در بزرگداشت هِگِل‌شناس زمانه ما

۱۳۹۸/۰۲/۱۲ - ۰۰:۲۶:۵۳
کد خبر: ۱۴۳۶۳۴

رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در مراسم بزرگداشت زنده‌یاد دکتر محمودعبادیان استاد برجسته فلسفه هنر، گفت: در 30 یا 40 سال اخیرهیچ هگل‌شناسی بزرگ‌تر ازعبادیان نداشته‌ایم. درابتدای این مراسم حسن بلخاری، رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با گرامی‌داشت یاد و نام مرحوم مغفورعبادیان و بیان خاطراتی از وی، عبادیان را یک معلم واقعی و متواضع دانست و گفت: نخستین کلاس‌های زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر در گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی به همت عبادیان و دکتر اصغر دادبه تشکیل شد و ایشان دروس مربوط به هگل را تدریس می‌کرد.  این استاد دانشگاه تهران در ادامه با تاکید بر اینکه در 30 یا 40 سال اخیر هیچ هگل‌شناسی بزرگ‌تر ازعبادیان نداشته‌ایم، به نسبت میان هگل و نظریه مرگ هنر اشاره کرد و توضیح داد: من به عنوان کسی که در این حوزه مطالعه دارم، اصطلاح مرگ هنر را با هگل مترادف نمی‌دانم. هگل مهم‌ترین مساله‌اش در کتاب مهم پدیدارشناسی‌اش در هنر، دین و فلسفه است. روح از دیدگاه هگل ابتدا در هنر تجسم، سپس در دین تصور و بعد در فلسفه تجرد کرده است. شاید رمز شکوفایی‌اش مسیحیت و لوتر بود. از دیدگاه هگل کامل‌‎ترین دین، مسیحیت و زبان دین، تخیل است. اصغر دادبه، استاد بازنشسته ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیات‌مدیره انجمن با تمجید از سجایای اخلاقی مرحوم عبادیان به توضیح راه‌های تربیت صحیح نسل‌های آینده پرداخت و گفت: ما فرهنگی عظیم الشان داریم که هنوز هم به واسطه آن سرمان بالاست ولی هر روز با آن بیگانه‌تر می‌شویم، در حالی که هر جا و در هر زمانی که سایه آن فرهنگ وجود دارد، آدم‌ها آدم‌تر هستند.  وی افزود: افلاطون وقتی از تربیت صحبت می‌کند، می‌گوید باید از شعر و موسیقی شروع کرد. پس از اینکه شخص آنها را فراگرفت و سنش به عقل رسید، سرآمد می‌شود. افلاطون می‌گوید اگر موسیقی کشوری تغییر کند، باید به طبع آن قانون و رفتار آن ملت هم عوض شود. شعر ما همان مصادیق افلاطون را دارد. مردم ایران هنوز فرهنگ دارند و ریشه در آب است اما باید مراقب بود. دو چیز عبادیان ساز است: تعلیمات کودکی که در ذهن‌مان نقش بسته است و رنجی که هیچ‌وقت ناشی از فقر نبوده بلکه نتیجه تربیت درست در خانواده است. دادبه به دوران اشتغال خود و عبادیان در دانشگاه اشاره کرد و گفت: یکی از شرایطم برای تاسیس گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در سال 1370، حضور دکتر محمود عبادیان بود با اینکه با حضورش موافقت نمی‌شد اما در سال 77 که دیگر رییس نبودم، او را به جرم 70 سالگی بازنشسته کردند! حسین پاینده، منتقد ادبی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی به نقاط قوت و روش محمود عبادیان در تدریس و همینطور اخلاق و منش او در محیط دانشگاه اشاره کرد و اظهار داشت: او چهار رشته فلسفه، هنر، زبان‌شناسی باستانی و ادبیات خصوصا کلاسیک را به خوبی می‌شناخت و تدریس میان رشته‌ای از نقاط قوت او بود، کاری که هر کسی توان آن را نداشت. در سال 1966 فارغ‌التحصیل شد یعنی در دوره‌ای که یک چرخش و تغییر رویکرد در نقد ادبی اتفاق افتاد ونظاره‌گر چند رویداد مهم تاریخی است؛ جنگ جهانی دوم، شورش‌های دهه 60 فرانسه، انقلاب فرهنگی چین، کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی ایران که شاهد و موثر از این وقایع بزرگ قرار گرفت. وی افزود: عبادیان در یک زندگی کارگری در مشهد‌زاده و بزرگ شد و خودش در آخرین مصاحبه‌اش می‌گوید که از پادویی در بازار کفاش‌های تهران و پالایشگاه نفت آبادان چگونه ترقی می‌کند و به سفرهای خارجی می‌رود. آلمان، فرانسه، اتریش، چین و چک اسلواکی را زیر پا می‌گذارد و عناوین کتاب‌هایش نمایان‌گر این تفاوت فرهنگی است.

پاینده برداشت‌های متفاوت مرحوم عبادیان از ادبیات و مخالفت‌ها با وی را اینگونه شرح داد: او همیشه و همه جا در بیانش صراحت کامل داشت و کلاسش چندصدایی بود؛ بطوری که شعر شاملو را طوری می‌خواند و تفسیر می‌کرد که ما تا به حال ندیده بودیم و همین دانشجو را ترغیب می‌کرد و به صحنه می‌کشاند. به ایشان در زمانی که زنده بود بسیار بی‌احترامی و ظلم می‌شد و نوآوری‌های وی مورد تمسخر قرار می‌گرفت. او گفت: ایشان کتابی دارند با نام «درآمدی بر سبک و سبک‌شناسی در ادبیات» که در میان آثارشان مغفول مانده است. او در این کتاب معتقد است که سبک فردی نداریم بلکه سبک دوره‌ای داریم و زمان آن است که سبک‌شناسی فردی را مجددا بازخوانی کنیم. شیوا دولت‌آبادی، استاد روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و از نزدیکان استاد، به خصوصیات منحصر به فرد محمود عبادیان اشاره کرد و افزود: وقتی به ایران بازگشت، با دو زبان مختلف دو مدرک دکترا داشت و ابتدا او را در پله‌های دانشکده ادبیات دیدم و بعد رسما به ما معرفی شدند و ما مجذوب دانش و بینش ایشان شدیم.  دولت‌آبادی، شخصیت عبادیان را از بعد روان‌شناختی بررسی کرد و گفت: گرچه روان‌شناسی سعی دارد خود را از فلسفه جدا کند اما یک تئوری فلسفی به نام تئوری انتخاب ارایه می‌دهد و بیان می‌کند که چرا انسان‌ها اینگونه می‌شوند که هستند. در این نظریه پنج نوع نیاز داریم که یکی از آنها آزادی است. دکتر عبادیان از درون، فرد عدالت‌خواهی بود. می‌گفت از بازنشستگی غمی نیست، چون آزاد بود و می‌خواست تا به انسانیت برسد وعشقش به ادبیات و تجربه‌های سخت زندگی‌اش او را عبادیان کرد. به گزارش ایرنا، مرحوم دکترمحمود عبادیان، در اول فروردین 1307 در ارومیه متولد شد. او استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم و عضو گروه فلسفه فرهنگستان هنربود. وی دوره دکترای «تاریخ فلسفه عمومی» را در دانشگاه چارلز پراگ و دکترای «فلسفه کلاسیک آلمان» را در دانشگاه هامبورگ گذراند. عبادیان در 12 فروردین 1392 در تهران به دیار باقی شتافت. از وی بیش از 30 عنوان کتاب فلسفی و ادبی به جا مانده است.

 

 

ارسال نظر