سالانه بيش از 4 هزار نفر در ايران بر اثر خودكشي جان ميبازند
جان انسانها وقتي در قالب آمار و ارقام قرار ميگيرد بيش از هر زمان ديگري تلنگري است براي ما تا بدانيم اين عددها جانهاي عزيزي هستند كه به هر دليلي از بين رفتهاند.
جان انسانها وقتي در قالب آمار و ارقام قرار ميگيرد بيش از هر زمان ديگري تلنگري است براي ما تا بدانيم اين عددها جانهاي عزيزي هستند كه به هر دليلي از بين رفتهاند. يكي بر اثر تصادف، ديگري بيماري و .... اما هر چه باشد ديدن و شنيدن اين آمارها ميتواند تا حد زيادي براي ما تكاندهنده باشد همان طور كه شنيدن آمار كشته شدن بيش از 300 نفر در يك هفته گذشته بر اثر تصادفات جادهاي. اما يكي ديگر از آمارهاي ناراحتكننده مرگهايي است كه به دليل دلزدگي و افسردگي و ... به دست فرد رقم ميخورد و به زندگي خود خاتمه ميدهد. همان كنشي كه خودكشي ناميده ميشود. 10 سپتامبر هر سال روز جهاني پيشگيري از خودكشي ناميده شده است. سازمان ملل متحد يك «سياستنامه پيشگيري از خودكشي» را در دهه ۱۹۹۰ منتشر كرد كه بسياري كشورها از آن براي پيشگيري از خودكشي پيروي ميكنند. مراسم اين روز در سال 2011 در بيش از 40 كشور جهان انجام شد. اما بنا بر آمارها بعد از پاندمي كرونا جهان يك بار ديگر با افزايش ميزان خودكشي مواجه شده است. در بسياري از كشورهاي جهان آمار خودكشي رو به فزوني گذاشته به همين دليل يك بار ديگر با تاكيد بر بهداشت روان انسانها توجه به مساله خودكشي به يكي از اصول مهم در بسياري از كشورها تبديل شده است.
بر خلاف آن چيزي كه در گفتار عامه از آن به عنوان مرگ خود خواسته ياد ميشود بسياري از جامعهشناسان و روانشناسان بر اينباروند كه استفاده از اين واژه در واقع بار منفي اين عمل را از بين برده و باعث ميشود كه عوامل بروز آن كمتر مورد توجه قرار بگيرد. چرا كه اين شرايط بيروني هستند كه با فشار بر فرد او را وادار به خودكشي ميكنند و اين عمل را نميتوان «خودخواسته» قلمداد كرد.
مرگ خودخواسته سالانه 4 هزار نفر در ايران
سردار سعيد منتظرالمهدي در يادداشتي كه به مناسبت روز جهاني پيشگيري از خودكشي به نگارش درآورده و در اختيار رسانهها قرار داده است، نوشت: خودكشي رفتار مهلك و يكي از فاجعهبارترين رفتارهاي خاص بشر است كه در آن، آدمي از سر تعمد درپي ستاندن جان خويش و پايان بخشيدن به زندگي بر ميآيد. حاصل اين اقدام تباهكننده در كشور ما جانباختن سالانه بيش از 4 هزار نفر و آسيب ديدن شديد ۱۰ تا ۲۰ برابر اين تعداد است. پيامدهاي ناگوار چنين مرگ و آسيبي نه تنها متوجه قربانيان و خانواده آنان، بلكه معطوف جامعه نيز ميشود. آنگاه كه خبر مرگ كسي بر اثر عمل خودكشي نشر مييابد، روح انبوهي از شهروندان جامعه آزرده ميشود و شمار زيادي از آنان در برابر چنين مرگ فاجعهآميزي در غم و اندوهي جانكاه فرو ميشوند. از همين روي چارهاي بايد انديشيد و براي پيشگيري از وقوع آن تدبير عالمانهاي كرد. ناگفته پيداست كه براي پيشگيري از پديده خودكشي، ناگزيز بايد چند و چون و علل وقوع آن را باز شناخت.
