تحلیلگران بازار سرمایه در ایران بورس را چشماندازی از افق متصور اقتصاد ایران تعریف کرده و در تمام تحلیلهای خود از عوامل مثبتی مثل 6 عامل زیر در جهت عوامل تاثیرگذار مثبت بر رشد بازار سرمایه یاد میکنند.
1- تفاهم سیاسی لوزان و شروع پیشنویس تفاهمنامه نهایی و رفع تحریمها 2- کاهش نرخ سود بانکی
3- کاهش نرخ تورم 4- افزایش قیمت نفت پس از یک دوره شدید کاهش 5- کاهش نیم درصدی نرخ سپرده قانونی بانکها 6- افزایش ٢٠ درصدی نرخ کالاهای اساسی مثل سنگ و آهن و غیره .
ولی چرا در عمل بازار سرمایه با ریزش روبهرو است و شاخص سهام با کاهش مواجه میشود؟
دلیل اتفاق فوق را میتوان در یکی از بدیهیترین اصول اقتصاد کلان یعنی کاهش تقاضای کل یا تقاضای موثر در اقتصاد کشور جستوجو کرد. کاهش تقاضای کل به معنی کاهش درآمد ملی کشور است. بنا به جبر بودجه، پسانداز و سرمایهگذاری تابعی از درآمد است و چون بازارهای حقیقی کشور در حالت رکود به سر میبرند، بدیهی است سطح درآمد کل کاهش یافته و بر پسانداز و سرمایهگذاری برنامهریزی شده تاثیر گذاشته و باعث کاهش سطح سرمایهگذاری میشود. این تحولات بر بازارهای مالی و بازار سرمایه نیز تاثیر منفی خود را میگذارد، به عبارت دیگر نمیشود در کشوری اقتصاد در شرایط رکود باشد و بازار سرمایه آن کشور بهطور مستمر رشد نشان دهد یا به عبارت دقیقتر ضریب همبستگی بین بازارهای حقیقی و بازارهای مالی مثبت است.
به عامل اصلی فوق عواملی مثل ترکیدن حباب بورس ناشی از حسابسازی و دستکاری استانداردهای حسابداری نیز باید اضافه شود زیرا دولت وقت ادعا میکرد که افزایش تحریمها اثری در اقتصاد ایران نداشته است لذا در دوره زمانی سال١٣٨٤ الی ١٣٩٢ جهت نشان دادن سوددهی بالای صوری بازار سرمایه و افزایش شاخص بورس، نوعی دستکاری در استانداردهای حسابداری رخ داد. همچنین عدم اطمینان مردم به بورس بعد از افت فاحش ارزش بازار سرمایه و همچنین نبود یک بازارگردانی مناسب و شفافیت کامل و لازم جهت نشر اطلاعات درست در شرایط فعلی بازار، به اضافه عوامل ذکر شده قبلی، همگی دست به دست هم داده تا شاهد چنین بورس نابسامانی باشیم.
براین اساس، سیاستهای پولی و مالی دولت، ابتدا باید اعتبار را به بازار برگرداند و با کاهش رکود در اقتصاد و توسعه فعالیتهای عمرانی و حمایت از تولید، به تدریج سطح تقاضای کل، درآمد ملی و پسانداز و سرمایهگذاری را رشد دهد.