بی گمان تشکلهای در کنار دولتها در توسعه اقتصادی کشور نقش اساسی دارند. محمد حسین کریمی پور، عضو هیات نمایندگان اتاق ایران با تاکید بر این مساله، بر ضرورت عضوگیری فعالانه توسط تشکلها با هدف کسب مشروعیت بیشتر و در پی آن اثرگذاری بیشتر انگشت میگذارد. کریمیپور در گفتوگو با نشریه تشکلها که توسط اداره کل تشکلهای اتاق ایران منتشر میشود همچنین از شرایط نا بسامان تشکلهای موجود در بخش کشاورزی سخن به میان میآورد. مشروح گفتوگو با کریمیپور را پیشرو دارید:
نقش تشکلها در توسعه اقتصادی چگونه است؟
تشکلها در واقع یک پله بالاتر از بنگاهها و یک پله پایینتر از اتاقها هستند که غالبا از منابع تعدادی از بنگاهها که ممکن است با یکدیگر وابستگیهای کالایی، وابستگیهای صنعتی یا وابستگیهای جغرافیایی داشته باشند بهترتیب، دفاع میکنند. قاعدتا حرکت از سوی بنگاهها لازم است و البته نوع رشدیافتهتری از فعالیت انسانی، حرکت از طرف بنگاه به تشکل است که لازمه رشد در فعالیتهای اقتصادی است اما به شرط اینکه آداب تشکلسازی و تشکلزایی رعایت شود.
من فکر میکنم در این مورد کشور ما دچار آسیب جدی است. بهیاد دارم که در فضای پس از انقلاب که اقتصاد کشور بهشدت دولتی شد و در حقیقت مواد اقتصادی ارزش دستچندمی پیدا کرد، با یک بازسازی تشکلی با مفاهیم پایهیی نادرست روبهرو شدیم که در آن، این فقط نیروهای بازار و نیروهای فعالان و نیاز فعالان نبود که تشکل میساخت بلکه حاکمیت بهطور معنیداری و برای دلایلی که همیشه هم اقتصادی نبود، در ساختن و تشکیل تشکلها حضور بسیار جدی داشت.
این مشکل کموبیش هم در تشکلهای ما وجود دارد. بهطور مثال نمایندگی تشکلهای ما از صنایع و اعضای بالقوه آن غالبا نسبت به فضاهای صنعتی بهصورت معناداری کمتر است. مثلا در ایالات متحده اگر نمایندگی تشکل نسبت به جامعه آماری مخاطبانش از خطوطی پایینتر برود، میتواند به دادگاه شکایت کند و اگر عبور از خط قرمز اثبات شود آن تشکل به حکم دادگاه باطل خواهد شد.
اگر تشکلها میخواهند در عرصه ملی نقشآفرینی کنند، یکی از مطالبی که باید به آن توجه کنند، این است که تشکلهای ایرانی بافت و تعریفهای خاص خودشان را دارند و یکی از مسایلی که باید در تعریف به آن توجه کنند، گسترده کردن اعضای فعال آن است تا بتوانند برای خود مشروعیت و مواردی که ادعا میکنند ایجاد شود. از سوی دیگر تنها این مساله سد راه قوی شدن تشکلها نیست و دردولت هم باید تغییراتی ایجاد شود اما بهنظر من، ما بهعنوان بخش خصوصی مهمترین بخشی که باید به آن توجه داشته باشیم همین موضوع است.
نقش تشکلهای کشاورزی در استفاده بهینه از آب و خاک چیست؟
سوالی که در ذهنمان ایجاد میشود این است که چقدر در بخش کشاورزی، تشکلهای موجود سخنگویان بخش هستند؟ در بخش کشاورزی فعالیت تشکلها بسیار کم است و بههمین میزان نیز نقششان در عرصههای اساسی مثل استفاده از منابع پایه پایین است. یکی از ضعفهای اصلی ما در بخش آب این است که عملا ما در این بخشها، تشکلهای فعالی نداریم که نماینده مصرفکنندگان از آب باشند تا بتوانند بهعنوان صاحبان حقوق با مشکلات آب برخورد کنند. اگر تشکلهای کشاورزی میتوانستند در حوزه جغرافیایی آبخیز و فرهنگ مناسب باوجود افراد نماینده واقعی فعال باشند و مشروعیت کافی را داشتند، امروز باید در عرصه بخشهای آبخیز مشاهده میکردیم که این تشکلهای آب هستند که نسبت به مسایلی مثل تعرض به منابع آبی، وجود چاههای غیرمجاز، فعالیتهای غیرقانونی گاهبهگاه دولت در تخفیفهای آب و توان فنی دخالت میکردند. همین که در شرایط فعلی در عرصه معادلات و مجادلات آب حضور تشکلها را بههیچعنوان نمیبینیم به ما نشان میدهد که وضعیت تشکلهای کشاورزی در شرایط خوبی بهسر نمیبرد.
ضعفهای تشکلهای ایرانی را در چه میبینید؟
این موضوع نیاز به یک آسیبشناسی جدی دارد اما مهمترین مسالهیی که وجود دارد این است که بعد از انقلاب، بهدلیل اینکه معادلات اقتصادی کشور بار دیگر از اول تعریف شدند و باز هم تشکلها از صفر تعریف شدند و البته این معادلات براساس مداخله حداکثری دولت هم تعریف شد، تشکلها در این چند سال بهخوبی رشد نکردهاند. زمانی که به تشکلهای بزرگ قبل از انقلاب نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که در بخش اقتصادی تعداد و نفوذ این تشکلها هم چندان زیاد نبود و بعد از انقلاب هم توسط دولت پیگیری مستمری صورت نگرفت، درنتیجه یا از بین رفتند یا حداقل ساختار حاکمیتشان دچار تحولات گستردهیی شد.
زمانی که به اتاق ایران بهعنوان مادر تشکلهای کشور نگاه میکنید، میبینید که ساختار انتخاباتی اتاق مدتهاست بهدلیل شرایط اول انقلاب بهتعویق افتاده و حاکمیت اعضایش را خودش انتخاب میکند. این در حالی است که بهخوبی میتوانید فضا و افکار چندینساله از اول انقلاب را ببینید که متاسفانه همین گروه منصوب، تقریبا 27 سال طول میکشد تا از صحنه اتاق بیرون بروند. همین موضوع نشان میدهد که وضعیت تشکلهای ما چگونه است. تبعات این وضعیت هنوز هم بهطور معنیداری در تشکلها وجود دارد، قطعا تشکلها باید پوستاندازی کنند. من فکر میکنم هر چقدر تشکلها به این سمت که نماینده بخش معنیداری از فعالان باشند که ادعای نماینده بودن دارند، حرکت کنند، قدرتشان در تصمیمسازی افزایش پیدا خواهد کرد. انتظار نمیرود در کشور ما تحولات گسترده و سریعی صورت گیرد، زیرا در مسیری قرار داریم که توسعه اقتصادی بهکندی پیش میرود و اجازه مشارکت به مردم در مباحث اقتصادی بهکندی صورت میگیرد و نباید انتظار داشت یکشبه بتوانیم فضای آرمانی از تشکلها را تشکیل دهیم.
با این وجود فکر میکنم درسی که بخش خصوصی در این زمینه میتواند بگیرد این است که هر چقدر توان کارشناسی بیشتری داشته باشد، مدیران و روسای شناختهشدهتری داشته باشد و مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی فراهم کند، میتواند به قدرت حضور خود بیفزاید و بر سیاستهای دولت و سرنوشت بخش خصوصی کشور هم تاثیرگذار باشد.