روابط ایران و عربستان؛ نشانه‌ها و ابزارها

۱۳۹۶/۱۱/۱۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۶۲۱۷
روابط ایران و عربستان؛ نشانه‌ها و ابزارها

این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهره‌گیری از نظریه سازه‌انگاری، درصدد تبیین روابط عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران در ژئوپلیتیک جدید منطقه غرب آسیاست. طی 12 سال از 2003 تا 2015 سه رخداد مهم تهاجم امریکا به عراق و سقوط رژیم صدام در سال 2003، توافق هسته‌یی ایران با 1+5، وقوع اعتراض‌های ضدحکومتی در غرب آسیا و شمال آفریقا که به سقوط چهار حکومت دیکتاتوری منجر شد، در منطقه غرب آسیا رخ داد. این سه رخداد مهم ضمن اینکه توازن قوای منطقه‌یی را دستخوش تغییر کرد، روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت منطقه‌یی غرب آسیا را از وضعیت «رقابت» به وضعیت «منازعه» سوق داد. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه روابط عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران از وضعیت «رقابت» به وضعیت «منازعه» تنزل پیدا کرد؟ فرضیه مقاله نیز این است که تحولات مربوط به ژئوپلیتیک قدرت در غرب آسیا طی یک دهه گذشته، برجسته شدن تعارض‌های هویتی و بر هم خوردن موازنه منطقه‌یی قدرت به نفع ایران سبب غالب شدن وضعیت «منازعه» بر «رقابت» در روابط عربستان با ایران شده است.

مقدمه

منطقه غرب آسیا یکی از مناطق مهم جهان است که از زوایای مختلف ژئوپلیتیک، زئواکونومیک، ژئوکالچر و ژئواستراتژیک حایز اهمیت فراوان است. بیش از 50 درصد ذخایر نفتی اثبات‌شده و بیش از 40 درصد ذخایر گازی اثبات‌شده جهان در منطقه غرب آسیا قرار دارد و امنیت انرژی نیز برای حفظ رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی بهخصوص کشورهای صنعتی ضروری است. از سوی دیگر، اغلب کشورهای منطقه خاورمیانه که تولیدکننده نفت و گاز نیستند یا تولید آنها در سطح حداقلی قرار دارد نیز اهمیت ژئوپلیتیکی دارند زیرا اغلب این کشورها قطب ترانزیت و زیرساخت حمل‌ونقل نفت و دیگر سوخت‌های فسیلی هستند. یک دلیل دیگر اهمیت ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا، وجود کانون‌های موسوم به «کانون‌های انسداد» است که عبارتند از تنگه هرمز که 20 درصد نفت جهان از آن حمل می‌شود، تنگه باب‌المندب که خلیج عدن را به دریای سرخ وصل می‌کند و کانال سوئز که حدود 8درصد تجارت جهانی روی آب از طریق این کانال انجام می‌گیرد. از این‌رو، روابط بین‌المللی در منطقه غرب آسیا حایز اهمیت ویژه‌یی است.

علاوه بر روابط بین‌المللی، روابط درون‌منطقه‎یی به‌خصوص روابط میان قدرت‌های اصلی منطقه نیز بر نوع نظم منطقه‌یی و همچنین بر سامان سیاسی و امنیتی نظام جهانی تاثیرگذار است، زیرا صرف‌نظر از اهمیتی که منطقه غرب آسیا در سطح کلان منطقه‌یی دارد، قدرت‌های این منطقه نیز به دلایل مختلف به‌خصوص موقعیت ژئوپلیتیکی و موضع‌گیری سیاسی اهمیت بسزایی دارند که ازجمله این قدرت‌ها جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی هستند. جمهوری اسلامی ایران به عنوان رهبر محور «مقاومت و سازش‌ناپذیری» و عربستان سعودی نیز به عنوان رهبر محور «سازش و مخالف جبهه مقاومت» محسوب می‌شود.

