تعادل در بازار سرمايه

۱۴۰۲/۰۹/۲۷ - ۰۱:۰۷:۵۹
کد خبر: ۳۰۲۹۱۷
تعادل در بازار سرمايه

پس از رشد قريب به 8 درصدي دماسنج اصلي و افت تب تجديد ارزيابيها در وجود بازار، بار ديگر شاهد افزايش نسبي عرضه‌ها وبه تبع آن برقراري تعادل در روند معاملات بوديم. البته هرچه به روزهاي پاياني هفته نزديك مي‌شديم عرضه‌ها نيز تحت تاثير تعطيلات پيشرو بيشتر و بيشتر مي‌شد كه نشان از صبر معاملهگران براي گذر از روزهاي آتي و روشن شدن ابهامات موجود دارد.

نويد فرهادي

پس از رشد قريب به 8 درصدي دماسنج اصلي و افت تب تجديد ارزيابيها در وجود بازار، بار ديگر شاهد افزايش نسبي عرضه‌ها وبه تبع آن برقراري تعادل در روند معاملات بوديم. البته هرچه به روزهاي پاياني هفته نزديك مي‌شديم عرضه‌ها نيز تحت تاثير تعطيلات پيشرو بيشتر و بيشتر مي‌شد كه نشان از صبر معاملهگران براي گذر از روزهاي آتي و روشن شدن ابهامات موجود دارد. البته قبلتر نيز گفته بوديم، تجديد ارزيابيها نمي‌تواند به تنهايي محرك اصلي بازار باشد و براي روشن شدن موتور بازار نياز به يكسري اخبار و تحولات مثبت ديگري هم خواهد بود. لذا به نظر ميرسد با فرو نشستن آتش و كاهش عطش خريداران، بازار به دنبال عوامل مهم‌تر و جديتري براي تداوم روند صعودي خود مي‌گردد و اين در حالي است كه ابهامات و موضوعاتي چون بحث بودجه و قطعي گاز صنايع در فصل سرما فكر اهالي بازار را سخت مشغول كرده است. در ابتدا از بودجه آغاز مي‌كنيم، بودجهاي كه شفافيت لازم در بخش درآمدها و هزينه‌هاي دولت و همچنين مفروضات واقعي ندارد. يكي از اين مفروضات نرخ تسعير ارز در بودجه است كه به عقيده خيلي از كارشناسان علاوه بر آنكه همخواني با واقعيتهاي روز اقتصادي ايران ندارد عاملي براي توزيع رانت از جيب مردم به نفع دلالان و سودجويان خواهد بود. با نگاه به گذشته و رجوع به تاريخ هم به سادگي به اين موضوع مي‌توان پي برد كه سركوب نرخ ارز با هر نامي كه مي‌خواهد باشد موجب هدر رفت منابع و واريز آن به جيب عدهاي خاص، خاليتر شدن سفره عموم مردم و در نهايت فشردگي بيشتر فنر نرخ ارز و آسيب‌هاي بعد از آن خواهد شد. در چنين حالتي بديهي است كه واقعي‌تر شدن نرخ ارز مي‌تواند عاملي براي قرارگيري اقتصاد در ريل درست باشد. موضوع بعدي اما بحث قطعي گاز صنايع است. دغدغه‌اي كه با نزديك شدن به فصل سرما تبديل به يكي از چالش بازار سرمايه مي‌شود چالشي كه سال‌هاي سال است كه معامله‌گران با آن دست و پنجه نرم مي‌كند و تقريبا به يكي از عادتهاي بازار بدل شده است. البته نكته مثبت اين است كه قطعي گاز تاكنون كمرنگ‌تر از سال‌هاي پيش بوده و همچنان گزارشي از كاهش توليد جدي و اثرگذار شركتها روي كدال نيامده است. با اين حال اما خوب است بدانيد برخلاف اينكه كه تحليلگران هر ساله افت فروش صنايع وابسته به گاز را در تحليل‌هاي خود لحاظ مي‌كنند باز هم در برخي از موارد شاهد بيش واكنشي بازار به اخبار مربوط به قطعي گاز هستيم. لذا گرچه فروش شركتها از قطعي گاز لطمه مي‌بيند اما اين ريسك و كاهش درآمد آنها در قيمت و پيش‌بيني سود اين صنايع لحاظ شده است. لذا رصد گزارش‌هاي ماهانه شركتها و تطابق آن با تحليلها مي‌تواند در اين مسير راهگشا باشد.