از وقتی که از یک جریان مطرود اقلیت شروع به کسب حمایت میکند، باید به سرعت به این سوال پرداخت که چه عاملی موجب شده تا آن گروه به تدریج حامی پیدا کند. در اینجا روششناسی اقتصاد به ما کمک میکند تا موضوع را در چارچوب مناسبی تحلیل کنیم. اینکه همیشه یک گروه اقلیتی تمایلات جداییطلبانه داشته باشند، امر عجیبی نیست و تا وقتی که این اقلیت مورد اقبال اکثریت قرار نگیرند، جای نگرانی وجود ندارد. از وقتی که از یک جریان مطرود اقلیت شروع به کسب حمایت میکند، باید به سرعت به این سوال پرداخت که چه عاملی موجب شده تا آن گروه به تدریج حامی پیدا کند. در اینجا روششناسی اقتصاد به ما کمک میکند تا موضوع را در چارچوب مناسبی تحلیل کنیم.
از دید اقتصادی افراد برای ماندن در مجموعه یک کشور یا استقلال از آن و حتی پیوستن به کشوری دیگر هزینه-فایده میکنند. تا وقتی که فایده ماندن در مجموعه یک کشور بسیار بیشتر از هزینههای احتمالی ماندن در آن باشد، دعوتهای جداییطلبی از سوی مردم آن منطقه طرد میشود و کسی آن را جدی نمیگیرد. اما اگر منافع جدایی یا پیوستن به کشور دیگر بیشتر از هزینههای آن شود، افراد آن منطقه به تدریج چنین دعوتهایی را جدی میگیرند.
بیایید روی منافع و هزینههای این سه گزینه فکر کنیم تا به یک راهحل اساسی برای چنین مشکلاتی دست یابیم.
گزینه ماندن در مجموعه یک کشور
منافع ماندن در یک کشور آن است که مردم هر منطقه از همه خدماتی که دولت مرکزی ارائه میکند، بهرهمند میشوند. در عین حال ماندن در یک کشور موجب میشود که صنایع موجود در آن شهر و منطقه با همان واحد پول و با همان قوانین موجود در کشور به مبادله با دیگر استانها و شهرهای آن کشور میپردازند. در مجموع باید نگاه کرد که خالص داده و ستانده چگونه است. اگر شهر یا منطقهیی بهطور خالصدهنده باشد تاگیرنده، یک انگیزه اولیه برای جداییطلبی فراهم میشود. به عنوان مثال، بسیاری از مردم شمال ایتالیا بر این باور هستند که چون بیشتر صنایع کشور ایتالیا در منطقه میلان (شمال ایتالیا) واقع شدهاند، آنها بیش از آنکه از خدمات دولت مرکزی واقع در رم (جنوب ایتالیا) بهرهمند شوند، مالیات پرداخت میکنند. به همین دلیل آنها بهطور خالصدهنده هستند تاگیرنده. همین امر انگیزهیی ایجاد کرده تا گرایش به سمت استقلال و ایجاد کشوری در شمال ایتالیا در آنجا تقویت شود. در بلژیک نیز که بخش هلندیزبان به لحاظ اقتصادی در وضعیت ممتازتری از بخش فرانسوی زبان است، انگیزه جداییطلبی در بخش هلندیزبان زیاد است. هزینه ماندن در مجموعه یک کشور معمولا تضییع برخی
مطالبات قومی، نژادی و منطقهیی است.
گزینه استقلال
استقلال فینفسه جذاب است و اینکه مردم هر منطقهیی بتوانند، خود برای خود قانونگذاری کنند و تصمیمگیری کنند، فینفسه امری جذاب است. هزینه استقلال معمولا درگیری نظامی و قطع خدماتی است که سابقا دولت مرکزی ارائه میکرد. همچنین یک منطقه مستقل دیگر نمیتواند بدون عوارض با دیگر بنگاههای موجود در یک کشور مبادله داشته باشد بلکه باید به عنوان یک بیگانه از خلال موانع تعرفهیی و اخذ ویزا رابطه تجاری را برقرار کند.
گزینه پیوستن به کشور دیگر
منافع پیوستن به کشور دیگر آن است که صنایع آن منطقه گمان میکنند که میتوانند از خدمات دولت مرکزی دولت دیگر بهرهمند شده و فراتر از موانع تعرفهیی و ویزا با صنایع کشور دیگر روابط تجاری برقرار کند. هزینه این گزینه آن است که مشخص نیست تضییع برخی دیگر حقوق توسط کشور جایگزین صورت نگیرد.
از این صورتبندی ساده به سادگی میتوان نکات مهمی را بیرون کشید:
هرچه صنایع یک منطقه پیوستگی بیشتری با صنایع موجود در یک کشور داشته باشند (برای تامین نهادههای تولید یا فروش محصول)، انگیزههای جداییطلبی کاهش مییابد زیرا جداییطلبی موجب میشود تا نه تنها صنایع نتوانند به راحتی نهادههای تولید موردنظر خود را تامین کنند، بلکه بازار و مشتریان خود را از دست خواهند داد. هرچه رشد اقتصادی در یک کشور بیشتر باشد، تقاضای مردم آن برای کالاها و خدمات بیشتر میشود. به همین دلیل رشد اقتصادی کشور موجب میشود تا کشور ایران بازار بزرگتری برای صنایعی باشد که در مناطقی قرار دارند که داعیههای جداییطلبی از گذشته در آنها وجود دارد. این امر انگیزههای جداییطلبی را بهشدت کاهش میدهد.
با جداییطلبی، صنایعی که در منطقه جداییطلب قرار دارند اگرچه بازار کشور اول خود را از دست میدهند اما میتوانند بازار کشور رقیب را به دست آورند. هرچه رشد اقتصادی کشور رقیب بیشتر از کشور اول باشد بازار کشور رقیب در مقایسه با کشور اول جذابتر میشود و همین امر وسوسه جداییطلبی را تشدید خواهد کرد.
هرچه بتوان این تهدید را تقویت کرد که هزینههای ناشی از درگیریهای نظامی برای جداشدن شدید خواهد بود، انگیزههای جداییطلبی تضعیف خواهد شد.
هرچه مطالبات قومی در چارچوب قانون اساسی بیشتر برآورده شود، هزینههای ماندن در یک مجموعه کشوری کاهش خواهد یافت و انگیزههای جداییطلبی کاسته خواهد شد.
هرچه منابع مالی بیرون کشیده شده از یک منطقه جداییطلب کمتر باشد انگیزهجدایی طلبی کاهش مییابد. در مثال شمال ایتالیا، این پیشنهاد مطرح است که مالیاتهای پرداختی در منطقه شمال ایتالیا در همان شمال ایتالیا هزینه شود تا انگیزه جداییطلبی کاهش یابد.
منبع: شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی