند. براي مثال، اظهارات اخير برخي مقامات، مانند تأكيد بر ممنوعيت مذاكره مستقيم، نشاندهنده خطوط قرمز سختي است كه مذاكرهكننده بايد در چارچوب آن عمل كند. اين محدوديتها، آزادي عمل ديپلمات را كاهش داده و او را در تنگناي توجيه مداوم تصميماتش قرار ميدهد. در عين حال، انتظارات عمومي براي رفع تحريمها و بهبود وضعيت اقتصادي، مذاكرهكننده را تحت فشار براي كسب نتايج ملموس قرار ميدهد، درحالي كه هر توافق احتمالي ممكن است به دليل پيچيدگيهاي فني يا سياسي، زمانبر باشد. چالش دوم، پيچيدگيهاي ساختاري و رفتاري طرف امريكايي است. امريكا، با ساختار متكثر سياسي و تفكيك قوا، سيگنالهاي متناقضي به مذاكرهكننده ايراني ارسال ميكند. درحالي كه وزارت امور خارجه ممكن است در مذاكرات غيرمستقيم عمان پيامهاي مثبتي بدهد، كنگره ميتواند تحريمهاي جديدي تصويب كند يا پنتاگون و سنتكام تهديدات نظامي را تشديد كنند. اين تناقضات، كه نمونه اخير آن تحريمهاي جديد وزارت خزانهداري است، اعتماد به پايداري تعهدات امريكا را براي ايران دشوار ميكند. مذاكرهكننده ايراني هرگز نميداند آيا توافقي كه ميكند، موضع نهايي دولت امريكا است يا تحت فشار لابيهاي قدرتمند، مانند آيپك، يا تغييرات سياسي داخلي، مانند انتخابات مياندورهاي، نقض خواهد شد. اين عدم قطعيت، مذاكره را به يك بازي فرسايشي تبديل ميكند كه نيازمند صبر استراتژيك است. سومين دشواري، انزواي ديپلماتيك ايران در جامعه بينالمللي است. مذاكرهكننده ايراني در جهاني عمل ميكند كه اكثر كشورها، حتي آنهايي كه ظاهراً بيطرف هستند، تعامل با ايران را به نتايج مذاكرات با امريكا گره ميزنند. اين وابستگي، اهرم فشار ايران را كاهش ميدهد و مذاكرهكننده را در موقعيت ضعيفتري قرار ميدهد. براي مثال حتي كشورهايي كه روابط نزديك با ايران دارند، در مذاكرات تجاري يا سياسي خود، به پيشرفت مذاكرات هستهاي چشم دارند. اين انزوا، مذاكرهكننده را مجبور ميكند كه براي شكستن بنبست، يا امتياز بدهد يا با حفظ استقلال ديپلماتيك، فشارهاي اقتصادي را تحمل كند. چالش ديگر، پيچيدگيهاي فني مذاكرات است. موضوعاتي مانند سطح غنيسازي، سرنوشت اورانيوم غنيشده، و زمان گريز هستهاي، نيازمند دانش فني و هماهنگي بين ديپلماتها و كارشناسان سازمان انرژي اتمي است. عدم حضور اين كارشناسان در مراحل اوليه مذاكرات اخير، به گفته منابع آگاه، پيشرفت را كند كرده است. مذاكرهكننده بايد بين حفظ حقوق هستهاي ايران و پاسخ به مطالبات طرف مقابل تعادل برقرار كند، درحالي كه هر تصميم فني ممكن است پيامدهاي سياسي و اقتصادي گستردهاي داشته باشد. در نهايت، مذاكرهكننده ايراني با فشار زماني و تهديدات خارجي مواجه است. ضربالاجلهاي تعيينشده توسط امريكا، مانند مهلت دو ماهه دولت ترامپ، و احتمال فعال شدن مكانيزم ماشه در پاييز ۲۰۲۵، فضاي مذاكرات را متشنج ميكند. تهديدات اسراييل براي حمله به تأسيسات هستهاي ايران نيز فشار رواني مضاعفي ايجاد ميكند. در اين شرايط، مذاكرهكننده بايد با حفظ خونسردي، از منافع ملي دفاع كند.
درحالي كه هر اشتباه ممكن است به شكست مذاكرات يا تشديد تنشها منجر شود. مذاكرهكننده ايراني بودن، به معناي راه رفتن روي لبه تيغ است؛ جايي كه هر گام نيازمند محاسبه دقيق و تحمل فشارهاي عظيم است. اين نقش نهتنها مهارت ديپلماتيك، بلكه شجاعت، صبر و تعهد به منافع ملي را طلب ميكند. با وجود اين دشواريها، تلاشهاي تيم مذاكرهكننده، همانطور كه در مذاكرات اخير رم ديده ميشود، نشاندهنده عزم ايران براي يافتن راهحلي پايدار است، هرچند در مسيري پر از موانع و مخاطرات.