شرط گذر از منازعه هژمونيك جهاني

به باور فرشاد مومني، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي مسائل اصلي و كليدي اقتصاد ايران در سند برنامه هفتم توسعه ناديده گرفته شده و حذف شدهاند. فقر، فساد، سياست خارجي، محيط زيست و ... از جمله حذفيات هستند.
به باور فرشاد مومني، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي مسائل اصلي و كليدي اقتصاد ايران در سند برنامه هفتم توسعه ناديده گرفته شده و حذف شدهاند. فقر، فساد، سياست خارجي، محيط زيست و ... از جمله حذفيات هستند. در عين حال، او با تشريح برخي از روندهاي واگرايانه ضد توسعهاي در ميان اقتصاد و جامعه ايران تلاش كرد تا مسير صحيح و روشمند رسيدن به توسعه را براي حكومتگران و برنامهنويسان دولتي ترسيم كند. مومني خطاب به حكومتگران تصريح كرد: اگر به مردم پشت كنيد، از منازعات جهاني جان سالم به در نميبريد. به گزارش جماران دكتر فرشاد مومني طي يك سخنراني در فرهنگستان علوم درباره كيفيت برنامه هفتم با بيان اينكه «فرآيند برنامهريزي مشاهده شده به نام برنامه هفتم توسعه عملا حكايت از اين دارد كه گويي سه نگراني بزرگ درباره آن وجود دارد.» اظهار كرد: گفته ميشود دولتهاي رانتي به تدوين و اجراي يك برنامه با كيفيت حداقل به سه دليل بيتمايلند و در ادبيات اقتصاد رانتي اينگونه توضيح داده ميشود كه چون در مناسبات رانتي اصل بر ظاهرسازي و گزافهگويي است يك برنامه با كيفيت كه مبتني بر يك گزارش عالمانه از واقعيتهاي موجود است، مورد تمايل ساختار قدرت قرار ندارد! اين استاد تمام دانشگاه علامه طباطبايي ادامه داد: نگراني كليدي دومي درباره اين برنامه است اينكه در ادبيات اقتصاد سياسي رانتي در توضيح اينكه چرا در چارچوب مناسبات رانتي، ارادهاي براي برنامه با كيفيت داشتن مشاهده نميشود، گفته ميشود كه تصويب يك برنامه با كيفيت بابي براي التزام ساختار قدرت به تخصيص منابع كمياب انساني و مادي به امور راهبردي باز ميكند و اگر ديديد كه نسبت به برنامه با كيفيت طفره ميروند اين را نشانهاي بگيريد كه اينها به هيچوجه آمادگي ملتزم كردن خودشان به اين مساله ندارند و دلشان ميخواهد كه دستشان باز باشد كه منابع كمياب مادي و انساني به امور دلبخواه ساختار قدرت و در چارچوب مناسبات رانتي اختصاص يابد. او گفت: استدلال سوم اين است كه اساس مناسبات رانتي بر عدم تمايل به پاسخگويي استوار است. و بنابراين ساختار قدرت از ارايه برنامه با كيفيت طفره ميرود چون نميخواهد پاسخگو باشد. ما اينها را مكرر هشدار دادهايم و امروز بسيار متاسفيم كه تقريبا كل روندي كه طي شده حكايت از اين دارد كه لااقل بخشهايي از ساختار قدرت زورشان چربيده و اجازه شكلگيري يك برنامه با كيفيت را ندادهاند.
