«تعادل» در این گزارش و به مناسبت فرا رسیدن کودتای 28مرداد، نگاهی تاریخی به ملی شدن صنعت نفت ایران داشته است. همچنین در این گزارش مقاله ریچارد کاوندیش، تاریخنگار مجله معتبر هیستوری تودی درباره ملی شدن صنعت نفت ایران که در سال 2001 نوشته شده نیز مورد بررسی قرار گرفته است. کاوندیش در این گزارش مصدق را مردی «زیرک» و «مردمی» میخواند که اعتقاد داشته ملی شدن صنعت نفت میتواند به یک باره فقر و بدبختی را از ایران به دور کند. او در نهایت نتیجه میگیرد که دلیل منجر شدن ملی شدن صنعت نفت به شکلگیری یک کودتا در ایران این بوده که با خروج شرکتهای غربی، پروژههای نفتی در ایران با یک «وقفه» مواجه شدند و در نهایت نظر شاه را در این زمینه تغییر دادند.
حدود 100سال پیش نفت برای نخستین بار در مسجد سلیمان کشف شد و از آن زمان تاکنون این منبع مهم انرژی عامل بسیاری از تنازعات سیاسی و اجتماعی در کشور بوده است. برداشت نفت از چاهها در ایران به این دلیل که ابزارهای مهندسی حفاری و برداشت با علم روز دنیا مطابقت نداشتهاند همواره نیازمند ورود و سرمایهگذاری کشورهای دیگر بوده است. این قراردادها بالا و پایین بسیاری داشتهاند و عامل بسیاری از تحولات سیاسی- اجتماعی در کشور بودهاند.
یکی از مهمترین تحولات که همچون داغی بر پیشانی کشور خودنمایی میکند ،کودتای 28مرداد است. کودتایی که حالا و با گذشت 61سال با کنار رفتن پردهها نقش غرب و به خصوص امریکا در آن انکارناپذیر شده است. ابرقدرتهای منطقه که از مدتها قبل و با اشغال ایران در جنگ جهانی در پی کسب منفعت از صنعت نفت ایران بودند با ملی شدن صنعت نفت ایران همواره در پی رسیدن به منافع بیشتر بودند و کودتای 28مرداد در زمانی که مجلس شورای ملی فعالیت نداشت تبدیل به بهترین موقعیت برای این کشورها شد.
در همین زمینه در اسنادی که آژانس اطلاعات مرکزی امریکا سال 2013 منتشر کرده بود، عنوان شده بود که: «در پایان ۱۹۵۲ روشن بود که دولت مصدق نمیتواند با کشورهای غربی که منافعی در ایران دارند به توافقی نفتی برسد.» مسالهیی که مانند بسیاری از تحولات دیگر در کشور نقش نفت را بیش از پیش پررنگ میکند. حالا و 61 سال بعد از آن روزها، تحریمها نیز مهمترین ضربه را به پای لنگ صنعت نفت کشور وارد کردند و نظام جدید قراردادهای نفتی که درآمد آن در اختیار شرکت ملی نفت قرار دارد به نوعی یادگار محمد مصدق و یارانش ازجمله دکتر حسین فاطمی است که بعد از کودتای 28مرداد سرنوشتی غمانگیز پیدا کردند.
در پی جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط شوروی و بعد امریکا این کشورها برای برداشت نفت از ایران قراردادهایی را به کشور پیشنهاد کردند اما قبول این قراردادها به پایان یافتن جنگ موکول شد.
محمد مصدق در این دوره وکیل تهران در دوره 14مجلس شورای ملی بود و قانونی تصویب کرد که طبق آن دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند، منع میشد. از همین دوران به بعد بود که رویکرد مصدق به جلب توجه مردم به وضع قراردادهای نفتی گذاشته شد، این رویکرد گامهای اولیه در ملی شدن صنعت نفت ایران بود. در سال 1329 اقلیت مجلس به مقابله با رزمآرا که قصد مصالحه با انگلیس در قراردادهای نفتی را داشت، پرداخت. شانزدهم اسفند 1329 رزمآرا کشته شد و یک روز پس از آن کمیسیون نفت مجلس شورای ملی پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را مطرح کرد.
این پیشنهاد در تاریخ 27 اسفند ماه در مجلس شورای ملی و در تاریخ 29 اسفند ماه در مجلس سنا تصویب شد و در نهایت منجر به ملی شدن صنعت نفت ایران شد. اما این ملی شدن دیری نپایید. قرارداد دارسی نخستین قرارداد نفتی منعقد شده میان ایران و یک شرکت بینالمللی بوده است.
