ورود آموزه‌های علم روان‌شناسی به انتخاب‌های اقتصادی

۱۳۹۶/۰۷/۲۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۸۸۶۱
ورود آموزه‌های علم روان‌شناسی به انتخاب‌های اقتصادی

گروه اقتصاد‌کلان  

جایزه نوبل اقتصاد در سال 2017 میلادی به ریچارد تالر یکی از بنیانگذاران اقتصاد رفتاری از دانشگاه شیکاگو رسید. این اقتصاددان، نوبل اقتصاد را برای تشریح این حقیقت که چگونه ضعف‌های ذهن انسان بر تصمیم‌سازی‌ها و در نهایت بر بازارها اثر‌گذار است، دریافت کرد. وی همچنین با طراحی آزمایش‌ها و شواهدی نشان داد، ضعف‌های ذهن انسان مانند عدم عقلانیت و کنترل ذهن می‌توانند کاربردهای فراوانی برای سیاست‌گذاران و نو‌آوران داشته باشد.

نکته جالب توجه در مورد تالر این بود که حدود یک دهه اخیر پلی بین روانشناسی و اقتصاد ایجاد کرد که مورد تحسین بسیاری از صاحب‌نظران قرار گرفت. تجلی تلاش‌های یک دهه اخیر در حوزه اقتصاد رفتاری سبب شد تا این حوزه نوین علم اقتصاد بر سر زبان‌ها بیفتد و تقابل‌های آن با اقتصاد کلاسیک بیشتر مورد بحث قرار گیرد.

اقتصاد رفتاری که می‌تواند ابزار جدیدی برای کنترل انتخاب‌های افراد در اختیار سیاستمداران قرار دهد بر این مبنا استوار است آن طور که در اقتصاد کلاسیک تصور می‌شود، انسان همواره دست به انتخاب‌های عقلایی نمی‌زند. بر این اساس، تالر می‌گوید که وارد کردن تلنگر‌های مناسب در لحظه انتخاب افراد و ارائه اطلاعات به آنها می‌تواند، جهت‌گیری انتخاب‌ها را تغییر دهد.

 ورود آموزه‌های روان‌شناسی

به انتخاب‌های اقتصادی

به گزارش«تعادل» در این زمینه فرشاد فاطمی، اقتصاددان کشورمان روز گذشته در برنامه چرخ شبکه چهارم سیما به تشریح مبانی اقتصاد رفتاری پرداخت و گفت:«اگر بخواهیم اقتصاد شناختی را ترجمه cognitive economy بدانیم، اقتصاد شناختی عملا به دو زیرحوزه تا حدودی متفاوت تقسیم می‌شود. یکی از این حوزه‌ها اقتصاد رفتاری است که یکی از جوایز امسال به همین حوزه داده شده است. اقتصاد رفتاری در حقیقت آوردن آموزه‌های علم روانشناسی به فضای انتخاب‌های اقتصادی است. بخش دوم اقتصاد شناختی همان چیزی است که امروزه تحت عنوان اقتصاد عصبی می‌شناسیم.»

فاطمی افزود:«اگر بگوییم که علم اقتصاد یا به طور دقیق‌تر اقتصاد خرد، علم مطالعه انتخاب‌های افراد است در این صورت وقتی هر یک از ما ‌دهیم در عمل سیستم عصبی ما هم درگیر آن انتخاب می‌شود. گروهی از دانشمندان به این رابطه علوم عصب و رابطه آن در علم اقتصاد علاقه‌مند شدند و رشته‌یی تحت عنوان اقتصاد عصبی شکل گرفته که هنوز تعداد مخاطبان آن به سطح اقتصاد رفتاری نرسیده است.»

وی به بررسی تقابل‌های اقتصاد کلاسیک و اقتصاد رفتاری پرداخت و گفت:«در جریان اصلی علم اقتصاد، تلاش می‌شود، رفتار فردی را که منطقی تعریف می‌شود تحت فرآیند انتخاب عقلایی مدل کنیم. در این فرآیند، فروضی در مورد آن فرد و ترجیحات او داریم. به این ترتیب علم اقتصاد ساخته شده و پیش رفته است. یک سری پدیده‌های بیرونی اتفاق می‌افتد که حاصل انتخاب‌های افراد هستند و علم تلاش می‌کند با فروض و مدل‌سازی‌هایی توجیه کند که چرا چنین اتفاقی افتاده است. خروجی‌های مدل باید با تقریب خوبی پدیده‌های فضای بیرون را توضیح دهد. با این حال در فضای مدل‌های عقلایی برخی از پدیده‌ها برای ما قابل توضیح نیست و لازم می‌شود دنبال مواردی برویم که لزوما افراد عقلایی رفتار نمی‌کنند.»

فاطمی افزود:«در فرآیند انتخاب عقلایی افراد بین گزینه‌های مختلفی که در اختیار دارند، تصمیم می‌گیرند که کدام را بیشتر دوست بدارند و به نوعی انتخاب‌های خود را اولویت‌بندی می‌کنند. در ادامه بررسی می‌کنند که براساس محدودیت‌هایی که دارند، کدام انتخاب‌ها برای آنها ممکن است و بعد در بین همه انتخاب‌های ممکن دست به انتخابی می‌زنند که برای آنها بیشترین مطلوبیت را داشته است. نکته اینجاست که در برخی از موارد انتخاب‌هایی که می‌کنیم لزوما فرآیند عقلایی را طی نمی‌کند و ما کاری می‌کنیم که مدل‌ها دیگر عقلایی نیست.»