حركت به سوي يك شكاف خطرناك
مومني افزود: ژان بودريار (فيلسوف و جامعهشناس فرانسوي قرن بيستم) در كتاب صورتبندي مدرنيته و پست مدرنيته نشان ميدهد، جامعهاي كه به توليد فناورانه پشت ميكند و مصرف را يله و رها ميكند در چارچوب منافع تاجرباشيها و سوداگرها و دلالها و رباخوارها با شرايطي روبرو ميشود كه چند تايش را از قول او ميگويم. بودريار ميگويد، در جامعه مصرف محور مفاهيم از كاركرد ميافتد. در جامعه مصرف محور سياستها از كاركرد ميافتند. آيا براي نظام تصميمگيري اساسي كشور ما اين هشدار كافي نيست كه به آنها بگوييم طي بالغ بر ربع قرن گذشته هر سياستي كه نظام تصميمگيريهاي اساسي كشور ما اسمش را سياست محوري و راهبردي گذاشته است، بدون استثنا با شكست روبرو شده است؟ و طنز تلخ و نگرانكننده مساله اين است كه در مورد هر سياستي كه عزيزان بيشتر از خودشان مايه گذاشتهاند شدت اين شكست بيشتر و جديتر بوده. سياست آزادسازي تجاري و سياست خصوصيسازي و سياست افزايش نرخ ارز و سياست تعديل نيروي انساني در واقع نمونههايي از برخي مهمترين اين شكستها و از كاركرد افتادگيهاست. مومني گفت: مساله بسيار مهم ديگري كه بودريار مورد تاكيد قرار ميدهد اين است كه حتي قواعد تداوم بخش نظم اجتماعي هم در همه عرصهها از كاركرد ميافتد. عزيزان اين همه براي صيانت از نهاد خانواده هزينه كردهاند اما نميخواهند فكر كنند كه چرا تزلزل در نهاد خانواده به جايي رسيده كه دادههاي مربوط به طلاق طبقهبندي شده است يا اين همه تحت عنوان جنبش فرزندآوري هزينه كردهاند اما آخرين دادههاي رسمي منتشر شده را نميبينند كه در چه وضعيتي هست؟
واگراييهاي نگرانكننده و وابستگيهاي ذلت آور
او در بخش از سخنان خود اظهار كرد: مركز پژوهشهاي مجلس در مهر 1392 در گزارشي هشدار داد كه در دوره احمدينژاد با همه آن شعارهاي پوچ و تو خالي و غيرصادقانه و غيرعالمانهاي كه عليه نظام سلطه داده ميشد در ماههاي پاياني مسووليت احمدينژاد ارزبري هر واحد GDP پنج برابر زمان شروع به كار آن دولت شده بود. يعني شدت بخشي بيسابقه به وابستگيهاي ذلت آور به دنياي خارج! چقدر بايد تلخ و گزنده و تاسفبار باشد كه هنوز هم در بخشهايي از ساختار قدرت برخي صادقانه دلشان ميخواهد كه ما يك نظام مستقل داشته باشيم. در شعارها هم همين حرفها را ميزنند ولي در عمل ما عميقتر و عميقتر وابسته به دنياي خارج ميشويم.
خجالت از يادآوري اهداف سند چشمانداز
مومني اظهار كرد: در سند چشمانداز كه در آستانه پايان آن هستيم و عزيزان خجالت ميكشند كه يادآوري كنند نسبت بين آنچه كه وعده داده شده بود با آنچه تحقق مييابد چيست؟ من ميگويم از دريچه وابستگي به دنياي خارج نگاه كنيد در سند برنامه چهارم براي تحقق رشد 8 درصدي سقف نياز نظام ملي 16.5 ميليارد دلار در نظر گرفته شده بود اما الان برآوردهايي وجود دارد كه ميگويد آن 16.5 ميليارد براي تحقق رشد 8 درصدي امروز به بيش از 200 ميليارد دلار رسيده است. عزيزان نميخواهند نگاه كنند كه روندهاي واگرايي در توانمندي حكومت در ايران دچار چه وضعيت اسفباري شده؟
سهم 13 درصدي رفاه از توليد ناخالص ملي
او گفت: شما نگاه كنيد چند هفته پيش صندوق بينالمللي پول گزارشي درباره اندازه سهم منابع تخصيص يافته به امور حاكميتي منتشر كرده و اين يكي از شاقولهاي توسعه است و مشخص ميكنند كه مثلا يك حكومت نسبت هزينههايي كه براي سلامت و آموزش و تغذيه و مسكن و زيرساختهاي فيزيكي ميكند، نسبتش با توليد ناخالص داخلي چقدر است.
گزارش 2023 صندوق بينالمللي پول ميگويد اين نسبت در ايران به 13.7 درصد است؛ يعني قابليتهاي حكومت براي ايفاي تعهداتش در زمينه توسعه به زير استانداردهاي دولت شب گرد اسميتي رسيده است! و در گزارش صندوق بينالمللي پول فقط 5 كشور در دنيا هستند كه از اين نظر اوضاعشان بدتر از ماست.
