گفت‌وگوی من و نقدینگی

۱۳۹۹/۰۴/۰۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۸۲۱۵

نقدینگی را بگذار برای اهلش

- آقای نقدینگی سلام.

- سلام بر شما. ولی من آقا نیستم.

- خانم ممکن است به خوانندگان روزنامه خود را معرفی کنید.

- من خانم هم نیستم. اسم من نقدینگی است. پدرم هم نقدینگی بود. مادرم هم نقدینگی بود. اصولا من اگر نقدینگی نباشم هیچ چیز نیستم، یا هستم یا نیستم. البته کم و زیاد می‌شوم و مثل آنهایی که به بخش صنعت و تجارت رفته‌اند سوخت و سوز ندارم. من صاحب خود را پولدار پولدار می‌کنم.

- صاحبت را چطور پولدار می‌کنی؟

- هه هه هه. مثل اینکه در این کشور زندگی نمی‌کنی. صاحب من اول باید زدوبند و فساد کند تا مرا به دست بیاورد. وقتی به دست آمدم، کار آسان است. مثل قرقی این طرف و آن طرف می‌روم و پول جمع می‌کنم.

- آیا امثال من می‌توانند نقدینگی داشته باشند؟

- کاری ندارد. برو فساد کن. نقدینگی جمع کن. بعد بفرست‌شان سراغ ارز، سکه، طلای شمش، خودرو، خانه، زمین، آپارتمان و وسایل منزل. می‌خواهی باز بگویم یا همین کافی است.

- مگر باز هم هست.

- باز آمدی نسازی. خیلی هست. من چند تا قلم معروفش را گفتم وگرنه از خوراک و پوشاک مردم گرفته تا دارو و.... خسته‌ام کردی. از کاسبی انداختی مرا برو پی کارت. تو با این قیافه، با این قلم که دستت گرفتی هیچ نقدینگی‌ای به سراغت نمی‌آید. برو با چندرغاز بساز و نقدینگی را بگذار برای اهلش.

 

ارسال نظر