این قرارداد در سال 1301 منعقد شد و با ملی شدن صنعت نفت ایران که پیشنهاد آن در مجلس مطرح شده بود و دکتر فاطمی از نزدیکان دکتر محمد مصدق نیز آن را مطرح کرده بود این قرارداد تغییر کرد. اما کودتای 28 مرداد همه چیز را تغییر داد. درحالی که پیش از آن دست بسیاری از کشورهای خارجی از مالکیت بر صنعت نفت ایران کوتاه شده بود. قرارداد نفت با کنسرسیومها که در تاریخ شهریور 1333 منعقد شد در واقع یکی از عوامل اصلی طرح کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق بود.
پس از کودتا امریکا سعی کرد دولت ایران را برای انعقاد قرارداد نفتی تحت فشار بگذارد؛ کمک 45میلیون دلاری این کشور به ایران بعد از کودتا نتوانست بار مشکلات مالی کشور در آن بازه زمانی را بکاهد و بسیاری معتقدند رویکرد ایالات متحده در آن زمان براساس تحت فشار گذاشتن ایران به امضای قراردادی نفتی که به نفع غرب تمام شود، بوده است. روابط ایران و انگلستان نیز از آخر مهر ماه 1331 قطع شده بود و انگلستان از سرگیری این روابط را منوط به حل بحران قراردادهای نفتی در ایران دانسته بود.
این قرارداد نیز در سال 1352 دستخوش تغییر شد و قراردادی با شکل مشارکت در تولید میان ایران و چند شرکت بینالمللی منعقد شد، روند این قراردادها تا سال 1357 و انقلاب اسلامی ادامه داشت و با وقوع انقلاب و ایجاد تحول در روابط اقتصادی و سیاسی ایران قراردادها نیز دچار تحول شدند.
هشت سال جنگ تحمیلی مشکلات زیادی برای فروش نفت ایران پیش آورد و بعد از پایان یافتن این دوره و بعد از اتمام دوران سازندگی در دوران اصلاحات نسل جدیدی از قراردادهای نفتی پا به عرصه صنعت نفت کشور گذاشتند.
نخستین قراردادها بعد از انقلاب
نخستین قرارداد برداشت از میدان که بعد از انقلاب اسلامی بسته شد قراردادی در دوره وزارت آقای «آقازاده» بوده است. شرکت «کنکور» امریکا ابتدا برای این قرارداد اقدام میکند اما در ادامه شرکت «توتال» این قرارداد را برنده میشود.
بعد از آن تا سال 1374 قراردادی در این حوزه بسته نمیشود تا اینکه در سال74 و دوره وزارت بیژن زنگنه قرارداد بیع متقابل به کار گرفته شد. اما بعد از سال 2004 و افزایش قیمتهای جهانی نفت شرکتهای سرمایهگذار دیگر حاضر نشدند در این قالب وارد همکاری شوند، چراکه هزینه تاسیسات صنعت نفت نیز به واسطه گرانی نفت افزایش پیدا کرده بود و آنها که در قراردادهای بیع متقابل سهمی در تولید نفت میدان نداشتند متضرر میشدند.
اتفاقی که در میدان دارخوین برای شرکت «انی» ایتالیا افتاد. بعد از این شرکتها به شناور بودن هزینههای تجهیزات میان کمیتهیی متشکل از شرکت نفت و شرکت سرمایهگذار متمایل شدند که همین مدل در کشور به کار رفت.
دوران جدید
بعد از طی این دوران و طی سالهای اخیر و با بالاگرفتن تحریمها صنعت نفت ایران مسیری متفاوت از قبل در پیش گرفت. در حالی که تا قبل از اوجگیری تحریمها ایران اغلب در مقام دوم کشورهای تولیدکننده اوپک قرار داشت تحریمها ایران را به رتبه پنجم پرتاب کرده و درآمد نفتی کشور را نیز به حدود نصف درآمد قبل رساندند. اکنون وضعیت کنونی بیشباهت به برخی دورههای تاریخی نیست با این تفاوت که مثل همیشه نفت هنوز نقشی بسیار پررنگ در سیاست، اقتصاد و اجتماع ایران ایفا میکند. نفتی که روزی قرار بود سر سفرههای مردم بیاید.
اما نگاه دیگران و تاریخنگاران به این اتفاق در ایران چه بوده است؟ ریچارد کاوندیش مورخ غربی که آثار مهمی در زمینه تاریخ، دین و اسطورهشناسی نیز منتشر کرده است آغاز ماجرا را اینگونه روایت میکند: «شرکت نفت انگلیسی-فارسی در سال 1909 میلادی (1288 شمسی) تاسیس شد تا نفت را از میدان نفتی خلیجفارس خارج کند؛ میدانی که یک سال پیش از آن کشف شده بود. اسم این شرکت در ادامه به انگلیسی- ایرانی تغییر کرد.