سقوط ايران در آمارهاي مربوط به بنيه توليد
به گزارش جماران، فرشاد مومني با بيان اينكه « ما با يك پديده خيلي نگرانكننده ديگر هم روبرو هستيم و آن هم سقوط جايگاه ايران در نظام بينالمللي از منظر بنيه توليدي است» ،گفت: نگاهي به دلايل مربوط به شوكهاي برون زا در سه ساله پاياني جنگ نشان ميدهد كه از يك طرف ما با سقوط درآمد ارزي روبرو بوديم و از سوي ديگر استراتژي صدام حسين مبني بر انهدام ظرفيتهاي توليدي ما باعث شد كه سالهاي 66 و 67 جزو سالهاي خيلي بد عملكرد اقتصادي در ده ساله اول بعد از انقلاب باشد اما شما ببينيد از 1368 تا 1389 ما شاهد يك سقوط 33 درصدي در شاخص رابطه مبادله هستيم يعني ما رفتهايم به سمت يك انحطاط
خام فروشانه ذلت آور . در حالي كه در اين دوره بيش از 85 درصد كل درآمدهاي ارزي تاريخ اقتصاد نفتي ايران در دسترس حكومت بوده است. از سال 68 تا 89 سقوط 30 درصدي را در مبادلات با دنياي خارج داشتيم و از 1390 تا 1399 نسبت به اوضاع 1389 دوباره يك سقوط ديگر در شاخص رابطه مبادله ما اتفاق افتاده است. حالا مدام بيايند حرفهاي تو خالي بزنند و آمارهاي بيضابطه و بيكيفيت دلخوش كنك و فريبكارانه مطرح كنند اين ما را دچار اوضاع بدتري از شاه سلطان حسين خواهد كرد و چيزي نيست كه نياز به يادآوري داشته باشد.
موضوعاتي در برنامه هفتم، يك كلمه از آنها نيست!
آيا حكومتگران ما وآنها كه بايد بر فراز قواي مجريه و مقننه به روندها نگاه كنند آيا توجه دارند كه در اين سند وقتي كه يك كلمه راجع به فقر با همه شكنندگي آوريهايي كه دارد حرف نزده و چارهانديشي نشده است درباره فساد كمر شكن در اين اقتصاد يك كلمه حرف نزده است وابستگيهاي ذلت آور نياورده شده و دهها مساله ديگر. لابد عزيزان فرض كردهاند كه با وجود اين شرايط اوليه در قاعدهگذاريهايي كه ميكنند ميتوانند گامي به جلو بردارند. چطور ميشود وقتي كه اين همه هزينه كردهايد و نظام آموزش عالي را به اين گستردگي فراهم كردهايد، حالا چرا كفران نعمت ميكنيد و از اين متخصصان مشاركت زدايي ميكنيد و پشت درهاي بسته و با يك شيوههاي واقعا غيرقابل قبول از نظر كيفيت برنامه توسعه مينويسيد و فقط ادايش را در ميآوريد؟! چطور متوجه نميشويد با اين روندهاي واگرايي اوضاع ما بدتر و بدتر ميشود؟ اگر واقعا حساب و كتابي در كار است شما برنامهاي بگذاريد تا ما بحثهاي ملي در اين زمينه راه بيندازيم. من فقط الان ميتوانم طرح مساله كنم والا ورود در جزييات خيلي مجال ميطلبد.
چرا شوك درماني را متوقف نميكنيد؟
مومني گفت: الان سه دهه است راه نجات ايران را از كانال شوك درماني جستوجو كردهايد من ميخواهم بگويم نميخواهيد اين روند را متوقف كنيد؟ ازخودتان بپرسيد چه دستهايي در كار است كه دوباره زمزمههاي عناصري از گروههاي ذينفع در ساختار قدرت بلند شده كه خواستار شوك به قيمت حاملهاي انرژي هستند؟ متوجه نشديد كه در اين شوك درمانيها مردم و حكومت و توليدكنندهها توان شان سقوط كرده و مافياها و مفتخورها و رباخوارها تقويت شدهاند باز ميخواهيد اين را تداوم ببخشيد؟
او افزود: ميتوان يك فهرست 50 گانه از روندهايي كه بايد متوقف شوند تهيه كرد از مهمترين روندها
شوك درماني است.
