در جست‌وجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر

۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۵۰۳۶

گروه بنگاه‌ها مهدی علیپور

در این گزارش تلاش شده یکسری مطالب آموزشی قدم به قدم و پایه‌یی در زمینه کارآفرینی و استارت‌آپ‌ها مورد بررسی تحلیلی قرار بگیرد. نخستین نکته‌یی که به ذهن می‌رسد و به نظر دارای اهمیت ویژه‌یی هم هست، رابطه کارآفرینی و مفهوم استارت‌آپ است. آیا کارآفرینی همان استارت‌آپ است؟ راه‌اندازی استارت‌آپ یعنی کارآفرینی؟ آیا همه فرآیند کارآفرینی در استارت‌آپ خلاصه می‌شود؟ اصلا کارآفرینی دقیقا چیست؟ مفهوم استارت‌آپ چیست و کجای این داستان قرار می‌گیرد؟ و… اینها سوالاتی هستند که در این مطلب قصد دارم به آنها پاسخ دهم.

Entrepreneurship واژه‌یی است که در ایران به کارآفرینی برگردانده شده که خیلی ترجمه مناسبی نیست، متاسفانه در گذشته و به‌واسطه سیاست‌های آن زمان، این واژه به این صورت ترجمه شده است. نخستین معادلی که با شنیدن واژه کارآفرینی به ذهن ما خطور می‌کند اشتغالزایی است. ولی نباید فراموش کرد که ممکن است، فرآیند کارآفرینی اصلا منجر به اشتغالزایی نشود و حتی باعث از بین رفتن فرصت‌های شغلی زیادی هم شود و در کنارش فرصت‌های جدید شغلی هم ایجاد کند. بیایید این مساله را با یک مثال بررسی کنیم.


آنچه باید درباره کارآفرینی بدانید

فرض کنید که شما ایده‌یی دارید برای مکانیزه کردن یک خط تولید کارخانه رب‌سازی، این ایده شما باعث افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه می‌شود و از هر خط تولید، به‌واسطه مکانیزه شده آن ۱۰نفر نیرو حذف می‌شوند، شما این ایده ‌را تبدیل به یک محصول می‌کنید و به تمام کارخانه‌های رب‌سازی یک شهرک صنعتی محصول‌تان را می‌فروشید، در اینجا یک کارآفرینی رخ داده و تعدادی هم بیکار شده‌اند. عجیب است، نه؟ ولی بر اساس تعاریف کارآفرینی، شما کارآفرینی کرده‌اید. خب تا اینجا متوجه شدیم که کارآفرینی لزوما به معنی اشتغالزایی نیست. حالا بیایید تعاریف کارآفرینی را مرور کنیم.در مورد کارآفرینی تعاریف زیادی ارائه شده، یادم است که به‌واسطه یک تحقیق دانشگاهی زمانی که در دانشگاه تهران درس می‌خواندم، حدود ۵۰ تعریف از کارآفرینی را جمع‌آوری کردم، ولی یک تعریف خیلی برایم جالب بود که در اینجا به آن می‌پردازم. این تعریف مربوط می‌شود به آقای ژوزف شومپیتر.

ایشان یکی از دانشمندان برجسته در حوزه کارآفرینی هستند، شومپیتر نوآوری و تخریب خلاق را پایه و اساس کارآفرینی می‌دانند. از نظر شومپیتر، کارآفرینی و شخص کارآفرین، نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی است. ویژگی تعیین‌کننده در کارآفرینی از نظر ایشان، انجام کارهای جدید و ابداع روش‌های نوین در انجام کارهای جاری است. از نظر شومپیتر، نوآوری در هر یک از زمینه‌های زیر کارآفرینی محسوب می‌شود؛ ارائه کالای جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت.

همانطور که مشاهده می‌کنید، شومپیتر نوآوری را پایه و اساس کارآفرینی قرار داده، بد نیست اینجا به مفهوم نوآوری هم اشاره‌یی کنیم؛ نوآوری یک معادله ساده دارد؛ نوآوری = اختراع + تجاری‌سازی.