نقش مهم عوامل جامعهشناسي
در بروز خودكشي
فاطمه مبشري، كارشناس جامعهشناسي در اين باره به «تعادل» ميگويد: عوامل روانشناسي به صورت مستقيم و عوامل جامعهشناسي به صورت غيرمستقيم در بروز خودكشي نقش دارند و نقش عوامل جامعهشناسي در اين زمينه از اهميت بيشتري برخوردار است. در واقع اين محيط اجتماعي است كه ميتواند در صورت نداشتن شرايط مناسب، موجب بروز اختلالات رواني از جمله افسردگي در افراد شود كه همين افسردگي در بروز خودكشي بسيار موثر است.
او ميافزايد: وضعيت تاهل، طلاق، نوع گرايشهاي مذهبي، بيكاري و بسياري موارد ديگر از جمله عوامل جامعهشناسي هستند كه ميتوانند در بروز مشكلات روانشناسي و در ادامه آن در بروز خودكشي نقش موثري داشته باشند. در حال حاضر جوامع مدرنيته با ميزان بالايي از خودكشي مواجهاند. اين جوامع سه ويژگي دارند كه موجب شده تا آمار خودكشي در آنها افزايش يابد. مبشري اظهار ميدارد: فردگرايي مفرط، ضعف گرايش ديني و عقلانيت صوري سه ويژگي جوامع مدرنيته هستند كه موجب افزايش آمار خودكشي شدهاند. در جوامع امروزي افراد بسياري از رفتارها را نه به خاطر ديگران بلكه صرفا براي خود انجام ميدهند و تا زماني با جمع مشاركت دارند كه منافعشان تامين شود كه در صورت عدم تامين اين منافع فرد دچار سرخوردگي شده و در پي آن ميل به خودكشي پيدا ميكند. اين جامعه شناس كاهش سرمايههاي اجتماعي را در بالا بردن آمار خودكشي بسيار موثر دانسته و ميگويد: سرمايه اجتماعي مجموعهاي از ارزشها، هنجارها و حمايتهاي اجتماعي، سياسي و احساس امنيت سرمايههاي اجتماعي يك جامعه محسوب ميشود كه در صورت كاهش آنها آمار خودكشي بهطور فزايندهاي افزايش مييابد. او ميافزايد: بيكاري، طلاق، ضعف گرايش ديني، محروميت نسبي و عدم انسجام اجتماعي ميتواند موجب كاهش سرمايههاي اجتماعي شود. به اين ترتيب با برنامهريزي در جهت افزايش سرمايههاي اجتماعي ميتوان علاوه بر رفع بسياري از معضلات اجتماعي آمار خودكشي در جامعه را نيز تا حد چشمگيري كاهش داد.
افزايش 44 درصد ميزان خودكشي
در كشور
افزايش مشكلات اجتماعي و خانوادگي مردم ايران در كنار استرسهاي شديدي كه به دليل بحرانهاي اقتصادي در كشور ايجاد ميشود، موجب شده تا ميزان خودكشي در كشور به طرز فزايندهاي افزايش پيدا كند. آمارها نشان ميدهد كه ميزان خودكشي در كشور در دهه گذشته بيشتر از 44 درصد رشد كرده كه اين ميزان بيشتر از ۲ برابر كل آمار قتل در كشور است. بررسي برخي دادهها نشان ميدهد كه نرخ خودكشي در استانهاي غربي بسيار بيشتر از مناطق مركزي، شمال، جنوب و شرق است و اقدام به خودكشي در استانهاي كرمانشاه، ايلام، كهگيلويه و بوير احمد تقريبا ۲ برابر بيشتر از متوسط كشور است. خودكشي معمولا بين افرادي اتفاق ميافتد كه بهشدت تحت فشار اجتماعي هستند، از مشكلات خانوادگي رنج ميبرند يا با مشكلات اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند. زماني كه فرد خود را ناتوان و ضعيف تصور كند، راهي به جز خاتمه دادن به زندگي پيدا نميكند و تصميم ميگيرد به جاي تحمل سختي به زندگي خود پايان بدهد. از طرف ديگر ناكامي يكي ديگر از مهمترين دلايل خودكشي در كشور است كه ميتواند موجب خودكشي يا حتي قتل خانوادگي شود. ناكامي ميتواند ناشي از زيانهاي اقتصادي باشد يا از مشكلات خانوادگي و زناشويي سرچشمه بگيرد. به هر حال مواجه شدن با اين موضوع براي برخي افراد بهشدت بحراني است و موجب ميشود تا تصميمي عجولانه و اشتباه بگيرند.