كنترل جهتگيريها با 10 متغير
مومني گفت: ميگويند اعتبار و كيفيت برنامههاي توسعه در درجه اول به فهمي كه از توسعه ارايه ميشود بر ميگردد و به نظر من آن فهم مسلطي كه جامعه علمي از توسعه پذيرفته ميگويد جهتگيري هايتان را بايد با 10 متغير كنترل كنيد. اولين متغير رابطه مردم با حكومت است. هم ادبيات توسعه و هم تجربه تاريخي در ايران ميگويد اگر به منافع اكثريت مردم پشت كرديد و به خواستههاي آنها توجه نكرديد خواه نا خواه به سمت دست نشاندگي قدرتهاي خارجي حركت خواهيد كرد. من نشانههاي نگرانكنندهاي ازاين مساله را در ارتباط با روندهاي ارزبري فزاينده هر واحد توليد داخلي توضيح دادهام ولي اگر ميخواهيد وارد جزيياتش بشويد
درد دلهاي توليدكنندگان را ببنيد . هر كسي به سمت عمق بخشي در توليد داخل ميرود ورشكسته ميشود و هر كسي كه شدت مونتاژكاري و ظاهرسازي و فريب كاري را افزايش ميدهد سودهاي نجومي ميبرد.
شك كنيد!
بنابر گزارش جماران؛ اين عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اينكه «اگر شماها را كساني فريب دادهاند و تحريك كردهاند كه به خواستههاي مردم تن ندهيد و آن را نشانه ضعف بدانيد به آنها مشكوك شويد.» گفت: حكومت مستقل نميتواند به خواستههاي اكثريت مردم پشت كند و بتواند نجات يابد. اينها ميخواهند صنعت نفت را هم دچار صد مدل آشفتگي كنند و ميگويند ميخواهيم مردميسازي كنيم. شما متوجه نيستيد اين مردم 70 درصدشان يا زير خط فقر هستند يا در آستانه فقير شدن كامل؟! راجع به كدام مردم صحبت ميكنيد؟ چه كساني هستند كه ميتوانند وارد اين بازيها شوند؟ نميفهميد كه صنعت نفت جزو سرمايه برترين رشته فعاليتهاست؟
او در ادامه گفت: شاقول دومي كه مطرح ميشود، شاقول همراستايي ميان منافع فردي و جمعي و همراستايي جهتگيريهاي كوتاهمدت با مصالح دور مدت است. وقتي اصل را بر مناسبات رانتي ميگذارند دقيقا در جهت واگرايي در اين دو زمينه حركت ميكنند. آدام اسميت در كتاب ثروت ملل خود ميگويد فقط در چارچوب يك مناسبات عادلانه و مبتني بر توليد فناورانه است كه منافع فردي و جمعي با هم همراستا ميشوند. نميتوان
دلال سالاري و رباخوار سالاري ايجاد كرد و فكر كرد كه اين همراستاييها ايجاد ميشود. به جاي اين همراستاييها، آن واگراييها به كشور تحميل خواهد شد! مومني ادامه داد: شاقول يا متغير سوم در فهم از توسعه ميگويد كه بنيه توليد فناورانه است؛ ما صد بار گفتهايم و اين جزو بديهيات اوليه عقلي است كه توليد فناورانه در ابتدا قادر به رقابت به مافياها و مفت خورها و رباخوارها نيست و بنابراين تا وقتي در يك برنامه توسعه، شما هزينه فرصت مفتخوارگي و رباخواري و دلالسالاري و وارداتسالاري را بالا نبرده باشيد و يك برنامه حمايت توسعهگرا از توليد طراحي نكرده باشيد امكان ندارد توليد فناورانه ريشه بدواند. عكسش اتفاق ميافتد و شما در آن واگراييهايي كه از دريچه عمق بخشي و شدت بخشي و وابستگي به واردات تحليل شد، اينها را مشاهده ميكنيد. اين استاد دانشگاه در ادامه بيان متغيرها و شاقولهاي فهم از توسعه تصريح كرد: متغير بسيار مهم بعدي، تمهيد فضاي مساعد بينالمللي براي توسعه است. در برنامه هفتم توسعه هيچ يك از درسهاي تاريخي در زمينه نحوه تنظيم مناسبات بينالمللي رعايت نشده و تلخترين قسمت ماجرا اين است كه كلا اين بحث در سند برنامه ميان مدت حذف شده است. يعني اينها طوري فرض كردهاند كه انگار همه قدرتهاي بزرگ با دو دست روي زانو زل زدهاند به اينكه ما چه ميكنيم تا با ما همراهي كنند!
