تحلیل روندهای بینالمللی در سیاستهای صنعتی

رضا احمدی|
کشورها برای قرنها سیاست صنعتی را برای ارتقای توسعه اقتصادی خود تجربه کردهاند. ابتکارات اخیر مانند قانون تراشه و علم (CHIPS and Science Act) امریکا یا «ساخت چین 2025»، نشانه ظهور مجدد سیاست صنعتی است. در پرتو موج کنونی ابتکارات جدید سیاست صنعتی، به دست آوردن درک بهتر از سیاستهای صنعتی جهانی بسیار مهم است. برخلاف اینکه سیاست صنعتی در سراسر جهان فراگیر است اما متخصصان فاقد دادههای سیستماتیک و قابل مقایسه در مورد استفاده از آن هستند.
سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) در گزارش اخیر خود تحت عنوان «سیاست صنعتی جهانی: اندازهگیری و نتایج» تلاش کرده است تا رویکرد جدیدی برای اندازهگیری سیاستهای صنعتی با استفاده از تکنیکهای یادگیری ماشین ارایه دهد تا متعاقباً بتوان براساس آن سیاستهای صنعتی را با یکدیگر مقایسه و طبقهبندی کرد. نکته مهم در این خصوص آن است که اتخاذ یک معیار سیاستی به تنهایی معمولاً موید سیاست صنعتی خاص نیست. به عنوان مثال اگر معیار «تعرفهگذاری» به عنوان ابزاری استاندارد برای اهداف سیاست صنعتی در نظر گرفته شود، چالش موجود آن است که نظام تعرفهگذاری ممکن است برای مقاصد دیگری نیز مورد استفاده واقع شود؛ مانند افزایش درآمد دولت یا مدیریت شرایط تجارت. بنابراین، معیار تعرفهگذاری یک کشور نمیتواند گویای این باشد که آیا یک تعرفه معین یک هدف سیاست صنعتی را دنبال میکند یا خیر. این مشکل به موضوع تعرفهگذاری محدود نمیشود. بسیاری از ابزارهای رایج سیاست صنعتی (مانند وامهای ترجیحی، یارانهها و اعطای زمین) اهداف جایگزینی را فراتر از سیاست صنعتی ارایه میکنند. برای برونرفت از این چالش، میتوان از تکنیکهای یادگیری ماشینی استفاده کرد که بهطور خودکار سیاستهای صنعتی را براساس توصیفات ارایه شده برای سیاستها طبقهبندی میکند. در این روش بهجای استفاده از خود معیارهای سیاستگذاری، بر توصیفات ارایه شده پیرامون سیاستها تمرکز میکند تا اقداماتی که با هدف تغییر ترکیب فعالیتهای اقتصادی هستند، شناسایی کند. این اهداف در زبان سیاستگذاران منعکس شده است؛ چراکه این سیاستگذاران هستند که برای توسعه صنعت خودرو، به تولید باتری برای خودروهای الکتریکی یارانه میدهند یا سرمایهگذاری مستقیم خارجی در پوشاک را برای تقویت تولید داخلی ترویج میکنند. برای این منظور از مجموعه دادههای بینالمللی هشدار تجارت جهانی (GTA) از سال 2009 تا به امروز استفاده میشود. این دادهها شامل توضیحات هر خط مشی است؛ بنابراین این امکان را فراهم میآورد که از این توضیحات به عنوان ورودی مدل یادگیری ماشین استفاده شود. این دادههای تفکیک شده این اجازه را میدهد تا ویژگیهای سیاست صنعتی در سطح جهانی مورد بررسی قرار گیرد.
توصیف چشمانداز جهانی سیاست صنعتی
1- سیاست صنعتی در حال افزایش است
سیاست صنعتی در دهه گذشته بهطور چشمگیری افزایش یافته و بیش از دو برابر شده است. نمودار زیر سهم سیاستهای تجاری را نشان میدهد که به عنوان سیاست صنعتی در طول دهه 2010 شناخته میشود. براساس برآوردهای صورت گرفته، حدود 20 درصد از همه سیاستها در سال 2009 با عنوان «سیاست صنعتی» شناخته میشد، در حالی که در سال 2019، همین سهم تقریباً 50 درصد بود. این افزایش زمانی که تعداد سیاستها را بررسی میکنیم نیز مشهود است. این یافته، پشتیبان تجربی خوبی از دیدگاه کارشناسان مبنی بر افزایش توجه به سیاست صنعتی طی سالهای اخیر است.
نمودار (1) . نسبت سیاست صنعتی از کل سیاستها
کشورهای صنعتی با درآمد بالا پیشتاز سیاستهای صنعتی هستند
سیاست صنعتی بهشدت به سمت کشورهای صنعتی پردرآمد گرایش پیدا میکند . کشورهای با درآمد بالا بهطور متوسط حدود پنج برابر بیشتر از اقتصادهای با درآمد کم یا متوسط سیاستهای صنعتی را اجرا میکنند.
در میان گروه دوم، عمدتاً اقتصادهای صنعتی با درآمد متوسط (مانند بریکس) هستند که از سیاستهای صنعتی استفاده میکنند؛ بهگونهای که عملاً هیچ سیاست صنعتی در کشورهای کمدرآمد یافت نمیشود. اگرچه میزان سیاست صنعتی در کشورهای فقیر و ثروتمند متفاوت است، اما کشورها عموماً تمایل دارند بر انواع صنایع مشابهی تمرکز کنند.
هنگام مقایسه 10 صنعت هدف سیاستهای صنعتی در اقتصادهای پردرآمد و در اقتصادهای با درآمد پایین تا متوسط، همپوشانی قابل توجه است؛ بهگونهای که ماشین آلات و تجهیزات حمل و نقل و همچنین برخی از صنایع سنگین هدف قرار میگیرد.
همچنین درخصوص ابزارهای خاص مورد استفاده برای سیاست صنعتی، همپوشانی قابل توجهی بین کشورهای غنی و فقیر قابل مشاهده است. اکثر کشورها بهشدت به تامین مالی تجارت، وامهای دولتی، کمکهای مالی و منابع محلی وابسته هستند. با این حال، یک تفاوت قابل توجه وجود دارد و آن استفاده از تعرفه واردات در کشورهایی با درآمد کم یا متوسط است؛ بهگونهای که تعرفههای وارداتی عمدتاً در سیاست صنعتی کشورهای پردرآمد وجود ندارد.
همچنین کمکهای مالی در بازارهای خارجی، تدارکات عمومی و افزایش سرمایه بهطور گسترده در اقتصادهای با درآمد بالا مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالی که در اقتصادهای با درآمد پایین یا متوسط بهشدت بر کاهش مالیات به عنوان یک ابزار سیاست صنعتی تکیه میکنند. در مجموع میتوان گفت کشورهای پردرآمد از ظرفیت مالی و اداری برخوردارند و با سهولت بیشتری سیاستهای صنعتی مدرن خود را اجرا میکنند؛ بهگونهای که ممکن است الگوبرداری از آن برای کشورهای کم درآمد چالش برانگیز باشد.
