بایدها و نبایدهای پزشکیان در حوزه انرژی
شایسته است دولتها در ابتدای استقرار خود، مشاورههای تخصصی مناسبی از افراد و گروههای دارای تخصص و تجربه داشته باشند. اینکه در بسیاری از کشورها، رییس جمهوری و مسوولی، علی رغم فقدان دانش سیاسی و اقتصادی عملکرد مطلوبی از خود ارائه میکند، ناشی از اتکا به مشاوران با تجربه و تخصصی است. اما باید دید صنعت نفت در اقتصاد ایران چه جایگاهی دارد؟
شایسته است دولتها در ابتدای استقرار خود، مشاورههای تخصصی مناسبی از افراد و گروههای دارای تخصص و تجربه داشته باشند. اینکه در بسیاری از کشورها، رییس جمهوری و مسوولی، علی رغم فقدان دانش سیاسی و اقتصادی عملکرد مطلوبی از خود ارائه میکند، ناشی از اتکا به مشاوران با تجربه و تخصصی است. اما باید دید صنعت نفت در اقتصاد ایران چه جایگاهی دارد؟
1) بیش از یک قرن است که صنعت نفت وارد اقتصاد ایران شده و همه گزارههای دیگر حول و حوش این صنعت شکل گرفته است. در ابتدا که این صنعت در ایران شکل گرفت و دارسی به نخستین چاه نفت در مسجد سلیمان رسید به دولت مستقر و دربار بهره مالکانه داد. این موضوع این تصور را ایجاد کرد که درآمد نفت حتما باید در اختیار دولت باشد. اینگونه اقتصاد ایران به صورت اقتصاد نفتی و رانتیر شکل گرفت. این در حالی است که مثلا در امریکا که نخستین چاه نفت توسط راکفلر ایجاد شد، دولت فدرال هم میتوانست همه سهم آن را دریافت کند. اما این کار را نکرد چون به این حوزه نه به عنوان منبع درآمد دولت، بلکه در شمایل یک صنعت نگاه میشد. نخستین بحثی که دولت چهاردهم باید به آن توجه کند همین موضوع است که این حوزه یک صنعت بوده و فارغ از یک منبع درآمد صرف است. بنابراین نگاه دولت به نفت باید به صورت یک صنعت و نه یک منبع درآمد باشد. در این صورت میتوان صنعت نفت را به عنوان صنعتی پیشران تلقی کرد که از این قدرت برخوردار است که پیوند درستی با سایر صنایع ایجاد کرده و سایر واگنهای اقتصادی را به دنبال خود بکشاند.
2) بحث مهم بعدی، قیمتگذاری حامل انرژی است. در ایران به صورت سنتی همواره سوبسید فراوانی به حاملهای انرژی پرداخت شده است. این روند از یکطرف، مصرف انرژی را در ایران بهشدت افزایش داده و بهینهسازی سوخت را در ایران بیمعنا کرده است. چه در بخش خانگی و چه در بخش تولید، تجارت و... ایران مصرف بالایی دارد. ایران 4برابر ژاپنیها انرژی مصرف میکند تا مثلا یک تن فولاد تولید کند. لذا باید به دنبال آن بود که در کنار چگونگی تخصیص دادن انرژی، بهینهسازی سوخت را هم مدنظر قرار داد. 100میلیارد یارانه پرداختی انرژی در ایران باید به صورت بهینه مصرف شود.
3) نکته مهم بعدی، آن است که باید از قابلیتهای نفت و صنعت نفت برای بینالمللی کردن اقتصاد ایران بهره برده شود. ایران بیش از یک قرن است که شرکت ملی نفت را دارد در حالی که بسیاری از کشورها پس از ایران این نوع شرکتها را ایجاد کردهاند. ایران باید بتواند شرکت ملی نفت ایران را به کمپانی فراملیتی و پویایی بدل کند و در ادامه بتواند در تِندِرها و مزایدهها و مناقصههای بین المللی شرکت و در آنها نقش آفرینی کند. باید بتواند تکنولوژیهای جهانی را وارد کشور کرده و خود را پیش ببرد.