وقتی شما اختراعی را به ثبت می‌رسانید، در اصل یک نمونه اولیه درست کردید که ثابت کنید چیزی که ادعا می‌کنید صحت دارد. ولی وقتی همین نمونه اولیه را تولید انبوه می‌کنید و فرآیند تجاری‌سازی را روش اجرایی می‌کنید، یک نوآوری اتفاق افتاده، در مفهوم تجاری‌سازی، باز فرآیند کارآفرینی نهفته است که در ادامه بیشتر به ابعاد مختلف آن اشاره می‌کنیم.


نوآوری تدریجی و نوآوری رادیکالی

در نوآوری تدریجی، در یک محصول یا خدمت، محصول به‌تدریج تکامل پیدا می‌کند و امکانات جدیدی به آن اضافه می‌شود، مثلا یک ماشین لباسشویی را درنظر بگیرید، طی این ۲۰ سال ما شاهد تغییرات تدریجی در آن بودیم، بی‌صدا شدن موتور، الکترونیکی شدن پنل، توسعه برنامه‌های شست‌وشو، فازی شدن و در آینده، وصل شدن به اینترنت و….در نوآوری رادیکالی (تخریب خلاق) کل صنعت متحول می‌شود و کارآفرین یا مخترع با رویکردی متفاوت سراغ صنعت می‌رود. مثلا با توجه به مثال بالا (ماشین لباسشویی)، یک مثال از نوآوری رادیکالی می‌تواند این باشد؛ تولید پارچه‌یی که اصلا نیازی به شست‌وشو نداشته باشد، یعنی پارچه‌هایی که هیچ‌وقت کثیف نمی‌شوند و این کار را با کمک صنعت نانو انجام بدهند. خب این هم از یک تعریف کلاسیک و علمی از کارآفرین و کارآفرینی و نوآوری.


ارزش‌آفرینی، رمز اساسی توسعه کارآفرینی

یک نکته مهم در کارآفرینی، ارزش‌آفرینی است، ببینید به نظر می‌رسد واژه ارزش‌آفرینی معادل خیلی خوبی برای واژه کارآفرینی باشد. ارزش و ارزش‌آفرینی بخش مهمی از مدل‌های کسب و کار است که در آینده به انواع ارزش و طراحی آن می‌پردازیم. جمله خیلی معروفی هست که می‌گوید: «یا ارزش ایجاد کن یا کلا دور کارآفرینی را خط بکش. » به آخرین کالایی که در چندماه گذشته خریدید فکر کنید، چرا این کالا را خریدید؟ چرا این برند خاص از این کالا را خریدید؟ چه ویژگی باعث خرید این کالا شده؟ دلیل خرید کردن شما معمولا اطلاعات زیادی در مورد ارزش‌هایی که آن کالا برا‌ی‌تان ایجاد می‌کند را ارائه می‌دهد. معمولا در زمان خرید خیلی از کالاها (نه همه آنها) این احساس به شما دست می‌دهد که نسبت به پولی که بابت آن کالا پرداخت می‌کنید، چیزهای بیشتری به دست می‌آورید، این یک معادله طلایی در کارآفرینی است. به‌عبارتی اگر شما ارزش مناسبی را برای مشتریان‌تان عرضه کنید، احتمال موفقیت‌تان خیلی زیاد خواهد بود.

خب ببینید، کارآفرینی معمولا یک فرآیند دارد. در متون دانشگاهی و کلاسیک، فرآیند کارآفرینی، فرآیندی است که با تشخیص فرصت توسط کارآفرین شروع می‌شود، سپس کارآفرین شروع به ایده‌پردازی حول محور فرصت می‌‌کند و یک سری ایده را مورد بررسی قرار می‌دهد، یک یا چند تا از این ایده‌ها را انتخاب می‌کند و به نوآوری در زمینه این ایده‌ها می‌پردازد، بعد یک طرح کسب و کار پیرامون آن می‌نویسد و به دنبال تامین مالی و نمونه‌سازی اولیه می‌رود؛ درنهایت یک تامین مالی بزرگ‌تر می‌کند، نمونه را در مقیاس انبوه می‌سازد، کسب و کاری پایدار راه‌اندازی می‌کند و باید همیشه این دغدغه را داشته باشد که کسب و کارش را حفظ کرده و همواره سعی کند در مسیر رشد قرار بگیرد.

