سهشنبه گذشته محمدجواد ظریف رییس دستگاه دیپلماسی کشور به اربیل رفت و با مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان دیدار کرد. این نخستین سفر یکی از مقامات دولت یازدهم به پایتخت منطقه خودمختار کردستان محسوب میشود که البته در دولت قبل سفرهای زیادی به این منطقه صورت نمیگرفت. مدتها بود هیچ مقام بلندپایه ایرانی با اینکه به بغداد رفتوآمد داشتند اما بدون آنکه میهمان کردها شوند به تهران برمیگشتند. بعد از سقوط موصل و تیرهشدن روابط ایران و کردستان در رسانهها بر سر ادامه کار مالکی و اعلام احتمالی استقلال، مواضع تند و تندتر میشد اما انگار با نزدیک شدن داعش به اربیل و مکلف شدن حیدرالعبادی به جای مالکی به تشکیل کابینه، آتش اختلافات کمی فروکش کرده است. هر چند تهران هیچگاه موضع رسمی درخصوص جنگ با داعش نداشت اما بارزانی رسما به روحانی نامه نوشت و به خاطر همکاریها تشکر کرد و روز سهشنبه هم در کنفرانس مشترکش رسما اعلام کرد ایران نخستین کشوری بوده که به کردستان تسلیحات نظامی فرستاده است. همه این اتفاقات از یک نکته پرده برمیدارد که دستگاه دیپلماسی با همسایگان تعامل جدی دارد، هر چند که بر خواستههای ایران هم در حوزه
دیپلماسی خارجی اصرار میورزد. این یعنی یک بازی دوبعدی، که مهم است یک بعد دیگر به ابعاد آن افزوده شود و آنهم در نظر گرفتن شرایط خاص اقتصاد ایران. در روزهای نهچندان خوب اقتصاد همانطور که از بسته دولت برمیآمد همسایگان نقش اساسی بازی میکنند. همسایگانی که لازم است به همت وزارتخارجه واردکننده کالاهای صادراتی ما باشند. کردستان با اینکه در نقشه عراق قرار دارد اما تا حدود زیادی متفاوت است چرا که درآمد سرانه در این منطقه بهواسطه امنیت و استقبال سرمایهگذاران خارجی، حدود 50درصد بیشتر از عراق است که قطعا باعث میشود بازار بسیار بهتری برای کالاهای ایرانی باشد. در حالی که بعد از سال 2003 که کردستان بهدلیل محاصره اقتصادی 11ساله از سوی صدام (از سال 1992) و عدم منابع درآمدی، منطقهیی بسیار معمولی بود اما اکنون بهواسطه حضور پرقدرت شرکتهای ترکیهیی چهرهای متفاوت به خود گرفته است. بازاری که بالقوه برای ایران بود، دودستی تقدیم ترکها شد تا در طول این 11سال یکی از نیروهای محرکه اقتصاد ترکیه باشد. ما سه مرز رسمی (باشماخ، حاجی عمران و پرویزخان) با کردستان عراق داریم اما ترکیه اضافه بر دروازههای مرزی موجودش درصدد
است تا 5 دروازه رسمی دیگر هم به روی کردستان باز کند و این یعنی تلاش جدی ترکیه برای در اختیار گرفتن بیشتر این منطقه در نقشه عراق.
عقبافتادگی ایران نسبت به ترکیه بسیار اسفبار است چرا که بهراحتی میتوان از مردم کوچه و بازار این منطقه بارها شنید کهایکاش ایرانیها بازار کردستان را در دست داشتند، آنها خود را نه عرب میدانند نه ترک، اما بهراحتی از ایرانی بودنشان میگویند. اینکه شرکتهای ثبت شده ایرانی با شرکتهای کویتی تقریبا برابر است و ترکیه حدودا 5 برابر ایران در این منطقه، شرکت دارد یعنی باختن یک بازار صادراتی به یک رقیب اقتصادی.
حضور یک مقام بلندپایه از دولت یازدهم در کردستان و دیدار با بارزانی جدا از رهآوردهای سیاسی و امنیتی میتواند حامل این پیام باشد که کنسولگریهای ایران در اربیل و سلیمانیه فعالتر از گذشته بر نقش اساسی کردستان به عنوان یک مقصد مناسب و جذاب صادراتی حساس شوند و به کمک اقتصاد بیایند. البته در کنار صادرات نباید از نقش کردستان عراق بهواسطه نزدیکی فرهنگی به ایران و همزبانی با استانهای کردنشین ایرانی، در اشتغال جوانان این منطقه غافل شد. با توجه به رکود شدید اقتصاد در دو سال گذشته و بیکاری روزافزون در سراسر ایران، میتوانیم از کردستان به عنوان مقصد جوانان بیکار حاشیه غربی کشور هم بهره برد. هزاران جوان ایرانی در کردستان مشغول به کار هستند و با توجه به درآمدهای دلاری، میتوانند بخشی از پیامدهای بیکاری استانهای غرب کشور را جبران کنند، بیکاری که البته خیلی هم ربطی به رکود اخیر ندارد و بیشتر ناشی از عدمتوجه کافی و توسعهنیافتگی زیرساختهای اقتصادی در غرب کشور است اما در هر صورت با حمایت دولت و همکاری بیشتر میتوان به عنوان یک مسکن از اشتغال ایرانیها در کردستان عراق استقبال کرد. اشتغالی که هم کارگران یقه سفید و هم
کارگران یقه آبی را شامل میشود و نباید بیمتولی رها شود.
پس به صورت خلاصه سفر آقای ظریف به کردستان باید حول حضور بیشتر و فعالتر شرکتهای ایرانی، صادرات خدمات مشاورهیی و پیمانکاری درجه ممتاز و همینطور تامین بخشی از نیروی کار این منطقه، چرخیده باشد تا ثابت شود در همه حوزهها دستگاه دیپلماسی متفاوت از گذشته است.