پایان اجبار استفاده از ماسک در اماکن عمومی
دوران پسا کرونا؛ مشکلات و آسیبهایی که بر جا مانده اند
سه سال تمام برای بسیاری از مردم جهان همراه بود با شرایطی که بیشتر به نظر میرسید میتواند داستان یکی از فیلمهای هالیوودی باشد تا واقعیتی که مجبور به تجربه آن شدند.

گلی ماندگار|
سه سال تمام برای بسیاری از مردم جهان همراه بود با شرایطی که بیشتر به نظر میرسید میتواند داستان یکی از فیلمهای هالیوودی باشد تا واقعیتی که مجبور به تجربه آن شدند. سه سالی که در آن میلیونها نفر جان خود را از دست دادند تا بالاخره دانشمندان بتوانند به واکسنی برای درمان بیماری به نام کووید ۱۹ دست پیدا کنند. در ایران هم بسیاری از مردم روزهای سختی را گذراندند.
کرونا عزیزان خیلی از آنها را گرفت. حداقل در هر خانواده یک نفر بر اثر این بیماری جان خود را از دست داد و در برخی خانوادهها این تعداد تا سه نفر هم رسید. روزهایی که دیگر فکر نمیکردیم بتوانیم بدون ماسک و دستکش و همراه داشتن شیشه الکل از خانه خارج شویم.
خیلیها دچار وسواس شدند هنوز هم هستند افرادی که الکل همراه دارند و به محض اینکه دستشان در اماکن عمومی به دستگیره در ماشین یا اتوبوس و ... میخورد فوری برای ضد عفونی کردن از الکل استفاده میکنند. روزهای اولی که بیماری تازه وارد کشور شده بود ناگهان کمبود ماسک و دستکش و الکل به معضلی بزرگ تبدیل شد. قیمت این اقلام سر به فلک کشید و همهچیز برای چند ماه خارج از کنترل به نظر میرسید.
خیلیها این بیماری را باور نداشتند، خیلیها به درمانهای سنتی روی آوردند و خیلیهای دیگر هم در حوزه سلامت برای اینکه جان بیماران را نجات دهند جان خود را از دست دادند. بزرگترین تاثیر کرونا بر سبک زندگی افراد بود. حالا دیگر مدارس تعطیل شده بودند. آموزش مجازی راه افتاده بود و از آنجایی که ایران تجربهای مفید در این زمینه نداشت تا مدتها طول کشید دانشآموزان و معلمها بتوانند خود را با این شرایط وفق دهند و در این بین بیش از ۳ میلیون دانشآموز از تحصیل باز ماندند. خیلیها به دلیل از دست دادن عزیزانشان و فراهم نبودن شرایط سوگواری دچار بحرانهای روحی شدند.
بسیاری از افراد دیگر به آینده و تمام شدن این بیماری امیدی نداشتند و فکر میکردند دنیا به آخر رسیده و همهچیز در حال تمام شدن است. در این بین افرادی هم بودند که هیچگاه وجود این بیماری را بهطور قطع باور نکردند. بیمارستانها دیگر ظرفیت پذیرش بیمار را نداشتند. بیمارستانهای صحرایی بر پا شد. کمبود مخزنهای اکسیژن به یکی از معضلات مراکز درمانی تبدیل شده بود.
در این بین اما افراد سودجو هم بیکار ننشستند و با فروش داروهایی به نام درمانکننده کرونا با قیمتهای نجومی که از ۲۰ میلیون تا ۸۰ میلیون تومان میرسید از این آب گلآلود ماهی گرفتند و با جان و سلامتی مردم بازی کردند. اما مردم همه این بحرانها را پشت سر گذاشتند. جامعه به روزهای عادی خود بازگشت و بالاخره هم طی روزهای گذشته ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرد که مردم میتوانند بدون ماسک در اماکن عمومی حاضر شوند.
البته هنوز افراد مسن و کسانی که به بیماریهای زمینهای دچار هستند باید از ماسک استفاده کنند. اما مساله اینجاست که آیا دوران پسا کرونا را میتوان به همین راحتی طی کرد یا باید برای آن برنامه داشت. بیش از هر چیز اقتصاد بیمار کشور در این دوران ضربه دید. بسیاری از کسب و کارها به دلیل این بیماری تعطیل یا ورشکسته شدند. بسیاری از افراد به دلیل تعدیل نیرو شغل خود را از دست دادند و تورم هم به یکباره افزایش چشمگیری پیدا کرد. حال مساله این است که باید در این شرایط چطور افراد را به زندگی عادی برگرداند.
مشکلات روحی به جا مانده از دوران کرونا همچنان پا برجاست
مینو رفیعی، روانشناس در این باره به تعادل میگوید: متاسفانه هیچ یک از مسوولان و مردم به دوران پسا کرونا فکر نکردهاند. در واقع شرایط زندگی افرادی به گونهای رقم خورده که تنها به گذران زندگی فکر میکنند تا ساماندهی به شرایط روحی و روانی خود. بسیاری از کسانی که به دلیل بیماری کرونا عزیزی را از دست دادند با توجه به شرایط قرنطینه نتوانستند سوگواری کنند.
این مساله در بلندمدت میتواند باعث آسیبهای جدی به روح و روان افراد شود. او میافزاید: در فرهنگ ما ایرانیها همراهی و همدلی در زمان غم و مصیبت یک مساله کاملا جدی است اما در شرایط کرونا بسیاری از خانوادهها حتی برای دفن و سوگواری نزدیکانشان هم نتوانستند دور هم جمع شوند. این درونریزی غم میتواند انسان را از پا بیندازد.
