مردم، قدرت و منافع (104)

۱۳۹۸/۰۷/۳۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۵۵۶۲
مردم، قدرت و منافع (104)

نوشته:  جوزف  استیگلیتز|

ترجمه:  منصور   بیطرف|

فصل هفتم

  چرا دولت؟

  نیاز روزافزون به دولت

اقتصاد قرن بیست و یکم ما به‌طور ویژه‌ای از اقتصاد قرن بیستم متفاوت است و حتی متفاوت‌تر از آن چیزی است که ادام اسمیت در طلوع جمهوری نوشت. این تغییرات ایجاب می‌کند دولت نقش بسیار بزرگ‌تر از آنچه که در آن دوران انجام می‌داد، انجام بدهد. من در پارگراف‌های زیر 6 مسیری که در آن اقتصاد تغییر یافته را شرح می‌دهم که هر کدام از آنها نیاز به کنش جمعی دارند:

اقتصاد ابداعی. تولید دانش با تولید فولاد یا دیگر کالاهای معمولی فرق دارد. بازارها به تنهایی در تحقیقیات پایه، سرچشمه‌ای که از آن دیگر پیشرفت‌ها حاصل می‌شود، سرمایه‌گذاری کافی نمی‌کنند  -  به همین خاطر است که دولت حداقل در تامین مالی آن نقش محوری را ایفا می‌کند.

اقتصاد شهر نشینی. همچنانکه ما صنعتی می‌شویم و به سمت عصر پسا صنعت حرکت می‌کنیم، شهرنشین هم می‌شویم. در اینجا مزیت‌های مشخصی از تراکم شهری وجود دارد اما مدیریت کردن آن هم به اندازه کافی سخت است. در یک محیط بسته آنچه که یک شخص انجام می‌دهد می‌تواند تاثیرات بزرگی بر دیگران بگذارد. بدون قواعد عبور و مرور، ترافیک و تصادف‌های پیش‌بینی نشده درست می‌شود؛ بدون مقررات محیط زیست و بهداشت، شهرها با دوره‌های کوتاه زندگی و شیوع بیماری‌ها، مکان نامناسبی برای زندگی می‌شوند .آلودگی صوتی زندگی را حتی ناخوشایندتر می‌کند. شهرهای «بی‌برنامه» در اقتصادهای نوظهور به ما تصویری از شهرهایی می‌دهد که بدون منطقه‌بندی شدن چقدر تحمل آنها سخت است .

اقتصادی که با محدودیت‌های سیاره‌ای محصور است. در دوران اسمیت، آگاهی کمی از شکنندگی محیط زیست وجود داشت. امروه ما به محدودیت‌های اتمسفری مان تجاوز کرده‌ایم. بازارها، به تنهایی، نشان داده‌اند که قادر به آن هستند که شهرها را غیرقابل زندگی کنند: به مه دود زرد‌رنگ لندن یا لس‌آنجلس فکر کنید. بازار این شهرها را به تنهایی پاک نکرده است: این مقررات دولت بوده که تغییر در رفتار را به‌وجود آورده است. با یک حداقل هزینه برای هر فرد و شرکت، منافع بی‌شماری برای همه به وجود می‌آید.

اقتصاد پیچیده. مدیریت یک اقتصاد در دنیای زمان آدام اسمیت که کشاورزی و کارخانجات سوزن بود با مدیریت اقتصاد ابداعی پسا صنعتی و مالی‌سازی متفاوت است. در آن زمان نوسانات اقتصادی عمدتا به آب و هوا مرتبط بود. هر چند که به مدت 200 سال، نوسانات بزرگ تجاری به وجود آمدند که هزینه‌های بی‌شمار اجتماعی را تحت تاثیر قرار دادند. بحران 2008، کار خدا نبود؛ آن ساخته دست انسان بود، کاری که سیستم ما با خود ما کرد. سیستم ما، ما را شکست داد و از بسیاری جهات ما هنوز از پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن گیج می‌خوریم. یک سیستم پیچده با روابط درونی زیاد، که هر شریک در این بازار سعی می‌کند تا آخرین دلار حاصل از سود را بجلاند، می‌تواند به یک سیتسم اقتصادی شکننده‌تر تبدیل بشود.  اقتصاد در سیلان .اقتصاد ما همیشه در حال تغییر است. ما از یک اقتصاد کشاورزی به اقتصاد تولیدی و سپس به یک اقتصاد خدماتی حرکت کردیم. ما جهانی زده و مالی زده شده‌ایم. حالا باید یاد بگیریم که چگونه یک اقتصاد پیچیده و شهرنشین در درون محصورات سیاره‌ای و با جمعیتی که به سرعت پیر می‌شود را مدیریت کنیم و چالش‌های تازه را برای توزیع درآمد و به زیستن را در سراسر نسل‌ها ارایه کنیم. همانطور که خاطرنشان کردم، بازارها به‌تنهایی نمی‌توانند مرحله گذر را به خوبی مدیریت کنند: بخشی از آن به این خاطر است آنهایی که در بخش‌ها یا مکان‌هایی که در حال سقوط هستند، زندگی می‌کنند، برای سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای حرکت دادن آن مکان‌ها به بخش‌های آینده، منابع کافی ندارند. دیترویت در میشیگان، ‌گری موطن من در آیند اینها، شواهدی هستند بر اتفاقاتی که آن را زمانی به بازار واگذار کرده بودند. کشورهایی که به شهروندان عادی و مکان‌هایی که تحت تنش بودند کمک کرده است تا با اقتصاد در حال تغییر تطبیق یابند، مثل سوئد، اقتصاد پویاتری و شهرهایی دارند که برای تغییر باز هستند.  یک اقتصاد جهانی شده، یعنی آنچه که در داخل کشوری رخ می‌دهد غالبا به آنچه که در خارج از مرزها رخ می‌دهد بستگی دارد. ما بسیار در هم تنیده شده‌ایم، بیشتر در معرض خطر هستیم که غالبا فراتر از توانایی اکثر افراد برای تطبیق است. در اینجا نیاز بیشتری برای کنش جمعی جهانی داریم تا این وابستگی متقابل و این ریسک را مدیریت کنیم؛ اما جهانی شدن اقتصاد جلوتر از جهانی شدن سیاست شده است، توسعه نهادها برای مدیریت جهانی‌سازی اقتصادی گام برداشته است. بارهای سنگین روی حکومت – ملت می‌ماند اما درست همانطور که بار روی حکومت – ملت رو به افزایش است، ظرفیت آن برای پاسخگویی رو به کاهش است و به ویژه با محافظه‌کارانی که بحث می‌کنند نباید پاسخی به آن داد. جهانی‌سازی خودش یک نقشی را در این کاهش ظرفیت برای پاسخگویی ایفا کرده است، ‌یعنی فرصت‌های تازه‌ای را برای اجتناب و فرار مالیات فراهم کرده است و برخی به غلط بحث می‌کنند که برای رقابت در یک دنیای جهانی شده، مالیات و برنامه‌های دولت برای این منظور را باید کاهش داد.

 

ارسال نظر