علی دماوندی کارشناس
نظرسنجی موسسه تحقیقاتی «وان دیوایس» نشان میدهد، 73درصد از ایرانیها علاقهمند به خرید کالاهای وارداتیاند.
نتایج این نظرسنجی، همچنین حاکی است که 49درصد مردم، خرید خودرو را در صدر اولویتهای کالاهای خارجی قرار دادهاند (روزنامه تعادل 25شهریور).
کمپین نخریدن خودرو داخلی هم که اخیرا سروصدای زیادی به پا کرد، موید همین موضوع است که مردم گرایش به خرید خودروهای خارجی دارند. البته این گرایش تنها به محصولات تکنولوژیکی نظیر تبلت، موبایل و... محدود نمیشود و مردم در سایر صنایع ازجمله صنعت پوشاک نیز، خرید خارجی را به تولید داخلی ترجیح میدهند. این آمار خود دلیل دیگری بر گرایش ایرانیان به استفاده از کالاهای خارجی است. در چرایی این گرایش و به عبارتی آسیب اجتماعی، جامعهشناسان و کارشناسان اقتصادی بسیار سخن گفتهاند و نوشتهاند؛ چراکه این بیتوجهی میتواند راهبرد حمایت از تولید ملی در عرصه مصرف را با مشکل روبهرو کند.
حال با توجه به چنین آسیب اجتماعی مهمی، این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان این نگرش نادرست جامعه را نسبت به کالاهای داخلی اصلاح کرد؟ اساسا چرا و به چه دلایلی، فرهنگ مصرف در سالهای گذشته به چنین وضعیتی دچار شده است؟
در اینجا نگاهی به سابقه این موضوع میاندازیم. در یکصد سال اخیر، ایرانیان با شتابی فزاینده از فضای تولیدی در ده، ایل، فضاهای کشتکاری، دامداری و همزمان از فضای تولیدات و صنایع شهری، سازمانهای غیررسمی و نیمهرسمی اصناف و پیشهوران و کارگاههای تولید سنتی و متعاقب آن از کل فرهنگ تولیدی فاصله گرفتهاند و به تدریج به فضای شبهاشرافی، میراثخواری خامفروشی و فرهنگ مصرفی فزاینده خو گرفته و نزدیک شدهاند. ایران از نخستین جوامع تولیدکننده جهان و دارای فرهنگ تولیدی پیچیده و کارآمد بوده اما تخریب فرهنگ تولیدی و کار در ایران به این فرهنگ آسیب زیادی وارد کرده است. در هر حال، حمایت از کار و سرمایه ملی، نسخهیی است که هم در شرق عالم جواب داده و هم در غرب شفابخشی خود را نشان داده است. حمایت از کار و سرمایه ملی در کشور، ژاپن و آلمان در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، نه امری صرفا دولتی که رویکردی کاملا ملی و نهادینهشده در فرهنگ دو ملت بود. فرهنگ تولیدی حتی توانسته است کشورهایی همچون چین و هند را از مدار توسعهنیافتگی، خارج کند و در جایگاه کشورهای توسعهیافته موج دوم قرار دهد. مکتب مسلط نوسازی کلاسیک دلیل بارز توسعهنیافتگی را در فرهنگ بومی کشورهای توسعهنیافته تبیین میکند و در نتیجه، تسلط این مکتب بر اندیشههای برنامهریزان و سیاستگذاران است که برخی فرهنگ ایرانی را ذاتا و به شکل تاریخی آن، فرهنگ کاهلی به شمار میآوردند. دغدغه حمایت از تولید ملی، نیازمند شکلگیری فرهنگ مصرف کالاهای داخلی است که این موضوع، نیازمند برنامهریزی دقیق و ظریفی است که نمیتوان انتظار داشت در کوتاهمدت، به ثمر برسد. تحقق این امر در پرتو شکلگیری «شخصیت» و «منش ملی» امکانپذیر است و این شخصیت ملی، با صداقت، شفافیت و اعتمادسازی به وجود میآید. تا زمانی که مردم جامعه، شخصیت و منش ملی پیدا نکنند، نیازی به دفاع از تولید ملی ندارند؛ اما اگر منش ملی در یکایک افراد ایرانی درونی شود و جامعهپذیری این موضوع را شاهد باشیم، تکتک کنشگران و شهروندان ایرانی در دفاع از شخصیت و حصارشان وارد میدان میشوند. به عبارت دیگر، اگر جامعهیی که قادر به تولید ملی نباشد و نتواند بر اساس منش ملی و نقش ملی خود، فضا و سپهر دارای خلاقیت تولید کند، قادر نخواهد بود مسیر فرآیند توسعه را طی کند.