این روانشناس در بخش دیگری از سخنانش میگوید: مساله اینجاست که بحرانهای اقتصادی بعد از کرونا به قدری دست و پا گیر مردم شد که بسیاری از آنها فراموش کردند باید برای آسیبهای روحی که خوردهاند فرصت بازسازی به خود بدهند. در حال حاضر هنوز خیلی از افراد به دلیل مشکلات اقتصادی دوران کرونا نتوانستهاند به زندگی عادی خود بازگردند و همین مساله نه تنها معیشت آنها را با مشکل مواجه کرده که باعث بروز بیماریهای عصبی نیز شده است.
افزایش آمار خودکشی در پسا کرونا
مینو رفیعی میافزاید: متاسفانه در این دوران آمار خودکشی در کشور نیز افزایش پیدا کرد. اکثر افرادی که در دوران کرونا شغل خود را از دست داده بودند یا شاهد مرگ عزیزانشان بودند نتوانستند در برابر این مشکلات مقاومت کنند و دست به خودکشی زدند.
مهمترین مسالهای که باید مسوولان در این زمان به آن توجه میکردند فراهم آوردن شرایط برای درمانهای گروهی بدون هزینه بود. افراد در گروههای مختلف در محلههای خود برای اینکه بتوانند مشکلات روحی به وجود آمده در دوران کرونا را حل کنند باید تحت درمان قرار میگرفتند و از آنجایی که اکثر افراد توان پرداخت هزینه این درمان را نداشتند باید ترتیبی داده میشد تا مردم بتوانند با هزینهای اندک و حتی رایگان این مشاورهها و درمانها را در اختیار داشته باشند.
جامعه خود را پیدا نکرده است
امانالله قرایی، جامعهشناس نیز در این باره به «تعادل» میگوید: اتفاقی که در دوران کرونا برای جامعه ایران رخ داد بسیار تلخ بود. روزانه ۷۰۰ مورد مرگ میتواند افراد را به فروپاشی روحی و روانی برساند و کاری کند که دیگر حس اعتماد خود به جامعه و مسوولان را از دست بدهند. به همین دلیل بود که افراد در این دوران فکر میکردند تعلل مسوولان در ورود واکسن به کشور باعث این میزان مرگ و میر شده است در حالی که هنوز در بسیاری از کشورهای دنیا هم مرگ و میرها ادامه داشت.
او میافزاید: اعتماد اجتماعی در دوران کرونا به معنای واقعی کلمه آسیب دید. مردم نگاهی بیمارگونه و وسواس گونه به مسوولان پیدا کردند. اینکه مسوولان وزارت بهداشت و درمان مدام در حال خبررسانی از واکسنهای تولید داخل بودند مردم عزیزانشان را از دست میدادند.
از سوی دیگر بروز چنین اتفاقی باعث شد تا سیستم بهداشت و درمان کشور در مقطعی با یک شوک عظیم مواجه شود و نحوه خدمت رسانی به بیماران دارای اختلال بسیاری شد. این اتفاقات از حافظه تاریخی مردم پاک نمیشود. آنها همیشه در گوشهای از ذهن خود به بیتدبیری مسوولان وقت در دوران کرونا فکر میکنند و اگر عزیزی را از دست داده باشند آنها را مسوول این سوگ میدانند.
هیچ برنامهای برای جایگزینی این اندوه نداشتیم
این جامعه شناس در بخش دیگری از سخنانش میگوید: متاسفانه مسوولان بعد از فروکش کردن کرونا هیچ برنامهای برای اینکه جامعه را از آن سوگ وحشتناک بیرون بیاورند نداشتند. هیچ برنامهای برای اینکه بتوانند افراد را به زندگی امیدوار کنند و شادی را به آنها بازگردانند تدوین نشده و شرایط به گونهای رقم خورده که انگار اصلا چنین اتفاقی رخ نداده است.
انگار نه انگار که جامعه شوکی بزرگ و اندوهی جانکاه را پشت سر گذاشته و نیاز به بازسازی خود دارد. او میافزاید: کرونا در حالی به پایان رسیده که مردم اسیر معیشت خود شدهاند. کرونا در حالی به پایان رسیده که بسیاری از افراد نه شغلی دارند و نه محل درآمدی. کرونا در حالی به پایان رسیده که خیلی از مردم به زیر خط فقر سقوط کردهاند. اتفاقی که برای اقتصاد ایران رخ داد اگر هزار دلیل داشته باشد یکی از آنها همین پاندمی کرونا بوده است و مسوولان باید برای دوران پسا کرونا تدبیری میاندیشیدند.
هیچ چیز مثل قبل از کرونا نمیشود
شاید خیلی از ما فکر کنیم به زندگی عادی بازگشتهایم اما اگر کمی با دقت به اطرافمان نگاه کنیم میبینم که دیگر هیچ چیز مثل قبل از کرونا نیست. دیگر جمعهای خانوادگی از هم پاشیدهاند.
اگر زمانی به خاطر حفظ سلامت جان عزیزانمان از رفت و آمد خودداری میکردیم الان به دلیل مشکلات اقتصادی این اتفاق رخ نمیدهد. بسیاری از ما دچار وسواس شدهایم.
این وسواس در برخی شدت بیشتری دارد و نیازمند درمان است. خیلی از ما دیگر شغلهایی را که قبل از پاندمی کرونا در آن فعالیت میکردیم از دست دادهایم. بسیاری از ما همچنان سوگوار عزیزانمان که این ویروس کشنده از ما گرفت هستیم. در واقع هیچ چیز دیگر برای ما مانند روزهای قبل از کرونا نخواهد شد.
نظر کاربران