مردم، قدرت و منافع (161)

۱۳۹۸/۱۱/۱۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۲۸۴۰
مردم، قدرت و منافع (161)

نوشته:  جوزف  استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

فصل یازدهم

   بازپس‌گیری امریکا

هر چند که افسانه، پوشش خبری را شکل می‌دهد: زمانی که رسانه‌های ما متوجه می‌شوند که شخصی که از پایین به بالا آمده است و رویای خود را محقق کرده، رسانه‌ها داستان او را می‌نویسند و این به نوبه خود فهم ما از خودمان را تقویت می‌کند. روانشناسان آن را تعصب تاییدی می‌نامند: ما به شواهدی که با اعتقادات پیشینی ما همخوان است – یعنی افسانه‌های پایدارمان - وزن می‌دهیم و به شواهدی که عکس آن باشند وقعی نمی‌نهیم – شواهد عینی آن الیت‌های خود جاودانه در راس و فقر و تله‌های نابرابری که مشخصه قعر هستند.  یا افسانه «تک‌‌روی» را در نظر بگیرید. بازرگانان می‌دانند که تک روی به ندرت کار می‌کند: یک بنگاه فقط از طریق کار تیمی، از طریق تعاون و همکاری، موفق می‌شود. بنگاه‌ها غالبا تیم‌های درونی خودشان را می‌سازند، همبستگی، پیوند و تعاون و همکاری را تقویت می‌کنند. آنها گاهی اوقات سعی می‌کنند تا از روح رقابتی کارکنان، با تشویق مسابقات سالم در میان تیم‌ها در درون بنگاه، بهره ببرند. گاهی اوقات برای تشویق رقابت، بخشی از غرامت برمبنای عملکرد تیم خواهد بود، استراتژی که با تئوری سنتی اقتصادی ناسازگار است. آن تئوری به ما می‌گوید که کار تیمی موفق نمی‌شود چون اعضای تیم سعی می‌کنند تا از اعضای تیم خود سواری مجانی بگیرند. اکثر ما می‌دانیم که واقعیت بر خلاف آن است و چیز دیگری می‌گوید. ما همگی تایید رفقایمان را می‌خواهیم و اگر به عنوان سوارکار مجانی دیده شویم این تاییدیه را نخواهیم گرفت. این درست یکی از راه‌های زیادی است که در آن علم استاندارد اقتصاد به‌طور اشتباه رفتار و طبیعت انسانی را مدل‌ریزی کرده بود اما برای انجام این کار، آن منجر به اقتصادی شد که فی الواقع امریکایی‌ها و رفتارشان را به سمتی شکل داد که غالبا با ارزش‌های برتر ناسازگار و ناهمخوان است.

 

ارسال نظر