نظارت بر مراكز بهزيستي بر عهده كيست
هنوز زمان زيادي از اتفاق تلخ آتشسوزي كمپ ترك اعتياد لنگرود و جان باختن انسانهاي بيگناه در آتش ندانمكاري و بيتوجهي مسوولان نگذشته است كه فيلم تنبيه بدني كودكان در يك مركز در فضاي مجازي يك بار ديگر اين سوال را مطرح ميكند كه چه نهادها و ارگانها يا چه افرادي وظيفه نظارت بر مراكز مختلف بهزيستي را دارند. هر چند كه در نهايت مشخص شد آتشسوزي كمپ لنگرود عمدي بوده است اما غير استاندارد بودن فضا و نگهداري تعداد افراد بيش از ظرفيت محل نيز خود دليل ديگري بود بر جان باختن ۳۶ انسان بيگناه. اين اولينبار نيست كه چنين اتفاقات تلخي رخ ميدهد و اخبار آن در فضاي مجازي دست به دست ميشود.
هنوز زمان زيادي از اتفاق تلخ آتشسوزي كمپ ترك اعتياد لنگرود و جان باختن انسانهاي بيگناه در آتش ندانمكاري و بيتوجهي مسوولان نگذشته است كه فيلم تنبيه بدني كودكان در يك مركز در فضاي مجازي يك بار ديگر اين سوال را مطرح ميكند كه چه نهادها و ارگانها يا چه افرادي وظيفه نظارت بر مراكز مختلف بهزيستي را دارند. هر چند كه در نهايت مشخص شد آتشسوزي كمپ لنگرود عمدي بوده است اما غير استاندارد بودن فضا و نگهداري تعداد افراد بيش از ظرفيت محل نيز خود دليل ديگري بود بر جان باختن ۳۶ انسان بيگناه. اين اولينبار نيست كه چنين اتفاقات تلخي رخ ميدهد و اخبار آن در فضاي مجازي دست به دست ميشود. سوال اينجاست كه شرايط پذيرش افراد براي كار در مراكز بهزيستي به خصوص مراكزي كه با افراد معتاد يا كودكان سر و كار دارند به چه صورت است. آيا اين افراد از نظر روحي و رواني مورد بررسي قرار ميگيرند. چرا بايد در يك مركز بهزيستي كه تنها مامن كودكان بيسرپناه است فردي به خود اجازه بدهد كه اين كودكان را مورد تنبيه بدني و توهين و تحقير قرار دهد. تا كي قرار است با ديدن اين فيلمها در فضاي مجازي دل مردم به درد بيايد و در نهايت تنها كاري كه مسوولان انجام ميدهند تكذيب خبر يا گفتن اين جمله كه فرد خاطي مورد بازخواست قرار گرفت، باشد. چرا هيچ قانون بازدارندهاي در رابطه با اين اتفاقات وجود ندارد. وظيفه اصلي كساني كه در اين مركز فعاليت ميكنند چيست؟ چه كساني وظيفه رسيدگي و نظارت بر مراكز مختلف بهزيستي را دارند. چنين رفتارهايي حتي در مراكزي كه محل نگهداري افراد معلول است بارها و بارها اتفاق افتاده و هر بار مسوولان به نوعي از زير بار مسووليت شانه خالي كردهاند. كودكان بيسرپرست، افراد معلول و... كساني هستند كه به بهزيستي پناه آوردهاند اگر قرار باشد اين آخرين پناهگاهشان هم بشود جايي براي اذيت و آزار آنها تكليف اين افراد چيست و چه كار بايد بكنند. اينبار ديگر نميتوان مساله كمبود امكانات و نبود اعتبار و... را بهانهاي براي اين رفتارها قرار داد. سازمان بهزيستي وظيفه دارد در مقابل چنين اتفاقاتي به اذهان عمومي پاسخگو باشد. چرا بايد كودكاني كه رنج نداشتن خانواده را تحمل ميكنند چنين مورد تحقير و توهين قرار بگيرند اگر قرار باشد آنها در لواي سازمان بهزيستي هم امنيت روحي و رواني و جسمي نداشته باشند ديگر چه فرقي با ماندن در خيابان دارد. چطور ممكن است افرادي كه از نظر روحي و رواني تعادل درستي ندارند و به راحتي ميتوانند باعث اذيت و آزار اين بچهها شوند در اين مركز استخدام شده و به كار مشغول ميشوند در حالي كه اين بچهها قبل از هر چيز نياز به احساس امنيت دارند. همان امنيتي كه در كانون خانواده نداشتند و قرار بوده زير سقف بلند بهزيستي به آن دست پيدا كنند اما دريغ و درد كه اينجا هم گاه مملو از نا امني ميشود. البته نبايد زحمات افراد دلسوز و سختكوش اين مراكز را ناديده گرفت اما سوال اينجاست كه چرا بايد به افرادي كه توان درست رفتار كردن با اين كودكان بيپناه را ندارند اجازه فعاليت در چنين مراكزي داد. چرا هميشه اين منافع شخصي ذي نفعان است كه بر جان و روان انسانها اهميت پيدا ميكند.