گروه جهان| طلا تسلیمی|
هفته گذشته تلاشها برای امضای توافقنامه تجاری میان کانادا و اتحادیه اروپا در پی رای منفی پارلمان منطقه والونی در بلژیک به این توافقنامه، به بنبست رسید و هیات کانادایی مذاکرات را ترک کردند. این درحالی است که دو طرف برای این مذاکرات زحمت زیادی کشیده بودند و ازسوی دیگر، ساکنان منطقه والونی تنها یکدرصد از کل جمعیت اتحادیه اروپا را تشکیل میدهند. در چنین شرایطی، این سوال مطرح میشود که آیا لازم است در همه تصمیمگیریهای دولتی نظر عموم مردم پرسیده شود؟ و آیا نادیده گرفتن مخالفتهای درصد اندکی از کل یک جامعه، نقض دموکراسی است؟!
نشریه اکونومیست در مطلبی در این باره، شهر کلیولند در ایالت اوهایوی امریکا را مثال زده و این پرسش را مطرح میکند که اگر قرار بود ساکنان این شهر حق وتوی توافقنامههای تجاری بالقوه میان امریکا و دیگر کشورها را داشته باشند، تاکنون چند توافقنامه تجاری به امضا رسیده بود؟ احتمالا هیچی. و آیا حالا که این شهر حق وتوی توافقنامههای تجاری را ندارد، دموکراسی نقض شده است؟
والونی یکی از سه منطقهیی است که کشور بلژیک را تشکیل میدهند و این منطقه به بلوکه کردن توافقنامه تجارت اقتصادی جامع (سیایتیای) رای داد که توافقی جاهطلبانه میان کانادا و اتحادیه اروپا بود. جمعیت والونی حدود یکدرصد از کل جمعیت اتحادیه اروپاست، تقریبا نسبتی معادل جمعیت شهر کلیولند به کل جمعیت امریکا. در چنین شرایطی، اینکه منطقهیی تا این اندازه کوچک بتواند بر توافقی با آن اهمیت چنین تاثیری بگذارد، چندان درست بهنظر نمیرسد، بهویژه اینکه طرف دیگر معاهده کانادا بود، کشوری که هر شریک تجاری میتواند آرزوی آن را داشته باشد.
دنی رودریک، کارشناس اقتصادی از دانشگاه هاروارد، در این باره میگوید: «این رای بهطور عمده ابراز نگرانی سران کشور است. من مقصر اصلی را شخصیتهای اصلی در این جریان و فنسالارهای تجارت میدانم که با توافقنامههای تجاری پیشین بر نگرانیهای مردم عادی دامن زدهاند.»
ازجمله این نگرانیها این است که منافع اکتسابی در این توافقنامه تجاری از وعدههای داده شده کمتر باشد، اینکه تمامیت ارضی نادیده گرفته شود و عدم توازن در سهمها وجود داشته باشد. در این میان، به نظر میرسد مردمان والونی بیش از اندازه از عدم تساوی در منافع و هزینههای محتمل این توافقنامه آگاه شدهاند. بسیاری از ساکنان این منطقه را کشاورزان تشکیل میدهند و نگرانی عمده آنها این است که با حذف تعرفههای گمرکی پس از این توافقنامه، کسبوکارهای کوچک محلی توان رقابت با غولهای تجاری چند ملیتی را نداشته باشند و تجارت آزاد عملا به پایان کار آنها بینجامد.
نگرانیهای مردمان والونی مانع از پیوستن بلژیک به این پیمان شد و درنتیجه، اتحادیه اروپا نتوانست موافقت همه اعضا را که لازمه یک پیمان است، جلب کند. اتحادیه اروپا میگوید مذاکرات هنوز به پایان نرسیده است، اما به نظر میرسد کاناداییها دیگر تمایلی به این توافق نداشته باشند. کانادا پس از این اتفاقات اعلام کرد که سهم خود را در تلاش برای پیشبرد توافقنامه انجام داده و حالا توپ در زمین اتحادیه اروپاست و از این اتحادیه خواست تا توافق را نجات دهد. اما این کار چندان هم ساده به نظر نمیرسد. گروههایی ازجمله فعالان محیطزیست، اتحادیههای کارگری و برخی گروههای چپگرا هم به جمع منتقدان این توافقنامه تجاری افزوده شده و کار را برای پیشبرد آن دشوار کردهاند. روز شنبه هم حدود 600 نفر در تجمعی در شهر آمستردام، پایتخت هلند، حمایت خود را از مخالفت منطقه والونی با این توافقنامه تجاری، اعلام کردند. دولت بلغارستان نیز با انتشار بیانیهیی امضای توافقنامه تجارت آزاد با کانادا را به لغو روادید شهروندانش از سوی اوتاوا، مشروط کرده است.
27کشور عضو اتحادیه اروپا و حتی دولت بلژیک با این توافقنامه موافق هستند، اما توافقنامهیی که برای به نتیجه رسیدنش سالها تلاش شده بود، تنها بهدلیل مخالفت منطقهیی کوچک در بلژیک، رو به نابودی است. نشریه اکونومیست در ادامه تحلیلش درمورد شرایط موجود درمورد این توافقنامه، این پرسش را مطرح میکند که اگر منطقهیی همانند اسکاتلند میتوانستند مانع برگزیت شوند، چنین کاری میکردند؟ پاسخ بهطور قطع مثبت است. اما آیا دادن چنین حقی به ساکنان هر منطقه به معنای اجرای بیشتر دموکراسی بود یا مفهوم دموکراسی به کلی تغییر میکرد؟
دنی رودریک درمورد جهانیسازی به یک سهگانگی اشاره کرده و این ایده را مطرح میکند که تنها دو مورد از این موارد سهگانه را میتوان در یک زمان واحد داشت؛ ائتلاف اقتصادی، تمامیت ارضی ملی و دموکراسی. آزادسازی هم همانند بسیاری از تغییرات اقتصادی دیگر، برندگان و بازندگانی دارد. برای حرکت به سمت آزادسازی بیشتر یا باید نظر عموم را در محلهایی مشابه والونی نادیده گرفت که بدینترتیب دموکراسی نادیده گرفته میشود یا باید موضع تصمیمگیری سیاسی را تغییر داد که بدینترتیب تمامیت ارضی ملی نادیده گرفته شده است. اما گاهی به نظر میرسد نادیده گرفته شدن سلسله مراتب خاص حاکمیت با نادیده گرفته شدن دموکراسی اشتباه میشود. در شرایط موجود، انتقال قدرت تصمیمگیرنده از والونی به دولت بلژیک یا پارلمان اروپایی، اقدامی غیردموکراتیک نیست. اما به هر حال، تغییر در قدرت تصمیمگیرنده است. مساله مهم برای حامیان جهانیسازی این است که دریابند چه نوع از تقسیم قدرت سیاسی به بهترین نحو با آزادی و شکوفایی بیشتر همخوانی دارد. هر چه قدرت تصمیمگیرنده بر منطقه بیشتری تسلط داشته باشد، از آزادسازی هم حمایت بیشتری میشود، چراکه توازن میان برندگان و بازندگان به توازن جهانی نزدیکتر میشود. در حقیقت، رای کنونی والونی یا شرایط موجود درمورد برگزیت، مشروعیت یک سیاستگذاری خاص همانند تجارت آزاد را زیر سوال نمیبرد، بلکه بیشتر به مشروعیت و عدم مشروعیت قدرت تصمیمگیرنده بزرگتر مربوط میشود و این مساله نگرانکننده است.