منطقه عسلویه تا سال1376 برای ایرانیان ناآشنا بود و حتی تلفظ آن نیز برای کسانیکه نام آن را نشنیده بودند، سخت بود. اما این منطقه امروز برای اکثریت ایرانیان نامی آشنا شده است و آنها نیک میدانند چه ثروت عظیمی در این منطقه وجود دارد. ثروت طبیعی که خداوند برای ایرانیان در عسلویه گذاشته است اما متاسفانه هنوز در ژرفای دریا باقی مانده است و ایران توانایی استخراج و تبدیل آن به درآمد را ندارد. این ناتوانی ایران که در سالهای 1384 تا بهار1392 تشدید شد چند پیامد داشته و دارد؛ یکی از غمانگیزترین پیامدهای ناتوانی ایران در این ماجرا عقبماندن ایران از کشور کوچک قطر است که منابع گازی پارسجنوبی را با ایران شریک است. قطریها با استفاده از سرمایههای بینالمللی که مهارت مدیریتی را با خود بههمراه آوردهاند، گامهای بلندی برای کل صنعت و اقتصاد گاز در دنیا برداشته و شرایط را برای ایران سخت کردهاند. پیامد بعدی که ناتوانی ایران در برداشت گاز از پارسجنوبی برای ایرانیان داشت، حس بدی است که ایرانیان با آن مواجه شده و نوعی سرخوردگی را با خود دارند. ایران شأن و تاریخ بلند و درازی دارد که نباید در رقابت حیثیتی از قطر عقب بماند.
اکنون و در شرایطی که میدانیم اگر در سالهای آینده سرمایهگذاری کافی و لازم برای برداشت و تبدیل گاز به کالای قابلفروش نداشته باشیم، شاید روزی برسد که دیگر این کار غیراقتصادی خواهد شد. بازار گاز جهان کشش مشخصی دارد و اینگونه نیست که هر زمان اراده کردیم وارد آن شده و رقبا را عقب برانیم. تجربه امروز جهان به ما یادآوری میکند که برای هدر نرفتن ثروت طبیعی که در گوشهیی از ایران بزرگ بدوناستفاده مانده، هر کار اقتصادی-سیاسی را میتوان انجام داد. پیشنهاد نگارنده این است که مسایل عسلویه را بهگونهیی سامان دهیم که در دام تغییر دولتها نیفتد و اصولا سیاست را از پیرامون آن دور کنیم. وجود یک گروه یا نهاد و سازمان دارای قدرت کافی برای تصمیمگیری مستقل از رفتار دولتها با طراحی کارآمد در زمینه جذب سرمایههای خارجی میتواند کار را گونهیی دیگر کند. یادمان باشد که بازار گاز منتظر نمیماند که ایرانیان مشکلات سیاسی خود را حل کنند و آنگاه آنها را با آغوش باز بپذیرد. تکنولوژی نوشونده و موثری که تبدیل گاز به شکلهای دیگر را سریع و آسان کرده است، راه را برای کسانی که با تاخیر وارد بازار خواهند شد مسدود میکند.
عسلویه حیثیت ایرانیان شده است و باید آن را حفظ کرد.