توفان شیل

۱۴۰۱/۱۱/۰۸ - ۰۵:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۹۷۳۵۵
توفان شیل

روح‌الله کهن‌هوش نژاد| تا سال 2003 عمده صاحب‌نظران بر این باور بودند که امریکا با کمبود دایمی گاز طبیعی داخلی مواجه است و تنها راه جبران این کمبود واردات گاز طبیعی مایع (LNG) بوده و ایالات متحده امریکا ناچار است به کاری جدید در تاریخ خود روی بیاورد و آن وابستگی روزافزون به واردات LNG از کشورهای حوزه دریای کاراییب، غرب آفریقا، غرب آسیا یا آسیاست. آنها تصور می‌کردند که سرنوشت امریکا آن است که به بزرگ‌ترین واردکننده LNG مبدل شود و همان‌گونه که برای تأمین نفت خود به بازارهای جهانی وابسته است، برای تأمین گاز نیز به بازارهای جهانی وابسته شود. 

در دهه 1980، عده کمی بر این باور بودند که استخراج گاز طبیعی از سنگ شیل متراکم، به نحوی که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشد، امکان‌پذیر است ولی کتب مرجع مهندسی نفت این امر را غیرممکن می‌دانستند. در آن زمان تصور بر این بود که ممکن است نفت و گاز در شیل موجود باشند ولی استخراج آنها به صورت تجاری غیرممکن است، زیرا نمی‌توانند از میان سنگ متراکم به بیرون جریان یابند.

آن عده کم سال‌های متمادی به سختی کار کردند تا رمز شیل را بشکنند. هدف آنها باز کردن مجاری کوچکی در شیل متراکم بود تا گاز بتواند از طریق سنگ به درون چاه جریان یابد. آنها برای انجام این کار شکست هیدرولیکی را به کار گرفتند که بعدها به «فرکینگ»(۱) مشهور شد. در این روش مخلوطی از آب، ماسه، ژل و برخی مواد شیمیایی تحت فشار به درون سنگ‌ها تزریق می‌شوند و این امر موجب ایجاد منافذ بسیار کوچک و آزادسازی گاز می‌شود. فناوری شکست هیدرولیکی در اواخر دهه ۱۹۴۰ ابداع شده بود و از آن زمان به بعد عموما در حفاری‌های متداول نفت و گاز به کار گرفته می‌شد و نهایتا پس از تلاش فراوان نفوذ در شیل نیز به کار ‌رفت. 

اما برای حفاری شیل لازم بود فناوری دیگری هم به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه شود. این فناوری حفاری افقی بود. اپراتورها با استفاده از این فناوری می‌توانستند حفاری عمودی انجام بدهند و پس از رسیدن به نقطه‌ای به نام نقطه شروع انحراف، سر مته تغییر جهت می‌دهد و به صورت افقی در شیل حرکت می‌کند. این نوع حفاری موجب می‌شود که بخش بسیار بیشتری از سنگ در مواجهه با سر مته قرار گیرد و بنابراین گاز (یا نفت) بسیار بیشتری استخراج شود. با اینکه تجاربی از انجام حفاری افقی وجود داشت، اما این فناوری تا اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ چندان شایع نشده بود. 

اما در ماه جولای ۲۰۰۳، مهندسان امریکایی توانستند با موفقیت دو فناوری شکست با آب و حفاری افقی را به یکدیگر پیوند بدهند تا گاز محبوس در شیل را آزاد سازند. اخبار مربوط به این پیشرفت غیرمنتظره موجب شد که مسابقه‌ای دیوانه‌وار میان شرکت‌ها ایجاد شود تا بتوانند سهم‌شان را از این سنگ متراکم تصاحب کنند.  این شرکت‌ها ازجمله شرکت‌های بزرگ با لوگوهای شناخته ‌شده در پمپ‌ بنزین‌های سرتاسر کشور نبودند. شرکت‌های بزرگ هنوز سرگرم خارج کردن سرمایه‌های خود از تولید در داخل امریکا بودند زیرا فکر می‌کردند که این تولیدات به بن‌بست می‌رسد.

درعوض، آنها مشغول سرمایه‌گذاری در ژرفاب‌های خلیج مکزیک و در پروژه‌های عظیم چندین میلیارد دلاری در سرتاسر جهان بودند. از نظر آنها زمین‌های امریکا به ‌شدت مورد بهره‌برداری قرار گرفته و رو به افول بود و نمی‌توانست منابعی با مقیاس مورد نظر آنها را فراهم کند.  زمین‌های امریکا در اختیار شرکت‌های مستقل بود، یعنی شرکت‌های متمرکز بر کشف و تولید که به پمپ بنزین‌ها یا پالایشگاه‌ها اکتفا نمی‌کردند؛ آنها‌ کارآفرین‌تر، پرشتاب‌تر و کم هزینه‌تر بودند.

