چرا جوانان امریکایی به چپها علاقه دارند
اوج گیری بحران اقتصادی 2008 توجهات را به آسیبپذیری نظام سرمایه داری بیش از پیش جلب کرد. این بحران باعث شد که بحث از چپ گرایی در جامعه دانشگاهی امریکا و بهویژه جوانان بار دیگر مطرح گردد. در این دوران جوانان امریکا علاقه بسیاری به مرور دوباره آثار مارکس بهویژه دو اثر دوران ساز او، یعنی «کاپیتال» و «مانیفست کمونیست» از خود نشان دادند. بطوری که روزنامه گاردین در سال 2012 راجع به این موضوع نوشت که در سالهای اخیر «مانیفست» بعد از انجیل بیشترین فروش را داشته و بیش از هر کتاب دیگری در تاریخ خوانده شده است. اقبال به آثار مارکس و داشمندان چپ گرا ریشه در تحولی عظیم و حرکت به چپی دارد که در بطن جامعه امریکا رخ داده است. این تحول در کشوری رخ داده که در 30 سال گذشته در دانشگاه ها و حتی در رشته اقتصادش هم نامی از مارکس به میان نمیآمد. در این مطلب ضمن بررسی ظهور دوباره چپ گرایی در امریکا نظرات دو تن از مهمترین اساتید چپ گرا معرفی شده است
دیویدهاروی: استاد ممتاز جغرافیا و انسانشناسی در دانشگاه شهر نیویورک است. هاروی یکی از مهمترین نظریهپردازان در عرصه مسائل اجتماعی جهان است، او دکترای خود را در رشته جغرافیا در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه کمبریج دریافت کرده است. به دلیل تأثیر و نفوذ چشمگیرش، در میان
۲۰ نویسنده مرجع در عرصه علوم انسانی قرار گرفته است. علاوه بر آن، او یکی از مرجعترین جغرافیدانان آکادمیک در سطح جهان است. هاروی کتابها و مقالات بسیاری نوشته است که در گسترش رشته جغرافیای نوین بسیار حائز اهمیت هستند. آثار او سهم عمدهای در گسترش مباحث اجتماعی و سیاسی داشته است. هاروی اخیراً به دلیل بازگشتش به مقوله طبقه اجتماعی و رویکردهای مارکسیستی (به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای روششناختی در نقد سرمایهداری جهانی، بهویژه شکلِ نولیبرالیاش)، شهرت دوچندان یافته است. به همین جهت تدریس دوباره «کاپیتال» از جانب دیوید هاوری مخاطبین ده ها و در مواردی صدها هزار نفری را به خود جلب کرد.
ریچارد وولف: پروفسوری که مجله تایم او را با نفوذترین اقتصاددان مارکسیست امریکا لقب داده است. او بارها گفته که قبل از سال 2008 حاضرین در جلساتش، در بهترین حالت، به دهها نفر می رسید و در میان رسانهها نیز کسی به فکرش خطور هم نمی کرد با او مصاحبه کند. اما حالا بطور روزانه با او مصاحبه می کنند و جلساتش تلویزیونی شده است. ریچارد برنامهای هفتگی به نام «آخرین اطلاعات اقتصادی» دارد که با ارایه اخبار، گزارشات، آمارها و شواهد نشان می دهد که سیستم سرمایه داری، به عنوان یک کل، مصیبت آفرین و رفتنی است و لازم است با بدیلی جایگزین شود.
بدیل او دموکراتیزه کردن مراکز کار و گسترش دادن به تعاونی هایی با مالکیت و مدیریت جمعی است. بینندگان و شنوندگان این برنامه در حال حاضر در سراسر دنیا به بیش 50 هزار نفر رسیده است. او در برنامه 27 مارس 2017 اعلام کرد که شبکه سراسری و تلویزیونی «فری اسپیچ تیوی» از آن تاریخ به بعد شبهای هر پنجشنبه برنامه او را در سراسر ایالات متحده پخش تلویزیونی می کند. 80 گروه داوطلب در 80 شهر امریکا و یک گروه در ملبورن استرالیا وی را در تهیه، پخش و توزیع برنامهها کمک می کنند.
محبوبیت چپ بین جوانان امریکایی: بدون شک جوانان امریکایی در کشور خود از آزادیهای بسیاری برخوردار هستند و طیف گستردهای از سرگرمیهای مختلف اجتماعی و ورزشی پیش روی آنهاست. برای چنین جوانی بسیار سخت و مشکل است که بخواهد به اندیشههای مارکس و چپ گرایان توجه خاصی داشته باشد زیرا از ابتدا در فرهنگی چشم به جهان گشوده و بزرگ شده است که تمامیرسانهها و سیاستمداران کشورش از لیبرالیسم و بازار آزاد حمایت کردهاند. به ویژه اینکه فروپاشی شوروی نیز به عنوان بزرگترین نماد حاکمیت چپ گرایی، مانع از گسترش بیشتر ایدههای چپ گرایانه شد و به نوعی شکست مارکسیسم و طرفدارانش تلقی میشد. با این وجود و در چنین فضایی طی یک دهه اخیر بسیاری از جوانان امریکایی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم- اگر نخواهیم بگوییم مارکسیسم- به ایدههایی مخالف سرمایه داری و چپ گرایانه روی آوردهاند.
طبق پژوهشی که بنیادِ Reason در ۲۰۱۴ انجام داده است، مهمترین سرفصلهای اندیشه سیاسی جوانان نسل جدید که به «هزارهایها» معروف شدهاند از این قرار است: ۱) بیاعتمادی به دستهبندیهای سیاسی سنتی ۲) حمایت از مداخله دولت در تأمین خدمات اجتماعی ۳) حمایت از عقبنشینی دولت از خدمات اجتماعی و کاهش هزینههای دولت در بین «هزارهایها»یی که سن بالاتر و ثروت بیشتری دارند ۴) تمایل به کسبوکار ۵) بیاعتمادی به تمایل دولت و سیاستگذاران در تعقیب منافع عمومی. بیشتر این ایدهها نشان میدهد که جوانان امریکایی برخی از اصول نظام حاکم بر امریکا را نپذیرفتهاند یا خواهان اصلاح در آن به نفع سوسیالیسم هستند. جامعه امریکا طی دهه اخیر به ایدههای چپ اقبال بیشتری نشان دادهاند اما ایجاد یک سوسیال دموکراسی افزون بر آمادگی فرهنگی و اجتماعی، نیازمند تشکیلات حزبی معتقد و اتحادیهای قدرتمند است که امریکا هنوز فاقد آن است. جامعه ثروتمند امریکا به لحاظ اقتصادی، و صنعتی آماده سوسیال دموکراسی است. اما از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هنوز راه درازی درپیش دارد. اما صرف گسترش این ایده نشان میدهد که انتقادهای جدی به ایدههای محافظهکارانه نظام سرمایه داری مطرح شده است.
منبع:باشگاه اندیشه