تغییرات ژئوپلیتیکی که غرب آسیا طی یک دهه گذشته بر اثر تهاجم امریکا به عراق و سقوط صدام در سال 2003 و وقوع اعتراض‌های ضدحکومتی در جهان عرب و سقوط رژیم‌های دیکتاتوری نزدیک و همسو با عربستان سعودی شاهد بود، به تقویت جایگاه، نفوذ و نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه و باخت‌های پی‌درپی عربستان سعودی به تهران در عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین انجامید. همزمان با این تغییرات در محیط ژئوپلیتیکی غرب آسیا، مذاکرات هسته‌یی ایران با 1+5 که عربستان سعودی از آن در جهت منافع خود علیه جمهوری اسلامی ایران بهره‌برداری می‌کرد، در حالی منجر به توافق برجام شد که عربستان سعودی از مخالفان این توافق محسوب می‌شود. این رخدادهای منطقه‌یی به علاوه فاجعه منا در سال 2015 و سپس مرگ شیخ «نمر باقر النمر»، روحانی عربستانی در نهایت سبب قطع روابط دیپلماتیک ریاض با تهران و دگردیسی روابط دوجانبه از «رقابت» به «منازعه» شد. در این چرخه، عربستان سعودی همزمان از اهرم‌های قدرت نرم (شامل دلارهای نفتی، جریان رسانه‌یی، هویت مذهبی) و قدرت نهادی منطقه‌یی خود علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌یی آن بهره گرفته است.

1. چارچوب نظری پژوهش: نظریه سازه‌انگاری

نظریه ساز‌ه‌انگاری یکی از نظریه‌هایی است که با بهره‌گیری از محورهای آن می‌توان تنزل روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان از ساختار «رقابتی» به «دشمنی» را توضیح داد. در نظریه سازه‌انگاری، هویت اصل مرکزی است. اهمیت هویت برای سازه‌انگاران به حدی است که «پاول کوورت» با برجسته کردن نقش هویت در سیاست جهانی عنوان می‌کند که «فرانسیس فوکویاما» در انتخاب پایان تاریخ کاملا اشتباه کرده است. کوورت برای این دیدگاه خود از نقش مذهب و قومیت در هویت بهره گرفته و عنوان می‌کند که تاریخ در کنار قومیت و مذهب به هیچ‌وجه به پایان نرسیده بلکه بار دیگر به‌منزله منبع قدرتمند هویت (و منازعه) و به بخشی از «خودآگاهی عمومی» تبدیل شده است. سازه‌انگاران معتقدند هویت دولت‌ها از پیش تعیین‌شده و ثابت نیست بلکه «برساخته» و پیوسته در حال تغییر است. از دید نظریه سازه‌انگاری، هنجارها و ایده‌ها هستند که هویت‌ها را شکل می‌دهند. تغییر هنجارها و ایده‌ها سبب تغییر هویت بازیگران می‌شود. برای مثال؛ دشمنی‌ایی که بر روابط امریکا و کره شمالی حاکم است، واقعیت ثابت و غیرقابل تغییر نیست. این دشمنی نتیجه تعاملات میان دو دولت است. این تعاملات ممکن است روابط دشمنی را تقویت کند یا آن را تغییر دهد. سازه‌انگاران عنوان می‌کنند که دولت‌ها هویت خود را در «زمینه‌های جمعی» کسب می‌کنند و هویت‌ها ذاتا «رابطه‌یی» هستند. بر همین اساس، الکساندر ونت معتقد است دولت‌ها در برخورد با دشمن متفاوت از برخورد با دوست رفتار می‌کنند زیرا دشمنان تهدید هستند اما دوستان تهدید محسوب نمی‌شوند. ونت با ذکر مثال از قدرت نظامی امریکا، عنوان می‌کند که قدرت نظامی امریکا برای کانادا و کوبا اهمیت متفاوتی دارد با وجود اینکه هر دو کشور در یک ساختار نظام بین‌الملل حضور دارند.

