وقتی شرایط رکودی در اقتصاد حاکم است این دیدگاه بسیار مطرح میشود که در این شرایط نباید دست به کارهای خطیر زد زیرا اقتصاد تاب تحمل آن را ندارد. باید در شرایطی که اقتصاد به دوران رونق رسید این اصلاحات را اعمال کرد. اگرچه این حرف کاملا منطقی به نظر میرسد اما واقعیت این است که معمولا انگیزهها در زمان رونق برای انجام اصلاحات ساختاری کم میشود. حال این تصور را هم اضافه کنید که اقتصاد ایران مثلا از سال بعد رونق را شروع کند و دولت در سال بعدش کمکم بخواهد دست به اصلاحات ساختاری بزند. چون این قضیه مقارن با انتخابات ریاستجمهوریخواهد شد عملا این کار انجام نخواهد شد. دقیقا بهدلیل همین دست ملاحظات چنین به نظر میرسد که در دورههای رکود انگیزه کافی برای انجام اصلاحات ساختاری وجود دارد. هماکنون که دولت با کاهش درآمد نفت روبهروست گریزی جز این ندارد تا با دقت و حساسیت بیشتری تخصیص دهد و با نگاهی جدی به نحوه تخصیص منابع در داخل سازمان خود کژکارکردیها را شناسایی و برای آنها تدبیری بیندیشد. بهعنوان مثال، تا وقتی که دولت میتواند به نحوی از انحا مساله مالی خود را حل و فصل کند، انگیزه نخواهد داشت تا قضیه هدفمندکردن هدفمندی یارانهها یعنی حذف افراد ثروتمند را بهطور جدی دنبال کند و همواره به بهانههای موهومی چون پرهیز از سرک کشیدن به حساب افراد یا نقص بانکهای اطلاعاتی از انجام آن طفره میرود. تنها فشار شدید بودجهیی لازم است تا دولت را مجاب کند تا به انجام این قبیل امور تن دهد. در عین حال که کاهش درآمد نفت موجب خواهد شد تا رشد اقتصادی ایران در سال آینده تا حد زیادی کاهش یابد اما اگر دولت این را بهعنوان فرصتی برای انجام اصلاحات اقتصادی قلمداد کند میتوان امیدوار بود که رشدی که پس از رکود ایجاد میشود بیشتر و ماندگارتر باشد.