مردم، قدرت و منافع (62)

۱۳۹۸/۰۶/۰۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۱۵۵۸
مردم، قدرت و منافع (62)

نوشته:  جوزف استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

  جهانی‌سازی در دنیایی که چندین سیستم ارزشی دارد

تهدید یک جنگ تجاری را می‌توان همان نگرانی‌های عمیقی دانست که نسبت به سیستم تجاری جهانی که فراتر از نگرانی‌های آن دسته از افرادی که از مدیریت (غلط) جهانی‌سازی آسیب دیده‌اند است. بسیاری از هواداران جهانی‌سازی فرض می‌کنند که ما می‌توانیم رژیم تجاری آزاد داشته باشیم که کشورهایی را که سیستم‌های عمیقا متفاوت ارزشی دارند پوشش دهیم. ارزش‌ها با روش‌های مهم و فراگیر بر اقتصاد ما - و مزیت‌های رقابتی - اثر می‌گذارند. ممکن است که یک جامعه کمتر آزاد بتواند در یک حوزه مهم مثلا هوش مصنوعی بهتر عمل کند. داده‌های بزرگ، حیاتی هستند و چین در خصوص جمع‌آوری و استفاده از داده‌ها بازدارندگی کمتری دارد. آیا اروپایی‌ها می‌توانند یا باید گلایه کنند که استفاده امریکا از نیروی کار مجرم (زندانیان امریکایی تقریبا 5 درصد نیروی کار صنعتی ایالات متحده را تشکیل می‌دهند) به آنها یک مزیت غیرعادلانه داده است، چون زندانیان نوعا دستمزد کمتری نسبت به حداقل دستمزد می‌گیرند؟ یا آنکه اگر امریکا نتوانسته قید و بندهایی را بر انتشار گاز کربن اعمال کند، به آن مزیت ناعادلانه داده است؟

یک ربع قرن پیش، همچنان‌که ایالات متحده و غرب به‌طور فزاینده‌ای در تجارت با چین درگیر می‌شدند، این امید و جود داشت که این درگیری آنها فرآیند دمکراتیزه شدن چین را تسریع بخشد. همچنان‌که پیش از این خاطرنشان کردیم، غرب به ویژه ایالات متحده، فروپاشی پرده آهنین را ناشی از پیروزی سیستم اقتصادی و سیاسی ما تفسیر می‌کردند؛ فقط موضوع زمان مطرح بود تا هر کسی، شاید به استثنای چندین کشور خودسر مثل کره شمالی، نور را ببینند و دموکراسی و سرمایه‌داری سبک امریکایی را اتخاذ کنند. اما این قبل از بحران مالی سال 2008 بود، بحران مالی سال 2008 محدودیت‌های سرمایه‌داری به سبک امریکایی را نشان داد؛ این پیش از انتخاب ترامپ بود، که انتخاب ترامپ محدودیت‌های دموکراسی به سبک امریکایی را نشان داد؛ و این پیش از حذف محدودیت دوره رییس‌جمهوری شی‌جین پینگ چین بود، که این حذف محدودیت دوره نشان داد که چین نمی‌تواند به آن سرعتی که ما انتظارش را داشتیم از اقتدارگرایی دور شود و در واقع می‌تواند به سمت دیگری حرکت کند. مدل متمایز اقتصادی چین - که برخی آن را سرمایه‌داری دولتی می‌نامند، و خود چین آن را به عنوان یک «اقتصاد بازار سوسیالیستی با مشخصات چینی» می‌خواند - تنومندی خود را به‌طور قابل توجهی اثبات کرده، ‌این کشور با بحران جهانی سال 2008 بهتر از هر کشور دیگری خود را تطبیق داد. حتی با آنکه رشد اقتصادی چین کند شده است اما نرخ آن رشد بیش از سه برابر اروپا و دو برابر ایالات متحده است. موفقیت آن همراه با برنامه‌های بزرگ کمکی خارجی، برای بسیاری از کشورهای جهان سوم آن قدر جذاب بوده است که سعی کنند از مدل اقتصادی آن برای خودشان استفاده کنند. 40 سال پیش زمانی که چین گذر خود را به سمت اقتصاد بازار شروع کرد، هیچ کس تصور نمی‌کرد که این کشور فقیر در کمتر از نیم قرن بتواند به تولید ناخالص داخلی قابل مقایسه با ایالات متحده برسد. موفقیت چین در برخی از حوزه‌های پیشرفته مانند هوش مصنوعی و امنیت سایبری نگرانی‌ها را نه تنها نسبت به رقابت اقتصادی بلکه به امنیت ملی هم برانگیخته است. منافع تجاری درباره چین کمتر شور و شوق داشته است: در حالی که آنها یک‌بار این کشور را به عنوان معدن طلا، دستمزدهای بالاتر، محیط زیست قوی‌تر و دیگر استاندارهای مقرراتی و رقابت شدیدتر از سوی بنگاه‌های چینی دیده بودند، تمام آن به این معناست که چین دیگر مثل یک زمانی که سودده بود، نیست و دورنمای آینده به نظر می‌رسد تیره و تار است.

 

 

ارسال نظر