ايران را ذليل ميخواهند
او با هشدار نسبت به شرايط امروزي جامعه و وضعيت ايران در نظام بينالملل گفت: بزرگان ميگويند در كل 250 سال گذشته هر بار كه منازعه هژمونيك جريان يافته است، طرفين ميخواهند ايران را ذليل و روي خاك افتاده ببينند و تمام آن كارها را براي اين كار پيش بردهاند .
برچسب امنيتي ميزنند و اهل خرد را ميترسانند تا در اين باره حرف نزنند! آيا شما نميبينيد كه در نقطه عطف سال 1906 كه انقلاب مشروطيت در ايران پيروز شد و اميد ميرفت كه ايران از ورطه اين استبداد زدگي و استعمارزدگي نجات يابد روسها و انگليسها كه در بقيه مسائل دنيا اختلاف داشتند سراين كه ايران نبايد سر بلند كند توافق كردند و قرارداد 1907 را امضا كردند؟! او گفت: در سالهاي مياني قرن بيستم كه به همت زندهياد دكتر مصدق و يارانش دوباره ميخواستيم جايگاه مستقلي بيابيم وقتي نظم انگليسي جاي خود را به نظم امريكايي ميداد اين دو كه در دنيا تعارض منافع داشتند باهم متحد شدند تا كودتاي 28 مرداد را راه بيندازند و اگر حساب و كتابي در كار باشد شما روايت زندهياد انور خامهاي را در كتاب اقتصاد بدون نفت ببينيد كه ميگويد به محض اينكه كودتا شد آنقدر ظرفيتهاي مصرفي وارداتي در ايران ايجاد كردند كه از طريق آن تمام دستاوردهاي دكتر مصدق براي شكلگيري يك صنعت ملي روزآمد را از بين ببرند!
اگر به مردم پشت كنيد جان سالم به در نميبريد
الان هم همان منازعه هژمونيك وجود دارد و اهل درد را دعوت ميكنم به خواندن مقالهاي كه مجله امريكايي فارين افرز در شماره سپتامبر و اكتبر 2022 تحت «عنوان توفان جهاني در راه است؟ » منتشر كرد. نويسنده اين مقاله ريچارد هاس است كه رييس شوراي روابط خارجي امريكاست؛ در آنجا تصريح ميكند كه به اعتبار منازعه هژمونيك؛ آشفتگيها جهان را فرا ميگيرد، چون قدرتهاي بزرگ باهم زور آزمايي ميكنند. حياتيترين نكته اين مقاله اين است كه كانون اصلي تصفيه حسابهاي طرفين اين منازعه هژمونيك، منطقه خاورميانه و خليج فارس است. در اين شرايط اگر به مردم پشت كنيد نميتوانيد از اين ورطه جان سالم به در ببريد! بايد به اندازه اهميتي كه اين مساله دارد بابش را باز كنند و اجازه دهند كه همه كساني كه دل در گروي آينده اين كشور دارند كمك كنند تا برنامهاي با كيفيت طراحي كرده و از اين بحرانها عبور كنيم.