برخورد تعارض‌آمیز، همکاری‌جویانه یا رقابتی دولت‌ها با یکدیگر نیز با هویت دولت‌ها و نوع نگاه آنها نسبت به هم ارتباط مستقیم دارد. لذا، ونت با پیروزی از «مارتین وایت» در «مکتب انگلیسی»، سه نوع ساختار «دشمن»، «رقیب» و «دوست» از آنارشی در سطح کلان ارائه می‌دهد و آنها را به ترتیب هابزی، لاکی و کانتی می‌نامد. ونت ماهیت فرهنگ هابزی را دشمنی می‌داند که خودیاری واقعی است و بازیگران نمی‌توانند روی کمک یکدیگر حساب یا حتی خویشتنداری پایه را رعایت کنند. امنیت در این فرهنگ حاصل جمع صفر و معمای امنیت نیز بطور خاص شدید است اما نه به دلیل ماهیت سلاح‌ها بلکه به دلیل نیاتی که به دیگران نسبت داده می‌شود. از دید ونت، منطق فرهنگ لاکی، رقابت است. رقیبان هم مانند دشمنان بر اساس بازنمایی‌هایی درباره «خود» و «دیگری» و در ارتباط با خشونت شکل می‌گیرد اما این بازنمایی‌ها کمتر جنبه تهدیدآمیز دارند. در این فرهنگ رقبا به گونه‌یی عمل می‌کنند که حاکمیت آنها مورد شناسایی است. بنابراین در پی مغلوب کردن یا تحت سلطه در آوردن یکدیگر نیستند. فرهنگ کانتی مبتنی بر ساختار نقش دوستی است. در ساختار نقش دوستی، دولت‌ها از یکدیگر انتظار رعایت دو قاعده ساده را دارند: نخست اینکه اختلاف‌ها بدون توسل یا تهدید به جنگ حل‌وفصل می‌شود و دوم اینکه در صورت تهدید طرف ثالثی علیه امنیت هر یک از آن دو، به‌صورت تیمی خواهند جنگید. این دو قاعده موجد منطقه‌یی در سطح کلان است که «اجتماعات امنیتی کثرت‌گرا» و «امنیت دسته‌جمعی» را تداعی می‌کند.

این پژوهش با بهره‌گیری از نظریه ساز‌ه‌انگاری بر این باور است که تعارض‌های هویتی میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در ژئوپلیتیک خاورمیانه پس از سال 2011 سبب تغییر روابط عربستان با ایران از وضعیت رقابتی به دشمنی و منازعه شده است.

2. روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران پس از سال 2003: از رقابت تا دشمنی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به لحاظ هویتی دچار تعارض شدند: به لحاظ قومی عجم/عرب، به لحاظ مذهبی شیعه/سنی، به لحاظ سیاسی انقلابی/ محافظه‌کار و به لحاظ جهت‌گیری سیاست خارجی مستقل/همسو و متحد با غرب. از این‌رو، عربستان سعودی از مهم‌ترین کشورهای عربی حامی عراق در جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران بود. با  این‌ حال، پس از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله و در چهار دولت سال‌های 1368 تا 1384جمهوری اسلامی ایران، روابط با ریاض در مسیر تنش‌زدایی و رقابت منطقه‌یی قرار داشت. طی یک دهه گذشته وقوع چهار اتفاق سبب تغییر در برداشت عربستان از ایران از «رقیب» به «دشمن» منطقه‌یی شد که این چهار اتفاق عبارتند از:

1-2: جنگ امریکا علیه عراق

جنگ امریکا علیه عراق در سال 2003 و سقوط رژیم صدام و روی کار آمدن دولتی با ماهیت شیعی در عراق که تغییر در ژئوپلیتیک قدرت در غرب آسیا را در پی داشت، جرقه افزایش اختلاف میان دو کشور عربستان و ایران را زد. تغییر حکومت در عراق ضمن اینکه سبب شد یکی از اضلاع قدرت در منطقه غرب آسیا کنار گذاشته شود، بلکه عراق با هویت حکومتی جدید نه‌تنها به عنوان «دشمن» جمهوری اسلامی ایران نبود بلکه در زمره حکومت‌های «دوست» جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. جمهوری اسلامی ایران بیش از هر دولت دیگری در غرب آسیا در شکل‌دهی به ساخت قدرت در عراق موثر بوده است.

2-2: برنامه هسته‌ای ایران

برنامه هسته‌یی ایران ازجمله مواردی است که بر روابط عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران تاثیر گذاشته است. عربستان سعودی به عنوان مهم‌ترین متحد عربی غرب در منطقه غرب آسیا که در زمره قدرت‌های این منطقه نیز محسوب می‌شود همواره با توانمندی هسته‌یی جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده است زیرا توانمندی هسته‌یی جمهوری اسلامی ایران از مهم‌ترین عوامل برهم زننده موازنه قدرت در منطقه غرب آسیاست. عربستان سعودی تا پیش از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، از برنامه هسته‌یی جمهوری اسلامی ایران در جهت تقویت «ایران‌هراسی» بهره می‌گرفت. پس از توافق جمهوری اسلامی ایران و 1+5 که به «برجام» معروف شد، عربستان سعودی فعالیت‌های خود ضد ایران و متحدان منطقه‌یی آن را افزایش داد که ازجمله می‌توان به جنگ مستقیم عربستان علیه یمن از مارس 2015 اشاره کرد.

