مردم، قدرت و منافع (12)

۱۳۹۸/۰۳/۳۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۶۸۴۷
مردم، قدرت و منافع (12)

نوشته:  جوزف استیگلیتز|

ترجمه:  منصور بیطرف|

کشور ما با یک دموکراسی نمایان شروع کرد، کشوری که پدران بنیانگذار آن نگران بودند که مبادا اکثریت، اقلیت را سرکوب کنند. به همین خاطر، آنها در قانون اساسی محافظت‌هایی را از جمله محدودیت‌هایی که دولت می‌تواند انجام دهد تعبیه کردند . هرچند که طی بیش از دویست سال بعد از آن امورات تغییر کرد. امروزه ایالات متحده، یک اقلیت سیاسی دارد که اگر اکثریت را سرکوب نمی‌کند لااقل بر آن مسلط است و در کل اکثریت را از انجام کاری که نسبت به کشور مفید است خنثی می‌سازد. اکثریت رای‌دهندگان خواهان کنترل بهتر سلاح هستند، حداقل دستمزد بالاتری می‌خواهند، مقررات سختگیرانه‌تر مالی می‌خواهند و بدون آنکه زیر بار بدهی سنگین بروند خواهان دسترسی بهتر به مراقبت‌های بهداشتی و آموزش عالی هستند. اکثریت امریکایی‌ها در برابر جورج بوش به الگور رای دادند و در برابر دونالد ترامپ به هیلاری کلینتون . اکثریت امریکایی‌ها بطور مکرر برای مجلس نمایندگان به دموکرات‌ها رای دادند اما با این حال جمهوری‌خواهان به دلیل تقسیم ناعادلانه، کنترل مجلس نمایندگان را در دست گرفتند – هر چند که در سال 2018 بالاخره با رای یکپارچه کافی که دموکرات‌ها به دست آوردند توانستند کنترل را دوباره به دست آورند. اکثریت غالب امریکایی‌ها به سناتورهای دموکرات رای داده‌اند اما به علت آنکه برخی از ایالت‌ها با جمعیت اندک مانند ایالت وایومینگ همان دو سناتوری را دارند که ایالت‌های پرجمعیت مانند نیویورک و کالیفرنیا دارند، جمهوری‌خواهان کنترل بر سنا را در اختیار گرفته‌اند و این مجلس به خاطر نقشی که در تایید قاضی‌های دادگاه عالی ایفا می‌کند بسیار مهم است . متاسفانه این دادگاه از داوری و تفسیر عادلانه قانون اساسی هم بازمانده و یک زمین بازی دیگر شده که در آن سیاست بازیگر است . محافظت‌های قانون اساسی از زمانی که اقلیت مسلط شده، برای اکثریت کار نمی‌کند.

پیامدهای این اقتصاد و سیاست از شکل افتاده به فراتر از علم اقتصاد می‌رود: آنها نه تنها بر سیاست ما بلکه بر طبیعت و ذات جامعه و هویت ما هم اثر می‌گذارند. یک اقتصاد وسیاست نامتوازن، خودخواه و کوته نظر منجر به افراد کوته بین، نامتوازن و خودخواه می‌شود که ضعف‌های سیستم اقتصادی و سیاسی را تقویت می‌کند. بحران مالی سال 2008 و پیامدهای بعد از آن نشان داد که بسیاری از بانکداران ما از آنچه می‌توان آن را فقط فساد اخلاقی نامید رنج می‌برند همچنان‌که آنها سطح بالایی از بی‌صداقتی را نمایش می‌دهند و تمایل به آن دارند از مزیت‌های آسیب پذیر استفاده کنند. این لغزش‌ها تماما در کشوری است که گفت‌وگوهای سیاسی‌اش برای ده‌ها سال است که با «ارزش‌ها» عجین شده است.

 

ارسال نظر