مهمترين عوامل تاثيرگذار بر خودكشي
با توجه به اخبار و پژوهشهايي كه تاكنون انجام شده ميتوان به اين نتيجه رسيد كه فقر، مشكلات خانوادگي و كودك همسري از عوامل موثر در بروز خودكشي هستند. امير مجدي، جامعه شناس در اين باره به «تعادل» ميگويد: از آنجايي كه بسياري از مطالعات نشان ميدهد كه عواملي مانند فقر و سرخوردگي اجتماعي و ... تاثير بسزايي در بروز خودكشي دارند به همين دليل است كه بسياري از صاحب نظران بر اين باور هستند كه عوامل اجتماعي بيش از عوامل رواني در بروز خودكشي نقش دارند. او ميافزايد: از يكسو فراهمنبودن شرايط كاري و زندگي مناسب در داخل كشور زمينه را براي مهاجرت سرمايه انساني توانمند و كارآمد به كشورهاي ديگر با هيچ هزينهاي از سوي طرف مقابل فراهم ميكند و از سويي براي افرادي كه توانايي مالي لازم براي مهاجرت ندارند سرخوردگي و تمايل به خودكشي و ساير آسيبهاي اجتماعي را به همراه خواهد داشت. مجدي اظهار ميدارد: بنابراين به نظر ميرسد بايد در اسناد بالادستي كشور سلامت اجتماعي بهطور ويژه مدنظر قرار بگيرد. يكي از عوامل بسيار مهم در تبيين خودكشي فقر (نابرابري درآمدي) است. در شرايط جامعه نوگراي امروزي نيز فقر مولد آسيب و تضادهاي اجتماعي است. در ادبيات اقتصادي دو نوع فقر وجود دارد: اول، فقر مطلق (كامل) كه از طريق خط فقري كه به عنوان تامين حداقل هزينههاي لازم در زندگي براي كسب رضايت در تامين سلامت و بهداشت تعريف ميشود، قابل اندازهگيري است. دوم، فقر نسبي كه در اين حالت فرد حداقلها را داشته ولي نسبت به ساير گروههاي درآمدي جامعه فقير محسوب ميشود.
كاهش يكپارچگي اجتماعي
اين جامعه شناس در ادامه ميگويد: تلاش براي تبيين ارتباط فقر و خودكشي بر اساس ارتباط بين عواملي چون سوءتغذيه، خانه مسكوني غيربهداشتي، ازدحام و شلوغي محل زندگي و نااميدي در كنار ناتواني براي غلبه بر اين شرايط، بررسي ميشود. بهطور كلي فقر (نابرابري درآمدي) باعث كاهش يكپارچگي اجتماعي شده و استرس رواني افراد را افزايش ميدهد به اين ترتيب با افزايش فقر (نابرابري درآمدي) ميزان تمايل به خودكشي در ميان اقشار فقير افزايش يابد. او ميافزايد: همچنين ميتوان بيان داشت كه فقر موجب احساس نابرابري نسبت به ديگران (مخصوصا گروه همسالان)، انزواي فرد و عدم برقراري ارتباط مناسب و مطلوب با دوستان شده و در نهايت احتمال اقدام به خودكشي افزايش خواهد يافت. مجد در پايان ميگويد: اگرچه فقر تنها عامل موثر بر آسيبهاي اجتماعي نظير خودكشي نيست، اما جزو مهمترين عوامل قلمداد شده و با توجه به اهميت موضوع ميطلبد مسوولان و تصميمسازان و قانونگذاران توجه ويژهاي به بخش كاهش تضاد طبقاتي كنند. امري كه امروز بيش از هر زمان ديگر در جامعه ما به وضوح ديده ميشود و حالا ديگر به مساله تحصيل و زندگي اجتماعي هم نفوذ فراواني داشته. در واقع يكي از دلايل افزايش ميل به خودكشي همين از بين رفتن طبقه متوسط در جامعه است.