ماجرای دندان طلای گمشده در «غسالخانه»

کارگردان «۵۶، غسالخانه تهران» با اشاره به اینکه این نمایش، اثری طنز با چاشنی سیاست است عنوان کرد ماجراهای نمایش در یک غسالخانه و در سال ۵۶ رخ میدهد. مهسا احمدزاده که این روزها نمایش «۵۶، غسالخانه تهران» را در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه دارد، درباره اجرای این اثر نمایشی به مهر گفت: این نمایش به نویسندگی امیرعلی آزادان از ۱۶ تیرماه اجرای خود را آغاز کرده است اما متاسفانه از آنجا که نمایش ما از بازیگران چهره بیبهره است و عوامل و بازیگران از قشر دانشجو هستند کار با استقبال مناسبی روبرو نشده است در حالی که این نمایش از همه ویژگیهای جذب مخاطب برخوردار است. او درباره داستان نمایش توضیح داد: ماجراهای «۵۶، غسالخانه تهران» در سال ۵۶ و اوج درگیریها و شورشهای مردم رخ میدهد. اتفاقات در یک غسالخانه میافتد و داستان از اینجا آغاز میشود که افرادی را که درگیریها کشته شدهاند به غسالخانهای میفرستند که امیرعلی و کاظم ۲ مردهشور آنجا هستند. در میان این مردهها فردی به نام داوود سگ سیبیل هم وجود دارد که باعث شکلگیری اتفاقاتی در داستان میشود. احمدزاده ادامه داد: ۲ دندان جلویی داوود سگ سیبیل طلا است و یکی از مردهشورها میخواهد با برداشتن این دندانها به زندگیاش سروسامان دهد اما طی رخدادهایی دندانها در حلق جنازه میافتد و اتفاقات بامزه و طنزی را رقم میزند. این شخصیت در واقعیت هم وجود داشته و از افراد لات و لمپن آن دوران بوده است. البته بقیه شخصیتهای نمایش زاییده تخیل نویسنده هستند که ورود هرکدام به داستان باعث پیچیدهتر شدن شرایط میشود. او اظهار کرد: این نمایش بیشتر از اینکه موقعیت محور باشد دیالوگ محور است از همین رو تماشاگران تا پایان جذب دیالوگها و رخدادهای پیچیده داستان میشوند. ماجراهای «۵۶، غسالخانه تهران» نمایشی رئالیستی محسوب میشود که باوجود طنز بودن با چاشنی سیاست نیز همراه است.