به گونه‌یی خاص این فرآیند به دو بخش کلی تقسیم می‌شود؛ بخش اول، تشخیص فرصت درست، طراحی ارزش حول آن و مطمئن شدن از استقبال محصول و بخش دوم، طراحی یک کسب و کار، توسعه و حفظ آن است. حالا استارت‌آپ چیست و کجای این داستان قرار دارد؟

مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر

فرآیند استارت‌آپی یک ایده، به بخش اول این فرآیند مربوط می‌شود، یعنی جایی که شما با کلی ابهام روبه‌رو هستید و باید آنها را یکی‌یکی رفع کنید، باید اعتبارسنجی انجام بدهید و در صورت نیاز به تغییر، تغییرات را اعمال کنید. به این تعریف دیو مک کلور درمورد مفهوم استارت‌آپ توجه کنید: «استارت‌آپ سازمانی است که درباره این 3مورد سردرگم است: محصولش چیست، مشتریان آن که هستند و چگونه پول در بیاورد.» تعریف آقای استیو بلنک هم در مورد استارت‌آپ‌ها قابل تامل است، زمانی که می‌گوید:« استارت‌آپ سازمانی است موقتی که در جست‌وجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سودده] است.» در این تعریف به مدل کسب و کار اشاره شده، ببینید، مدل کسب و کار تعاریف مختلفی دارد ولی اگر بخواهیم یک تعریف خودمانی از آن ارائه دهیم می‌توانیم بگوییم که مدل کسب و کار، روشی است که شما با استفاده از آن‌ ارزشی را به دست مشتری می‌رسانید و از این طریق درآمد کسب می‌کنید.

به کلمه موقتی در تعریف ارائه‌شده توجه کنید، شما به محض اینکه مدل کسب و کارتان را طراحی و اعتبارسنجی کنید و شرایط گسترش‌پذیری و تکرار‌پذیری در مورد آن صدق کند، کم‌کم از حالت استارت‌آپی خارج می‌شوید. پس شما تا ابد قرار نیست استارت‌آپ بمانید. یک جورهایی استارت‌آپ یعنی آزمایشگاه (به نظر من بهترین معادل برای استارت‌آپ آزمایشگاه اعتبارسنجی و رشد است)، یعنی یک تیم موقتی که تصمیم دارد ببیند بالاخره می‌شود از یک فرصت بهره‌برداری کرد یا نه و آیا این فرصت جذابیت رشد دارد و می‌شود کسب و کاری پایدا حول آن ایجاد کرد یا خیر.


همه مصائب استارت‌آپ‌ها

جالب است بدانید که درصد شکست استارت‌آپ‌ها در دنیا خیلی بالاست، براساس آمار از هر ۱۰ استارت‌آپی که شکل می‌گیرد ۹ استارت‌آپ دچار شکست می‌شود، دلایل این شکست‌ها هم جالب است. اگر بخواهیم یک دلیل مهم برای شکست اکثر استارت‌آپ‌ها بگوییم این دلیل، دلیل مناسبی است؛ بیشتر استارت‌آپ‌ها محصول اشتباهی را تولید می‌کنند، به‌عبارتی، شاید نوآوری خاصی انجام داده باشند ولی ارزش خاصی برای مشتریان‌شان ایجاد نکرده‌اند، برای همین محصول تولید شده، مورد استقبال قرار نمی‌گیرد و مشتری مورد انتظارش را جذب نمی‌کند و درنهایت استارت‌آپ مربوطه دچار شکست می‌شود. موفقیت یک استارت‌آپ وابسته به طی کردن یک فرآیند صحیح اعتبارسنجی است. پس وقتی می‌گویید که موسس یک استارت‌آپ هستید، یعنی شما در حال بررسی و آزمایش یک فرصت با هدف ایجاد یک کسب و کار پایدار حول آن هستید. یادتان باشد وقتی رشد کنید و به تثبیت برسید، دیگر از فاز استارت‌آپی خارج شده‌اید. امیدوارم این رابطه را درک کرده باشید. فراموش نکنید مفهوم کارآفرینی مثل یک چتر است که مفهوم استارت‌آپ زیر آن قرار می‌گیرد.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر