تأملاتی در حاشیه و متن یک بیماری همه‌گیر

۱۳۹۸/۱۲/۱۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۵۰۱۰
تأملاتی در حاشیه و متن یک بیماری همه‌گیر

«زیگمونت باومن» در گفت‌وگویی با گاردین می‌گوید «وضعیت ما در دنیای معاصر وضعیت مسافران هواپیمایی است که متوجه می‌شوند کسی در کابین خلبان نیست و باند فرودگاه هم در دست احداث است!»

گفته می‌شود نخستین مورد مرگ بر اثر ویروس کرونا در ایران در تاریخ 24 بهمن‌ماه مشاهده شد. اما نخستین مرگ بر اثر کرونا در کشور در تاریخ یکم اسفندماه به‌طور رسمی اعلام شد. این هفت روز اختفای خبر تأثیر ویرانگری بر امواج بعدی گسترش بیماری و مرگ ناشی از آن داشته است.

واکنش دولت به گسترش بیماری از همان جنس واکنش آن به تمامی بحران‌های سال‌های اخیر بود. ابتدا، انکار و سپس کم‌اهمیت شمردن آن. در حالی که این‌بار انکار و کم‌اهمیت شمردن در حکم دامن زدن به شیوع هرچه بیشتر بیماری و افزایش قربانیان احتمالی آن است. اصولاً طی چند سال اخیر دولت در ایران بیش از آنکه دارنده انحصاری قدرت اعمال قهر باشد، دولت را به اعمال قهر منحصر کرده و بسیاری از وظایف خود را از یاد برده است. ازاین‌روست که در برابر شیوع یک ویروس در بدو امر اینگونه به ناکارآمدترین شیوه ممکن عمل کرده است.  احتمالاً نقطه صفر و عزیمتگاه ویروس از ایران شهر مذهبی قم بوده است. از آنجا که این شهر کانون استقرار گزیدگان سیاسی کشور است در نخستین روزها و در بدو امر شاهد ابتلای برخی مقامات و وابستگان‌شان به ویروس کرونا بودیم. اما امواج بعدی پراکندگی این بیماری به‌تدریج از همان الگوی متعارف توزیع بحران در کشور تبعیت می‌کند. یعنی در صورت عدم‌مهار بیماری، شاهد نقطه اوج بحرانی در آن دسته از مناطق خواهیم بود که شاهد هم‌پوشی فقر، توسعه‌نیافتگی فضایی و انواع ستم غیراقتصادی هستیم.  مانند سایر بحران‌ها، در سلسله‌مراتب اجتماعی پایین‌ترین سطوح هرم بیش از همه آسیب‌پذیرند. در بدو امر میلیون‌ها مزدبگیر در بخش‌های مختلف اقتصادی کشور که بخش عمده آنان بی‌ثبات‌کار و ناگزیر به حضور در محل کار و مبادرت به کار در هر شرایطی هستند در برابر امواج گسترش این بیماری شکننده‌ و آسیب‌پذیرتر هستند. اما نگران‌کننده‌تر از آن به حاشیه‌رانده‌شدگان اقتصادی و اجتماعی دهه‌های اخیر، دستفروش‌ها، کودکان کار، بی‌سرپناهان، زباله‌گردها، و گروه‌های اجتماعی از این دست هستند. آنان نه به امکانات پیشگیری دسترسی دارند و نه به امکانات درمان و نه زیست و معیشت آنان در مجموع توجه حاکمان محلی از اعراب دارد.  گسترش سریع این ویروس، دولتی که ابتدا به انکار آن دست زد و سپس به کم‌اهمیت شمردنش، یک معضل بنیادی جامعه امروز ما را به‌روشنی نشان داد: ضعف و ناکارآمدی بخش عمومی. جهانی‌سازی همه را به هم پیوند زده و امروز اقتصاد، محیط زیست، بهداشت، امنیت، دانش و جز آن، مرز نمی‌شناسد. اما سیاست جهانی نشده و هنوز بهترین ابزار برای سیاست‌گذاری همان قالب دولت -ملت است؛ با تمامی کاستی‌هایش. بحران کنونی فرصتی است برای تأکید و تأمل دوباره بر اهمیت وجود بخش عمومی کارآمد.  دولت در زمینه مواجهه با این بحران عامل یا کنشگر اصلی است، و وظایف متعددی دارد که از عهده هیچ نهاد دیگری ساخته نیست، از اطلاع‌رسانی و تأمین مایحتاج مناطق قرنطینه‌شده، تا تجهیز و تخصیص بودجه برای اقدامات پیشگیری و درمانی. جایی که دولت ضعیف و ناکارآمدتر است یا اصلاً موجود نیست (مثل سوریه و یمن و غزه) بحران بسیار فاجعه‌بارتر خواهد بود.  در ایران، بخش عمومی طی چهار دهه گذشته به‌طور دایم ضعیف‌تر و ناکارآمدتر شده است. این هم شاهد دیگری است از اینکه مشکل امروز ما نه بزرگ‌بودن یا کوچک‌بودن دولت بلکه نحوه تخصیص منابع و اولویت‌های آن است. در برابر دولت، جامعه هراس‌زده، بلاتکلیف و فاقد هرگونه ابتکار و قدرت عمل، دیگر معضل بنیادی امروز ما را نشان داد: ضعف و بی‌جانی جامعه مدنی. تا امروز شاهد هیچ ابتکار موثری از سوی جامعه در برابر گسترش این بیماری همه‌گیر نبوده‌ایم. ضعف جامعه مدنی در ایران امروز دلایل مشخص و ساختاری دارد، اما در چنین شرایط بحرانی‌ای روشن می‌شود که چگونه این ضعف تهدیداتی را که کل فابریک اجتماعی را دربرمی‌گیرد دو‌صد‌چندان می‌کند.  در گام نخست، باید اعتماد اجتماعی وجود داشته باشد. اعتماد کالای کمیابی است، سخت ساخته می‌شود و زود از بین می‌رود. ساخت و حفظ این کالا نیازمند اراده سیاسی مستمر است. می‌شود نمونه‌های متعددی ذکر کرد که دولت ایران اعتماد عمومی را در این سال‌ها تخریب کرده، و آخرین نمونه آن نیز همین انکار اولیه شیوع کرونا در ایران و اندکی پیش از آن انکار شلیک موشک به هواپیمای مسافربری بود. نخستین گام برای تکوین و توسعه جامعه مدنی اعتمادزایی اجتماعی است. اما آیا اساساً در چنین شرایطی چنین اراده‌ای در دولت برای این امر می‌توان جست‌وجو کرد؟ جامعه ایران بارها ظرفیت خود را در شرایط بحرانی نشان داده است. فداکاری پرستاران، مددکاران، و پزشکان در سراسر کشور نشانه‌ای از این همبستگی اجتماعی است. در یک قرن گذشته، جامعه ایران پیشرفته‌تر شده است. استفاده از توان بالقوه بالای این جامعه تنها با میدان دادن به تشکل‌های مدنی میسر است.