ناگفتههاي سند برنامه توسعه هفتم؟
او گفت: شاقول يا متغير حياتي بعدي، نحوه مواجهه با نااطمينانيهاي با منشأ طبيعت و تعاملات انساني است. اين همه درباره شرايط فاجعه بار پايداري محيط زيستي هشدار ميدهند، آن وقت عزيزان راهكارشان اين است كه بحث در اين زمينه را از برنامه هفتم توسعه حذف كنند! واقعا آدم نميفهمد كه منافع چه كسي در اين حذف كردنها وجود دارد؟! بحث از سياست خارجي، از توليد فناورانه و نحوه نگاه توسعه گرا به صنعت نفت و بحث از محيط زيست را حذف ميكنيد بعد اسمش را سند برنامه توسعه كشور ميگذاريد؟! به گزارش جماران، فرشاد مومني در ادامه بيان متغيرها و شاقولهاي برنامه توسعه مناسب گفت: يكي ديگر از شاقولها، نحوه برخورد با مشاركت فعال و مبتني بر عزت مردم در سرنوشت خودشان است. وقتي گزارشهاي رسمي مينويسند كه در اين سه دههاي كه برنامه منحط تعديل ساختاري اجرا شده، نزديك به دو سوم جمعيت فعال كشور، نقشي در توليد ملي ندارند؛ بايد با اين شاقول، برنامه را اعتبار سنجي كنيد كه چقدر به توسعه نزديك يا دور است؟ اينها آن شاقولهايي هستند كه در واقع فهم اين سند را از توسعه ميتوان با آن سنجيد. بعد از اينكه اين فهم تكليفش روشن شد، ما سراغ فلسفههاي برنامهريزي ميرويم. حداقل 25 مورد فلسفه كليدي براي برنامهريزي ديده شده كه اگر حساب و كتابي در كار بود، بايد بر اساس آن گزارش مطالبه و اعتبار سنجي ميكرديم و بعد ميآمديم يك به يك ماجرا را زير ذره بين قرار ميداديم و يك برنامه با كيفيت از آن در ميآورديم اين استاد دانشگاه اضافه كرد: مهمترين فلسفه برنامهريزي، مهار نااطمينانيها از دل اين سند است؛ شدت بخشي بيسابقه به نااطمينانيها با منشأ طبيعت از طريق بحران زيست محيطي بيرون ميآيد و هم تشديد بحران انسجام و اعتماد اجتماعي و ظهور ناهنجاريهاي گسترده! براي اينكه اصلا اينها در اين برنامه طرح مساله نشده است. داگلاس نورث و همكارانش تعريفي از دولت شكننده ارايه ميدهند و ميگويند: دولت شكننده، دولتي است كه فقط و فقط قادر به حمايت از زيرمجموعه خود حكومت است؛ آن وقت ببينيد كه بر اساس دادههاي رسمي انتشار يافته مربوط به لايحه بوده 1402 نشان دادهاند در آن سند كه 87 درصد منابع محروميت زدايي و سياستهاي حمايتي فقط به عائله دولت اصابت ميكند يعني 13 درصدش براي بقيه جمعيت هشتاد و چند ميليوني است!
تا مجال هست ترمز را بكشيد
مومني در پايان هشدار داد: صميمانه و خاضعانه ميخواهيم تا مجال هست ترمز روندهاي واگرايي را بكشند تا بر اساس منطق توسعه و فلسفههاي برنامهريزي، برنامهاي با كيفيت و با مشاركت اهل نظر و صاحب صلاحيت، طراحي كنيم كه انشاءالله نجات پيدا كنيم. باز هم تاكيد ميكنم اينكه ما اينقدر اصرار داريم، به خاطر اين است كه دلمان ميسوزد. ظرفيتهاي دانايي موجود در ايران براي برون رفت از اين بحرانها كفايت ميكند. ولي من نميدانم چه دستهايي در كار است كه به جاي اينكه اين كار را بكنند، انگيزهكشي ميكنند! روزي يك بازي در دانشگاه راه مياندازند روزي يك ماجراجويي جديد راه مياندازند و بعد هم اسمهايي رويش ميگذارند, مثل اينكه كسي بيهيچ مناسبتي اسم بچهاش را رستم بگذارد تا مردم از او بترسند! استاد اقتصاد دانشگاه علاطمه طباطبايي در پايان تاكيد كرد: واقعا اگر به سرمايههاي انساني موجود كشور اعتناي بايستهاي شود من صميمانه و مشفقانه و با اطمينان عرض ميكنم كه هنوز امكان برون رفت از دورهاي باطل توسعهنيافتگي در ايران فراهم است و اميدوارم آنهايي كه بايد بشنوند قبل از مرگ سهراب اين ندا را بشنوند.