 3-2: بیداری اسلامی در سال 2011 و سقوط چهار دیکتاتور عرب

وقوع اعتراض‌های ضدحکومتی در غرب آسیا و شمال آفریقا که از دسامبر 2010 آغاز شد، ضمن اینکه ژئوپلیتیک قدرت را در منطقه غرب آسیا دستخوش تغییر کرد، روابط عربستان و جمهوری اسلامی ایران را نیز وارد مرحله تازه‌ای کرد که مهم‌ترین مشخصه آن تبدیل روابط از ساختار «رقابتی» به ساختار «دشمنی» است. جمهوری اسلامی ایران ضمن مخالفت با هرگونه دخالت مستقیم در امور داخلی کشورهایی درگیر اعتراض‌های ضد حکومتی، این اعتراض‌ها را به عنوان «فرصت» در نظر گرفت و آن را «بیداری اسلامی» نامید که پیامد آن شکل‌گیری دولت‌های مستقل و مردمی و در نتیجه تقویت نفوذ آن در منطقه می‌توانست باشد. در مقابل، عربستان سعودی این اعتراض‌ها را به عنوان «تهدید» در نظر گرفت که موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا را برهم خواهد زد و به عنوان «رهبر ضدانقلاب‌های» عربی مطرح شد. نقش عربستان سعودی به عنوان رهبر جریان ضد انقلابی در غرب آسیا زمانی بسیار آشکار شد که ریاض در مارس 2011 و یک ماه پس از آغاز اعتراض‌های مردمی ضد حکومت آل خلیفه در بحرین از شورای همکاری خلیج‌فارس برای کمک به حکومت آل خلیفه استفاده و به این کشور لشکرکشی کرد. لشکرکشی عربستان به بحرین برای حمایت از رژیم آل خلیفه به عنوان «خاکریزی» علیه نفوذ ایران در میان اکثریت جمعیت شیعه بحرین و استان شرقی عربستان توصیف شد. متعاقبا عربستان سعودی یک پیمان دفاعی با بحرین در سال 2012 برای افزایش همکاری نظامی امضا کرد. «محمد ایوب» در این باره نوشت: «سعودی‌ها و متحدین آنها در خلیج‌فارس عامدانه افسانه‌یی را تبلیغ کردند که ناآرامی در بحرین نتیجه طرحی شیعی-ایرانی است. حاکمان سنی خلیج‌فارس سعی دارند با دادن رنگ فرقه‌یی به ناآرامی و با توسل به افسانه توطئه ایران، حمایت جمعیت غالبا سنی منطقه غرب آسیا را جلب کنند. »

اعتراض‌های عربی نشان داد که ایده تغییرناپذیری و «جدا انگاری» جهان عرب یک ایده شکست خورده است. عربستان سعودی نیز ضمن پذیرش اجباری تغییر در جهان عرب، تلاش کرد برای ممانعت از برهم خوردن موازنه قدرت به نفع جریان مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، تغییر در ساختار سیاسی منطقه را سازگار با منافع و امنیت خود پیگیری کند. از این‌رو، عربستان سعودی به همراه غرب و متحدان منطقه‌یی خود زمینه ایجاد تغییر در مهم‌ترین متحد منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران یعنی سوریه را فراهم کرد و سوریه وارد بحرانی شد که از دید «محمد ایوب» به مرحله «خارج از کنترل شدن امور» رسیده است. تضعیف دولت مرکزی عراق در مقابل مخالفان و تروریست‌های داعش، تقویت ستیز سیاسی در لبنان و جنگ علیه یمن با هدف ممانعت از قدرت‌گیری جنبش انصارالله نیز اثبات کرد که روابط عربستان و ایران به ساختار «دشمنی» مورد نظر مارتین وایت و الکساندر ونت تنزل پیدا کرد؛ به نحوی که عربستان سعودی حمله به اماکن دیپلماتیک خود را بهانه قطع روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران قرار می‌دهد. «عادل الجبیر»، وزیر امور خارجه عربستان سوم ژانویه 2016 گفت: «تاریخ ایران از مداخله خصومت‌آمیز و منفی در امور داخلی کشورهای عربی پر است.»