این شرکت تا سال 1950 میلادی (1329شمسی) بزرگترین پالایشگاه نفت جهان را در آبادان و 3بندر اصلی نیز ساخت. این شرکت همچنین بیش از 450چاه حفر کرد و بیش از 2000مایل خط لوله به علاوه 1500مایل جاده و همچنین بیمارستان و مدرسه با کارکنان آن ایجاد کرد. از آنجا که دنیا با انفجار تقاضا برای نفت خام در آن زمان مواجه بود ایران به چهارمین تولیدکننده بزرگ دنیا در زمینه نفت خام تبدیل شد و با این حجم عظیم سهم ناچیز و تنها 6درصدی از این عایدی داشت. پرداختی این شرکت به دولت ایران در آن تاریخ به چیزی حدود 120میلیون پوند رسیده بود.»
کاوندیش در ادامه مینویسد: «این شرکت به صورت همزمان یک شرکت خارجی به شمار میرفت که تحت سلطه و کنترل انگلستان بود. دولت انگلیس سهم 51درصدی در آن داشت و انگلیسیها نسبت به ایرانیها پول بیشتری از نفت این کشور به دست میآوردند. رشد روحیه ملی در ایران باعث شد تا ایرانیها از دهه 40میلادی (دهه 20 شمسی) تقاضای تجارت نفت ایرانی را مطرح کنند. روحانیون ارشد مسلمانان فراخوان ملیگرایی را برای ملت مطرح کردند. این وضعیت با ترور نخستوزیر طرفدار انگلستان ارتشبد علی رزمآرا در اسفند 1329 در مسجدی در تهران همراه شد. یک روز پس از آن کمیته نفت مجلس که زیرمجموعهیی در خانه ملت ایرانیان به شمار میرفت بیانیهیی اعلام کرد که طی آن پیشنهاد داده بود شرکت نفت انگلیسی-ایرانی را مصادره کنند. در میدانهای نفتی اعتراضات و آشوبهای خونینی بر پا شد و زمانی که حسین علا نخستوزیر جدید ایران هیچ حرکتی نکرد، مجلس محمد مصدق وزیر سابق کشور را که مردی زیرک و مردمی بود در ماه آوریل (فروردین) به عنوان نخستوزیر انتخاب کرد.»
او در مقاله خود ادامه میدهد: «مصدق بارها و بارها مکررا ادعا کرده بود که ملی کردن صنعت نفت در ایران میتواند یکباره فقر و بدبختی را از ایران دور کند. او پیرمردی 70ساله بود و رسانههای غربی او را بابت نوع لباسهایش و اشکها و واکنشهای عصبیای که داشت دست میانداختند اما مجلس به صورت مصمم و قاطع به او درخواست میداد که کلیه تاسیسات «شرکت نفت انگلیسی- امریکایی» را بدون فوت وقت و در نخستین فرصت از آنها بگیرد. شاه نیز حکم لازم را کمی پس از آن صادر کرد.»
اما این مورخ در این بخش از مقاله خود چرایی تغییر نگاه در ایران به ملی شدن صنعت نفت را از زاویهیی که در کشور کمتر به آن بها داده شده بررسی کرده و مینویسد: «عواقب سریع و ناگهانی این امر این بود که صنعت نفت ایران به نوعی وقفه کشاند چراکه بریتونز که در پالایشگاه آبادان مشغول به کار بود کشور را ترک کرد و شرکتهای بینالمللی نفت که از سوی دولتهای انگلستان و ایالات متحده امریکا حمایت میشدند از خرید یا انتقال نفت ایران سر باز زدند. این امر منجر به بروز یک بحران اقتصادی در کشور شد و در نتیجه شاه در تابستان سال 1952 مقارن با 28مرداد 1330 علیه مصدق اقدام کرد. تظاهرات و اعتراضات شدید و خشنی در این زمینه صورت گرفت. ایران روابط دیپلماتیک خود با انگلستان را قطع کرد. مصدق بیشتر تحت فشار قرار گرفته بود و تا یک سال بعد توسط شاه عزل شد. در حقیقت شاه از کشور فرار کرد و بعد از آن به کمک آژانس مرکزی اطلاعات امریکا و امآیسیکس بریتانیا دوباره به قدرت رسید. وضعیت نفت زمانی حل شد که در سال 1332 توافقی میان شرکتهای نفتی و انگلیس بسته شد و بعد از آن شرکت ملی نفت ایران عهدهدار صنعت نفت کشور شد.»