بحران کرونا را باید در بطن بحران‌های ساختاری‌تر اقتصاد و اجتماع امروز ایران مشاهده کرد. در حوزه عوامل بحران‌زا ما با ماتریسی از تعامل ریسک‌های ویرانگر ساختاری، زیست‌محیطی، طبیعی، ژئوپلتیک، تحریم‌های مالی و اقتصادی و انواع ریسک‌های اجتماعی مواجه‌ایم. دولت را باید ناگزیر ساخت دست‌کم اقدامات عقلانی اولیه برای مقابله با همه‌گیری ویروس را به اجرا درآورد. اگر مشکل کرونا، مشکل جهانی است، راه‌حل آن نیز جهانی است. برای مقابله با آن نیاز به راه‌های جهانی هست و این هم منوط به اعتمادسازی متقابل این‌بار میان دولت‌ها است. اما در جهان بحران‌زده و بدتر از آن خاورمیانه ازهم‌گسیخته امروز اساساً همکاری‌های بینادولتی برای مهار بحران‌هایی از این دست شدنی است؟ شاید شکل دقیق این بحران قابل پیش‌بینی نبود، اما خطر تبدیل بیماری‌ها به یک معضل جهانی در دنیای معاصر پدیده‌ای قطعی و تکرارشونده است. از این منظر این بحران قابل پیش‌بینی بود. اولین مورد نیست. آخرین هم نخواهد بود. باید برای این قبیل بحران‌ها آماده باشیم. آمادگی هم در سطح فردی ممکن نیست چون شکل دقیق هر بحران را نمی‌دانیم. باید جامعه را تقویت کرد و از بخش عمومی کارآمد برخوردار بود. به تمثیل باومن در بند اول این یادداشت باید افزود که خود هواپیما هم بالش شکسته، بیرون هم توفان است.

منبع: نقد اقتصاد سیاسی

 

 

ارسال نظر