4-2: مرگ ملک‌عبدالله و به قدرت‌رسیدن ملک‌سلمان

یکی دیگر از مهم‌ترین علل تغییر وضعیت روابط ایران و عربستان از «رقابتی» به «منازعه» به قدرت رسیدن سلمان بن عبدالعزیز به عنوان پادشاه و سپس قدرت گرفتن محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع و سپس ولیعهد سعودی است. دولتمردان جدید سعودی به خصوص محمد بن سلمان که در بهار 2017 اعلام کرد ناامنی‌های خاورمیانه را باید به داخل ایران سرایت داد، به‌شدت ضدایرانی هستند و حتی برای مقابله با نفوذ منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران ضمن اینکه به یمن، فقیرترین کشور عربی خاورمیانه حمله کرده و حدود سه سال از این جنگ نامتقارن می‌گذرد، عادی‌سازی روابط با اسراییل را نیز در پیش گرفته است.

3. جنگ‌های نیابتی؛ نشانه تغییر وضعیت روابط عربستان با ایران

مهم‌ترین نشانه تغییر ساختار روابط جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی از حالت «رقابت منطقه‌یی» به «دشمنی»، ایجاد «جنگ نیابتی» توسط حکومت سعودی در حوزه‌های نفوذ و علیه متحدان جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. سوریه، عراق و یمن سه حوزه جنگ نیابتی میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی هستند.

1-3: سوریه

سوریه مهم‌ترین متحد ایران در منطقه غرب آسیا محسوب می‌شود که همزمان با دیگر کشورهای عربی در سال 2011 شاهد وقوع اعتراض‌های ضدحکومتی بود، اما اعتراض‌ها در سوریه با مداخله بازیگران منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی مخالف محور مقاومت به جنگ تروریستی تبدیل شد که کشورهای زیادی به‌خصوص عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران برای این جنگ متحمل هزینه‌های مختلف ازجمله هزینه مادی شدند. اهمیت سوریه برای عربستان سعودی این است که می‌تواند با تغییر نظام سوریه، موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا را بازسازی کند. عربستان سعودی مهم‌ترین حامی مسلح کردن مخالفان نظام سوریه و خارج کردن بشار اسد از قدرت است. از این‌رو، عربستان سعودی ضمن اینکه مجازات‌های انفرادی و نهادی علیه دولت بشار اسد وضع کرد، مخالفان نظام سوریه را نیز تحت چتر «ارتش آزاد سوریه» مسلح کرد. عربستان سعودی در مسلح کردن مخالفان نظام سوریه، برخی دیگر از کشورهای عربی ازجمله قطر و امارات و همچنین ترکیه را نیز با خود همراه کرد. بر اثر این رفتارها، سوریه با «تهدیدهای غیرعادی» مواجه شد، اما با وجود گذشت 7سال از این بحران، نه تنها تروریست‌ها در مسیر فروپاشی قرار گرفتند بلکه نظام سوریه نیز موضع برتری در مقابل مخالفان سیاسی دارد.

2-3: عراق

عراق حوزه دیگری است که به دلیل نزدیکی دولت آن به جمهوری اسلامی ایران، شاهد جنگ نیابتی ریاض با تهران است. در بحران عراق، راهبرد حکومت عربستان سعودی تضعیف دولت مرکزی بغداد در مقابل مخالفان است. حمایت از مخالفان دولت عراق به‌خصوص بازماندگان بعثی، قدرت مانور دادن به تروریست‌های داعش در مناطق سنی‌نشین عراق با هدف تحریک مردم این مناطق علیه دولت مرکزی بغداد و همچنین حمایت پنهانی از همه‌پرسی جدایی کردستان از عراق در راستای ممانعت از شکل‌گیری دولتی قوی شیعی در این کشور انجام شد. با این حال شکست تروریست‌های داعش در عراق و همچنین شکست همه‌پرسی جدایی کردستان از عراق به منزله باخت دیگری برای عربستان سعودی در مقابل ایران بود.

