خانواده بودن را از یاد نبریم

این روزها در اکثر خانهها دیگر خبری از دورهمی و نشستن سر یک سفره و گپ و گفتهای خانوادگی نیست. تک روی به نوعی در اکثر خانوادهها به چشم میخورد.
پدر و مادر به دلیل مشغله کاری زمان کمتری را به بودن در کنار فرزندان خود اختصاص میدهند و بچهها هم بیشتر وقت خود را یا در مهد کودک یا مدرسه یا جمع دوستان میگذرانند و به این ترتیب تعریفی که ما از خانواده در تمام طول تاریخ خود داشتهایم به نوعی دستخوش تغییراتی اساسی شده است.
از سوی دیگر مشکلات اقتصادی و معیشتی نیز بر خانوادهها تاثیر بسزایی داشته و یکی دیگر از عوامل دور شدن افراد خانواده از یکدیگر به شمار میرود. زمانی تنها پدر خانواده کار میکرد و اعضای خانواده که اغلب بین ۵ تا ۷ نفر یا بیشتر بودند در کنار هم از حاصل دسترنج پدر استفاده کرده با شادی در کنار هم زندگی میکردند اما امروز تمام اعضای خانواده باید کار کنند تا معیشت آنها با مشکل مواجه نشود. نخستین عاملی که باعث دوری افراد خانواده از یکدیگر میشود همین مشکلات اقتصادی است که به دنبال خود فاصلههای فرهنگی و... را هم میآورد. وقتی پدر و مادر مجبورند ساعتهای طولانی را در بیرون از منزل برای تامین معاش خانواده فعالیت کنند. بچهها دیگر آن وابستگی عاطفی همیشگی را به آنها نخواهند داشت. در نظر بگیرید کودکی که ساعتهای طولانی در مهدکودک به سر میبرد و زمانی هم که به منزل میرسد با پدر و مادری خسته از کار مواجه میشود که توان زیادی برای گذران وقت با او ندارند.
این اتفاقات پیوندهای عاطفی بین افراد خانواده را از هم میگسلد. باعث میشود تا کودکان و نوجوانان در انزوا و تنهایی بزرگ شوند و همانطور که میدانیم سالهاست تک فرزندی در خانوادههای ایرانی به یک رسم ماندگار تبدیل شده است و همین مساله هم باعث بروز بسیاری از مشکلات رفتاری در کودکانی میشود که به دلایل مختلف از مهر و محبت مادر و پدر بهره کافی را نمیبرند.
این روزها بسیاری از جوانان بر این باورند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث شده تا خانواده بودن را از یاد ببریم. دیگر دورهمیهای هفتگی یا ماهیانهای که در خانه بزرگ فامیل برگزار میشد از یادها رفته است. حالا دیگر خانوادهها آنقدر درگیر مشکلات معیشتی و اقتصادی خود هستند که فرصت نمیکنند در جمعهای خانوادگی شرکت کنند و اغلب کسانی هم که بانی این جمعها بودند حالا به دلیل مشکلات اقتصادی دیگر توان برگزاری این دورهمیها را ندارند. اکثر
پدر بزرگها و مادربزرگها با حقوق اندک بازنشستگی جز شرمندگی چیزی برای فرزندان و نوههایشان ندارند. حتی دیگر ماهی یک بار هم رفتن به خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ برای خیلیها به آرزویی محال تبدیل شده است چرا که خوب میدانند آنها دیگر توان هزینه کردن برای یک دورهمی ساده را هم ندارند. تمام این مشکلات دست به دست همه دادهاند تا جامعه امروز ما فارغ از تعلق خاطر نسبت به افراد نزدیک و دوستان رو به جلو حرکت کند و از جامعهای به هم پیوسته به جامعهای گسسته تبدیل شود و بسیاری از افراد برای اینکه مجبور نباشند تا مشکلات زندگی شان را با کسی در میان بگذارند از رفت و آمدهای فامیلی اجتناب میکنند و تمام اینها باعث میشود تا دیگر خانواده بودن برای نسلهای آینده به خاطرهای دور تبدیل شود.
