بحران مالی چگونه می‌تواند موجب قدرت گرفتن پوپولیست‌ها شود؟

۱۳۹۷/۰۷/۰۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۰۲۴۷
بحران مالی چگونه می‌تواند موجب قدرت گرفتن پوپولیست‌ها شود؟

موج پوپولیسم طی دهه اخیر سراسر جهان را فراگرفته و موجب تقویت راستگرایان افراطی شده و اداره امور کشورها را سخت‌تر کرده است. بحران‌های مالی معمولا منجر به چند قطبی سیاسی و پوپولیسم می‌شود ولی افزایش اخیر موج پوپولیسم در سراسر جهان بیشتر از سایر بحران‌ها به طول انجامیده و خسارات بیشتری را وارد کرده است.

نشریه فارین افرز، چاپ شورای روابط خارجی در امریکا که نشریه‌ای تخصصی در حوزه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل است، در آخرین شماره خود به بررسی ابعاد پوپولیسم جهانی و ریشه‌های آن در سراسر دنیا پرداخته است.

در این گزارش می‌خوانیم: بحران مالی ۲۰۰۸ میلادی اقتصاد جهانی را به‌شدت تکان داد. اینکه اقتصاد جهانی چگونه با این تکان شدید روبرو شد چیزی است که اقتصاددانان هنوز در حال استدلال و بحث درباره آن هستند. افزودن هزینه‌های مربوط به نجات بانک‌ها، یک دهه از دست رفته برای رشد اقتصادی، افزایش بدهی‌های عمومی، اتخاذ سیاست‌های ریاضتی و افزایش نابرابری و بی عدالتی مسائلی است که به راحتی نمی‌توان از کنار آنها گذشت.

ولی بزرگ‌ترین هزینه این بحران شاید اقتصادی نبوده بلکه سیاسی بوده است: موج پوپولیسم طی دهه اخیر سراسر جهان را فراگرفته و موجب تقویت راستگرایان افراطی شده و اداره امور کشورها را سخت‌تر کرده است. بحران‌های مالی معمولا منجر به چند قطبی سیاسی و پوپولیسم می‌شود ولی افزایش اخیر موج پوپولیسم در سراسر جهان بیشتر از سایر بحران‌ها به طول انجامیده و خسارات بیشتری را وارد کرده است.

بحران مالی و اقتصادی ۲۰۰۸ و بحران بدهی منطقه یورو یک چالش بزرگ و عمده برای سیستم‌های سیاسی غرب به شمار می‌رود. مقابله با بحران به یک حالت عادی تبدیل شده است. دو سیستم سیاسی که مدت زمان زیادی در فرانسه قدرت را در دست داشتند، کنار رفتند. نیروهای راستگرای افراطی پوپولیست قدرت مجددی پیدا کرده و به برخی پیروزی‌های بزرگ انتخاباتی دست یافتند.

در سال ۲۰۱۵ تحقیق و مطالعه‌ای را منتشر کردیم که اطلاعات و آمارهایی را از حدود ۱۰۰ بحران مالی و بیش از ۸۰۰ انتخابات ملی در ۲۰ دموکراسی از ۱۸۷۰ میلادی شامل می‌شد. ما به این نکته پی بردیم که احزاب راستگرای افراطی بیشترین منافع را از سقوط‌های مالی کسب کرده‌اند. پس از هر بحرانی سهم آراء احزاب راستگرای افراطی بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. این تاثیرات پس از بحران‌های مالی به خوبی احساس شده است.

ولی چرا بحران‌های مالی تا این حد مختل کننده هستند؟ در آغاز باید گفت، این بحران‌ها فاجعه‌های ناشی از اقدامات بشری هستند. مردم نخبگان سیاسی و اقتصادی را به خاطر ناکامی در جلوگیری از این بحران‌ها سرزنش می‌کنند. غالبا کار سختی نیست که شکست‌های سیاسی را در بین طبقه ثروتمند و قدرتمند پیدا کرد بنا براین اعتماد نسبت به سیستم سیاسی از بین می‌رود. این مساله فضای لازم را برای تازه کاران سیاسی فراهم می‌کند که سعی دارند مردم را در مقابل طبقه حاکم قرار دهند. تمایل برای سرزنش کردن نخبگان سیاسی و اقتصادی پس از بحران‌های مالی نشان می‌دهد که احزاب چپگرا نیز شاید به اندازه احزاب راستگرا نفع می‌برند. ولی چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد. تحقیقات ما نشان می‌دهد که سهم احزاب چپگرا در انتخابات پس از وقوع بحران‌های مالی تغییر چندانی نداشته است. به نظر می‌رسد زمانی که گروه‌های اجتماعی نگران از دست دادن ثروت و سرمایه خود هستند، به سوی احزاب راستگرا تمایل بیشتری پیدا می‌کنند، احزابی که وعده برقراری ثبات و نظم را داده‌اند.

در دهه ۱۹۳۰ به عنوان مثال، این بورژوازی آلمانی بود که موجب به قدرت رسیدن هیتلر شد. همین طور انتخاب دونالد ترامپ در امریکا نیز تصمیمی بود که از سوی طبقه متوسط و کارگر امریکا گرفته شد.

پوپولیست‌های راستگرای افراطی بیشتر مایل هستند تا از اختلافات فرهنگی بهره‌برداری و سوءاستفاده کنند و خارجی‌ها را به خاطر مشکلات اقتصادی سرزنش نمایند. همانطور که ترزا می‌نخست وزیر انگلیس سال گذشته در سخنانی گفت: اگر اعتقاد دارید که شما یک شهروند جهان هستید، شما شهروند جایی نیستید.