3-3: یمن

یمن دیگر حوزه‌ای است که عربستان سعودی از هرگونه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در آن ممانعت به‌عمل می‌آورد. یمن در مجاورت مرزهای جنوبی عربستان سعودی قرار دارد و عربستان این کشور را حیاط‌خلوت خود می‌داند. با وجود این، تحولاتی که در یمن در سال 2014 رخ داد و به توافقنامه سپتامبر 2014 میان جنبش انصارالله و دولت موقت یمن انجامید، زمینه خروج یمن از حوزه نفوذ عربستان سعودی را فراهم کرد. عربستان سعودی معتقد است که حمایت جمهوری اسلامی ایران از حوثی‌ها زمینه توافقنامه سپتامبر 2014 و تحولات پس از آن به‌خصوص در اختیار گرفتن صنعا و عدن را فراهم کرد. از این‌رو، عربستان در مارس 2015 به یمن حمله کرد در حالی که یمن پیش از حمله عربستان هم شاهد یک «دولت ناکام» بود. به عبارت دیگر، عربستان سعودی برخلاف حوزه سوریه و عراق که حضور مستقیم نظامی ندارد، جنگ نیابتی در یمن را با حضور مستقیم نظامی هدایت می‌کند. با این حال، اوضاع در جنگ یمن نیز با تبدیل شدن این بحران به بزرگ‌ترین بحران انسانی جهان در دهه‌های اخیر به نفع عربستان سعودی پیش نمی‌رود.

 4. ظرفیت‌های در اختیار عربستان سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران

عربستان سعودی تا پیش از تحولات سال 2011 از ابزارهای قدرت نرم خود یعنی ابزارهای مالی، رسانه‌ها و امتیازهای مذهبی در رقابت با جمهوری اسلامی ایران بهره گرفت اما در عین حال توانمندی دفاعی و نظامی خود را به‌خصوص از طریق روابط دفاعی و نظامی و خرید سلاح‌های مدرن امریکا تقویت کرده است. عربستان سعودی، پس از تحولات سال 2011 ضمن اینکه از ابزارهای قدرت نرم خود علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌یی آن بهره می‌گیرد، از قدرت نهادی خود و همچنین قدرت سخت علیه متحدان منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌کند.

1-4: دیپلماسی دلار و سیاست نفتی

یکی از مهم‌ترین ابزارهای سیاست خارجی عربستان در رقابت یا دشمنی با جمهوری اسلامی ایران، استفاده از «دیپلماسی دلار» است. عربستان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت در جهان است و درآمدهای هنگفت نفتی دارد. افزایش قیمت نفت از 25 دلار در سال 2000 به بیش از 100 دلار در سال 2011 افزایش ذخیره ارزی عربستان سعودی به بیش از 700میلیارد دلار را در پی داشت. عربستان سعودی از این درآمد هنگفت نفتی برای تحقق اهداف سیاست خارجی خود ازجمله حفظ ساختار پادشاهی در کشورهای عربی و ممانعت از برهم خوردن توازن قدرت منطقه‌یی به نفع جمهوری اسلامی ایران بهره می‌گیرد. عربستان‌سعودی همزمان با بهره‌گیری از دیپلماسی دلار، از سیاست نفتی نیز برای مقابله با تقویت نفوذ جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا بهره می‌گیرد. در این راستا، عربستان سعودی در جهت کاهش قیمت جهانی نفت برای فشار آوردن بر اقتصاد جمهوری اسلامی ایران و ممانعت از حمایت مالی آن از متحدانش در منطقه اقدام کرد.