مسابقه‌ای برای اجاره هر چه بیشتر زمین‌های مرتع‌داران و مزرعه‌داران و سپس آغاز فرآیند اثبات وجود منابع در این زمین‌ها آغاز شده بود. خیلی زود مشخص شد که همه شیل‌ها یکسان نیستند و برخی پربارتر از بقیه هستند. همه شرکت‌ها خواهان آن بودند که پیش از دیگران، مناطق پربار و زمین‌های بالقوه مولدتر را بیابند. افراد پیشرو در این انقلاب خاص هزاران نفر از کارگزاران شرکت‌های نفت و گاز بودند که به خانه‌ها می‌رفتند و در صندوق‌های پست مناطق روستایی پیام‌هایی می‌گذاشتند تا مالکان زمین را وادار کنند که حقوق مواد معدنی خود را که تا آن زمان بی‌ارزش بود با امکان کسب حق‌الامتیاز و احتمالا ثروت در آینده مبادله کنند.

سال ۲۰۰۸ سال به صدا درآمدنِ زنگ‌های هشدار بود. در این سال، همان طور که انتظار می‌رفت، تولید گاز طبیعی در امریکا به جای پایین آمدن، بالا رفت و این امر به سرعت موجبات جلب‌توجه شرکت‌های مهم، یعنی شرکت‌های بزرگ بین‌المللی را فراهم کرد. برخی از این شرکت‌های مهم به تدریج انتقال برخی از سرمایه‌گذاری‌های خود را به داخل امریکا آغاز کردند. شرکت‌های مزبور در برخی موارد، شرکت‌های مستقل را خریداری کردند و برخی از شرکت‌های بین‌المللی، از چین، هندوستان، فرانسه، ایتالیا، نروژ، استرالیا و کره‌جنوبی برای شراکت با شرکت‌های مستقل امریکا مبالغی پرداخت کردند و نقدینگی لازم را برای ادامه پیشرفت سریع در اختیار آنها قرار دادند. 

با ایجاد این چشم‌انداز جدید، برآوردهای انجام‌شده از منابع گاز امریکا به‌ شدت افزایش یافت. کمیته پتانسیل گاز، که منابع فیزیکی ایالات متحدة امریکا را تحلیل می‌کند، برآورد کرد که ذخایر گازی قابل استخراج این کشور در مقایسه با یک دهه پیش ۷۰ درصد افزایش یافته است. این ارقام همچنان در حال افزایشند. برآورد کمیته پتانسیل گاز از ذخایر گازی قابل استخراج امریکا در سال ۲۰۱۹ سه برابر بیش از سال ۲۰۰۲ بود. تولید گاز چنان به سرعت در حال افزایش بود که این روند به توفان شیل مشهور شد. با از میان رفتن کمبود گاز و عرضة بیش از حد آن، سرانجام امری اجتناب‌ناپذیر رخ داد و آن سقوط قیمت‌ها بود. تقارن عرضه فراوان و قیمت کم به تغییر ترکیب کلی انرژی امریکا منجر شد و سهم گاز از کل انرژی مصرفی امریکا افزایش یافت. 

مهم‌ترین تغییر ایجاد ‌شده در بخش برق بود. زغال‌سنگ مدت‌ها منبع اصلی تولید برق بود، این موضع به دلیل سیاست‌های دولت در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مبنی بر ترویج زغال‌سنگ به عنوان منبع ایمن انرژی داخلی، تقویت شده و کاربرد گاز طبیعی را برای تولید برق محدود کرده بود (زیرا در آن زمان همه تصور می‌کردند که منابع گاز کشور در حال اتمام است). در دهه ۱۹۹۰، پیش از کشف شیل، سهم گاز هرگز بیش از ۱۷ درصد از تولید نبود. ولی با ورود شیل، قیمت گاز به‌ شدت رقابتی شد و مخالفت‌های زیست‌محیطی موجب شد که ساخت کارخانه‌های جدید با سوخت زغال‌سنگ در امریکا عملا غیرممکن شود. در سال ۲۰۰۷ زغال‌سنگ نیمی از برق امریکا را تولید می‌کرد و این رقم در سال ۲۰۱۹ به ۲۴ درصد کاهش یافت و سهم گاز طبیعی در تولید برق به ۳۸ درصد افزایش پیدا کرد.

این دلیل اصلی کاهش انتشار دی‌‌اکسیدکربن (CO2) در امریکا و رسیدن آن به سطوح اوایل دهة ۱۹۹۰ به‌رغم دو برابر شدن اندازه اقتصاد امریکا بود. به این ‌ترتیب هر نوع تفکر در مورد واردات LNG گران‌قیمت کنار گذاشته شد. چالش موجود، دیگر افزایش منابع کمیاب جدید نبود، بلکه یافتن بازار برای گاز طبیعی ارزان قیمت و فراوان بود. میزان گاز موجود بسیار زیاد بود.

پاورقی:

(1)  fracking

 

ارسال نظر