 لزوما دست به انتخاب درست نمی‌زنیم

فاطمی در ادامه جمله‌یی را از تالر نقل کرد که نشان‌دهنده تقابل اقتصاد کلاسیک و اقتصاد رفتاری در مبنای انتخاب افراد است. تالر در مصاحبه‌ اخیر خود گفت:«در مطالعاتی که داشتم، تلاش کردم نشان دهم که ما در تصمیم‌گیری‌هایمان انسان هستیم و لزوما مثل ماشین براساس یک سری ترجیحات دست به انتخاب نمی‌زنیم.»

فاطمی به تغییر انتخاب‌های افراد در موقعیت‌های مختلف اشاره کرد و گفت:«اگر افق دید ما تغییر کند، ممکن است انتخاب‌ها هم تغییر کند. این رفتار در مورد پس‌انداز کردن، مطالعه و... نمود پیدا می‌کند. مثال‌های دیگری هم می‌توان در این زمینه عنوان کرد. به عنوان نمونه وقتی می‌خواهیم دست به انتخاب‌هایی بزنیم که با ریسک همراه است در مقابل ریسکی که به صورت برد است و ریسکی که به صورت باخت است، رفتار یکسان نشان نمی‌دهیم.»

وی در ادامه به اشتراکات میان اقتصاد رفتاری و علم روانشناسی پرداخت و توضیح داد:«واقعیت این است که مرز بین علوم مختلف رفته رفته درحال کمرنگ شدن است. وقتی در اقتصاد در مورد انتخاب حرف می‌زنیم، علوم دیگر هم در این زمینه حرف می‌زنند که ازجمله آن می‌توان به روانشناسی اشاره کرد. جایزه امسال نخستین جایزه در حوزه اقتصاد رفتاری نیست. سال 2002میلادی «دانیل کاهنمن» نخستین جایزه تحت عنوان اقتصاد رفتاری را دریافت کرد. تعداد زیادی از نوبل‌های اقتصاد به افرادی داده شده است که لزوما تحصیلات آکادمیک اقتصاد نداشتند که کانمن یکی از این افراد است.»

 تزریق اطلاعات در بزنگاه انتخاب افراد

این اقتصاددان به تشریح نقطه عطف فعالیت‌های تالر پرداخت که توانسته جایزه نوبل را برای او به ارمغان بیاورد. به گفته فاطمی اگر بخواهیم بگوییم کدام یک از نقاطی که تالر روی آن کار کرده، نقاط بزرگی بوده احتمالا بخشی از آن به نظریه Nudge یا نظریه «تلنگر» برمی‌گردد. تالر می‌گوید ما گاهی می‌توانیم تصمیماتی را که افراد می‌گیرند، ارتقا دهیم و این تصمیمات اثرات اجتماعی دارد. مانند تصمیماتی که افراد در حوزه سلامت، پس‌انداز و... می‌گیرند. بنابراین اگر به این افراد تلنگر بزنیم ممکن است تصمیماتی بگیرند که بعدا کمتر از آن پشیمان شوند. این تلنگر این است که در لحظه انتخاب به افراد اطلاعات بدهیم.

تالر می‌گوید: سیاستمدار گاهی اوقات تصمیم می‌گیرد که روی انتخاب افراد تاثیر بگذارد. البته این کار پرهزینه است و ساده نیست. کاری که می‌توان کرد این است که تلنگرها در بهترین جاها و با کمترین هزینه وارد شود. ایده تالر راه‌اندازی واحدهایی تحت عنوان «واحدهای تلنگر» در سراسر دنیاست که کمک می‌کند با یافته‌های علم روانشناسی و اقتصاد رفتاری به افراد تلنگرهایی بزنیم که تصمیم‌هایی بگیرند که در بلندمدت کمتر از آن پشیمان شوند و خروجی‌های اجتماعی آن هم مد نظر سیاست‌گذاران است.

به گفته فاطمی، نکته مهم این است که تا چه حد تلنگرها را درست انتخاب کرده‌ایم. در مدل Nudge روی دو گروه کار می‌کنند. در یک گروه مداخله می‌کنند و در گروه دیگر مداخله نمی‌کنند تا ببینند این مداخله چقدر موثر است تا تصمیمات در جهتی که هدف سیاست‌گذاران است، رخ ‌دهد. بر این اساس با بررسی اثر مداخله در انتخاب‌های افراد می‌توان ارزیابی کرد که آیا تلنگر وارد شده، درست انتخاب شده است یا خیر.

اقتصاد رفتاری به عنوان حوزه‌یی نوین در علم اقتصاد با از آن خود کردن جایزه نوبل اقتصاد 2017میلادی اذهان را به این مساله مطعوف کرد که انسان به عنوان موجودی مختار می‌تواند مبانی علم اقتصاد کلاسیک را با چالش مواجه کند. به طوری که آنگونه که تصور می‌شد، انسان همواره به عنوان موجودی منطقی دست به انتخاب‌های عقلایی نمی‌زند و تصمیمات او می‌تواند در قالب مدل‌های اقتصادی قابل توجیه نباشد.

 

ارسال نظر