4) مساله بعدی موضوع گاز است. فراوانی گاز در ایران بیش از نفت است و دولت جدید باید برای این موضوع چند خط مشی مشخص داشته باشد. گاز نقش استراتژیکی در جهان امروز دارد. روسیه سالها اروپا را مدیون خود نگه داشته بود، چراکه گاز خود را به اروپا صادر میکرد. بسیاری از کشورهای اروپایی مجبور بودند در برابر خطاهای روسیه چشم پوشی کنند تا گاز آنها قطع نشود. ایران هم این فرصت را داشت و اروپايیان و بسیاری از کشورهای دیگر دوست داشتند از گاز ایران به عنوان آلترناتیو گاز روسیه استفاده کنند. ایران میتوانست از طریق روسیه دروازههای اروپا را فتح کرده و آنها را به گاز ایران متکی کند. اگر اینگونه میشد، ایران به گاز به عنوان یک کالای استراتژیک نگاه میکرد. در این صورت تحریم شدن ایران به این سادگی امکان پذیر نبود.
5) مساله بعدی آن است که ارزش حرارتی گاز از نفت پایینتر است. اگر ایران میتوانست گاز را در اطراف خود داشته باشد و صادرات گاز به جای ال ان جی به صورت لوله در کشورهای اطراف ایران صورت میگرفت، دستاوردهای بیشتری کسب میشد. به دلیل اینکه ایران نتوانسته گاز را به کالای استراتژیک بدل کند و بهینهسازی مصرف خانوارها جدی گرفته شود در این زمینه توفیقی حاصل نشده است. ایران میزان قابل توجهی گاز را در داخل مصرف میکند و امکان عرضه به جهان را ندارد. اگر این روند ادامه داشته باشد ایران طی سالهای آینده ناترازی گاز داشته و ناچار به واردات گاز خواهد بود.
6) موضوع میادین مشترک مساله مهم بعدی است. مهمترین میادین مشترکت ایران، میدان گازی پارس جنوبی یا گنبد شمالی با قطر است. این بزرگترین مخزن گازی جهانی است که 10درصد گاز جهان را در خود دارد. قطر به خاطر تحریمها، چند برابر ایران از این مخزن استفاده میکند . بزرگترین شرکتهای جهانی با قدرت بالا با قطر همکاری میکردند تا سهم بیشتری برداشت کند. ایران اما به خاطر تحریمها نمیتوانست اقدامات مناسبی صورت دهد. هرچند متخصصان داخلی کارهای قابل توجهی میکردند اما سرعت ایران از طرف مقابل کمتر بود. من ایده و پیشنهادی در این زمینه دارم که باید روی آن کار شود. فکر میکنم بهترین روش برای ایران با توجه به اینکه کشورهای زیادی در میادین مشترک با ایران اشتراک دارند، همکاریهای مشترک است. اگر ایران شرکت مشترکی را با قطر ایجاد میکرد و 45درصد سهم برای قطر و 45درصد برای ایران قرار میداد و 10درصد هم برای شرکتهای سرمایهگذاری نفتی و گازی در نظر گرفته میشد، هم از تحریمها مصون میمانیدم و هم اینکه ایران سهم محفوظی (حتی در زمان تحریم) داشت. این مساله را از این جهت عرض میکنم که ایران 15میادین مشترک دارد که 11 مورد آن تنها در خلیج فارس قرار دارد. با عراق، امارات، عربستان، قطر، کویت و در دریای خزر هم با آذربایجان و روسیه و... میادین مشترک داریم. باید نفت و گاز خزر را به عنوان یک شرکت مشترک مطرح کنیم. امروز بر سر سهم هر کشور چالشهای بسیاری وجود دارد. در گذشته ایران و شوروی سهم داشتند، اما امروز کشورهای بیشتری در خزر حضور دارند. هر کدام از این کشورها سهم میخواهند. اگر ایران بتواند تفاهمی شکل دهد و نفت و گاز خزر را به صورت شرکت مشترک ثبت کند، دستاوردهای بیشتری کسب میشود.
7) یکی دیگر از موارد اختلافی که باعث ضرر زیادی برای ایران شده، میدان سلمان است. شرکت کرسنت با ایران درخواست مشارکت داد؛ اگر به جای این کار و بروز مشکلات بعدی، شرکت مشترکی میان دو کشور احداث میشد، شرایط متفاوتی ایجاد میشد. ضمن اینکه فساد و رانت کمتری هم شکل میگرفت. حوزه نفت آرش مشترک با کویت مورد بعدی است. عربستان و کویت اعلام کردهاند که ایران هیچ سهمی از این میدان ندارد در حالی که در قلمروی جغرافیایی ایران است. این رویکرد، یکی از انقلابیترین و جهادیترین روشها برای تامین منافع ملی ماست. ابعاد اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی موضوع باید بررسی شود. اما نهایتا با استفاده از رویکرد مشارکتی میتوان تنشهای منطقهای را هم کاهش داد.