احزاب چپگرا در مقابل یک چشم‌انداز و دیدگاه بین المللی دارند و معمولا از طرح اظهارات خام و نسنجیده درباره خارجی‌ها و اقلیت‌ها خودداری می‌کنند.

اطلاعات و داده‌های تاریخی ما نشان می‌دهد که اکثر اصلاحات و تغییرات سیاسی پس از بحران‌های مالی موقت و زودگذر بوده است. پس از ۵ سال الگوهای انتخاباتی معمولا به وضعیت قبل از بحران‌های مالی بازگشته‌اند. دسته بندی‌های سیاسی در بین پارلمان‌ها کاهش یافته و راستگراها جایگاه خود را از دست داده‌اند.

شرایط تغییر کرده است. با گذشت ۱۰ سال هنوز دسته بندی، چند قطبی و رای به احزاب راستگرای افراطی زنده است. سیستم سیاسی پایه گذاری شده همچنان به روند پیشرفت خود ادامه می‌دهد. حتی کشورهایی که تا همین اواخر از سیاست‌های راست افراطی در امان بودند، به تدریج اثرپذیری از این سیاست‌ها را آغاز کرده‌اند.

در عین حال در کشورهایی که پوپولیسم راست افراطی پیش از این نیز قوی و مستحکم بوده، سهم رای آن با افزایش بیشتری روبرو شده است و به احزاب پوپولیست اجازه داده است تا وارد دولت شوند. در سال ۲۰۱۴ میلادی، حزب ملی‌گرای باهاریتا جاناتا در انتخابات هند به پیروزی رسید. در سال ۲۰۱۵ میلادی، حزب راستگرای قانونی و عدالت در لهستان پیروز شد. در ۲۰۱۶ میلادی رودریگو دوترته در انتخابات ریاست‌جمهوری فیلیپین پیروز شد و ترامپ نیز در انتخابات امریکا به پیروزی رسید. امسال نیز رجب طیب اردوغان رییس‌جمهور ترکیه در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز شد و ویکتور اوربان نیز برای سومین بار به عنوان نخست وزیر مجارستان انتخاب شد. در اتریش نیز حزب راستگرای افراطی آزادی به دولت ائتلافی پیوست. همین اتفاق برای حزب پوپولیست لیگ شمالی ایتالیا رخ داده است. پیش از این هرگز تا این حد زیاد پوپولیست‌ها قدرت را در یک شرایط مشابه در دست نداشته‌اند.

چرا شرایط سیاسی به حالت عادی بازنگشته است؟ بخشی از علت آن است که شاید پوپولیست‌ها دیگر درس گرفته‌اند. بیش از هر زمان دیگری پوپولیسم به یک راهبرد سیاسی آزموده شده تبدیل شده و سیاستمداران پوپولیست تجربه‌های زیادی را کسب کرده‌اند. رهبران پوپولیست یاد گرفته‌اند که چگونه از تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی برای ایجاد اختلاف و چند قطبی استفاده کنند. این مساله بسیار مهم است چرا که یک جامعه چند قطبی برای موفقیت پوپولیسم اهمیت زیادی دارد. آنها بر ملی گرایی تاکید می‌کنند و به رای‌دهندگان ناراضی حس هویت می‌دهند.

پوپولیست‌ها در حفظ و نگهداری از قدرت نیز عملکرد بهتری داشته‌اند. بسیاری از پوپولیست‌ها چندین بار در انتخابات پیروز شده‌اند. سیاستمداران پوپولیست به تدریج برنامه‌ها و اهداف خود را به نام مردم پیش می‌برند.

آنها انطباق سیاست‌های اقتصادی ارتودوکس را آغاز کرده‌اند. بر خلاف پوپولیست‌های قبلی که سیاست آزاد هزینه را در پیش گرفته بودند، اکثر پوپولیست‌ها اکنون سیاست‌های حامی تجارت و بازرگانی را اتخاذ کرده‌اند که موجب افزایش رشد اقتصادی شده و مانع از تورم‌های شدیدی می‌شود که در نهایت می‌تواند ادامه حیات و بقای پوپولیسم را به خطر بیندازد. البته در این بین برخی استثنائات نیز وجود دارد مثل نیکولاس مادورو رییس‌جمهور ونزوئلا.

مهم‌ترین عامل پیروزی و موفقیت ادامه‌دار پوپولیست‌ها احتمالا ساختاری است. بحران مالی ۲۰۰۸ میلادی یک شوک بزرگ بود و بیشتر از هر بحران مالی دیگری تاثیرات منفی آن ادامه یافت. این سقوط مالی و اقتصادی یکی از مهم‌ترین اختلالات ایجاد شده در سطح جهان طی 10‌سال گذشته بوده است. سیاستمداران از حملات تروریستی و موج فزاینده مهاجرت استفاده کردند تا اختلافات فرهنگی را تعمیق کنند. چین و روسیه اکنون سیستم‌های سیاسی اقتداگرایانه را به عنوان جایگزینی مناسب برای الگو و مدل جامعه آزاد و باز و بازار آزاد غرب مطرح می‌کنند.

میانگین درآمد در جهان غرب رو به کاهش و شکاف درآمدی و نابرابری به‌شدت رو به افزایش است. عملکرد ضعیف اقتصادی در بسیاری از کشورها به این معناست که اعتماد سیاسی که بحران مالی آن را از بین برده بود، هنوز احیا نشده است. خیلی سخت است بگوییم که بی ثباتی سیاسی فعلی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت چرا که هنوز چیز زیادی درباره عملکرد پوپولیست‌ها نمی‌دانیم.

منبع: اقتصاد ایرانی

 

ارسال نظر