2-4: ظرفیت و توانمندی قوی رسانه‌ای

یکی دیگر از مهم‌ترین منابع قدرت و ابزار سیاست خارجی عربستان سعودی، ظرفیت و قدرت رسانه‌یی است. سرمایه‌گذاران وابسته به خاندان سعودی در منابع رسانه‌یی به‌خصوص تلویزیون و روزنامه سرمایه‌گذاری زیادی انجام دادند. از آنجایی که عربستان سعودی حدود 40 درصد سهام شرکت ماهواره‌ای «عرب‌ ست» را که مقر آن در ریاض است، در اختیار دارد، امکان تاسیس شبکه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی نیز برای آن فراهم است. «مرکز پخش خاورمیانه یا ام‌بی‌سی»، شبکه تلویزیونی العربیه، تلویزیون کلمه، کانال صحرا، شبکه تلویزیونی هدی، شبکه تلویزیونی اقرا و شبکه تلویزیونی الحره، از مهم‌ترین رسانه‌های عربستانی هستند که در برنامه‌های خاصی را در حوزه‌های اختصاصی پخش می‌کنند. این رسانه‌ها اغلب برای عرب‌زبان‌ها فعالیت می‌کنند و بنابراین تصویر و وجهه مثبتی از عربستان سعودی در کشورهای عربی ارائه می‌دهند. برخی شاهزاده‌های سعودی حتی با خرید سهام شبکه‌های جهانی تلاش کردند از قدرت این رسانه‌ها در جهت تامین منافع عربستان بهره گیرند. شبکه امریکایی فاکس‌نیوز و شبکه اجتماعی توییتر از مهم‌ترین شبکه‌هایی هستند که توسط شاهزاده‌های سعودی خریداری شد. 17شبکه‌ ماهواره‌ای عربستان سعودی به دیگر زبان‌ها ازجمله انگلیسی و فارسی نیز برنامه پخش می‌کنند. برای مثال شبکه «امبیسی پرشیا» فیلم‌ها و سریال‌هایی که عمدتا به‌روز هم هستند را با زیرنویس فارسی برای فارسی‌زبانان پخش می‌کند. عربستان سعودی علاوه بر استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای از روزنامه‌ها نیز برای ترویج سیاست‌های خود در زمینه‌های مختلف بهره می‌گیرد. روزنامه‌های الحیات و الشرق الاوسط دو روزنامه مهم و تاثیرگذار فرامنطقه‌یی عربستان سعودی هستند.

عربستان سعودی از قدرت ماهواره‌یی و روزنامه‌های فرامنطقه‌یی خود برای تامین اهداف سیاسی و امنیتی خود در منطقه و حتی جهان و همچنین علیه سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران و ارائه تصاویر منفی از آن و محور مقاومت بهره می‌گیرد. برای مثال؛ در شبکه تلویزیونی العربیه مخالفت با فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌یی جمهوری اسلامی ایران، احیای تفکرات پان‌عربیسم، شبهه‌افکنی در مورد هلال شیعی، دخالت تهران در امور داخلی کشورهای منطقه، مساله جزایر سه‌گانه ایرانی، بحران‌های سوریه، عراق و یمن با توجه خاصی و مطابق با سیاست‌های عربستان سعودی منعکس می‌شوند.

3-4: هویت مذهبی

یکی از مهم‌ترین منابع قدرت عربستان سعودی، بهره‌گیری از امتیاز و هویت مذهبی است. برخاستن دین اسلام از شبه‌جزیره عربستان و قرار داشتن خانه کعبه در مکه و حرم پیامبر اسلام (ص) در مدینه، سبب وجهه ویژه مذهبی برای عربستان سعودی در جهان اسلام شده است. این موقعیت مذهبی سبب شکل‌گیری نوعی «توریسم مذهبی» برای آل سعود شد. تقریبا هر سال سه میلیون نفر از مناطق مختلف جهان به‌خصوص از منطقه غرب آسیا برای به‌جا آوردن حج از عربستان دیدن می‌کنند. این امتیاز هم درآمدهای هنگفت مالی برای حکومت عربستان ایجاد می‌کند و هم عربستان سعودی از این امتیاز برای ترویج و تبلیغ اهداف و سیاست‌های خود بهره می‌گیرد. در عین حال، هویت مذهبی اسلامی به عنوان یک ابزار مشروعیت‌ساز مورد استفاده آل سعود قرار می‌گیرد. حکومت عربستان و نهادهای مذهبی که رابطه محکمی با دولت این کشور دارند، پول و انرژی زیادی را برای تبلیغ وهابیت در میان حجاج صرف می‌کنند. عربستان سعودی در موسم حج قرآن و جزوه‌هایی که تبلیغ وهابیت است را به حج‌گزاران به‌ویژه اعراب هدیه می‌دهد.

با توجه به اینکه عربستان مهد اسلام است و خانه خدا و حرم پیامبر اسلام (ص) در مکه و مدینه قرار دارند و آل سعود نیز اسلام سنی را قبول دارد و شیعیان را «کافر» می‌داند، عربستان سعودی خود را رهبر اهل سنت معرفی کرده است. از آنجایی که جمعیت و سایز جغرافیایی اهل سنت از شیعیان بیشتر است، این فرصت طبیعی در اختیار عربستان سعودی قرار گرفته است تا از ظرفیت نفوذ مذهبی برای تقویت قدرت نرم و توانمندی خود و همچنین برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن در محور مقاومت در منطقه غرب آسیا بهره گیرد. عربستان سعودی با نگاه فرقه‌یی «سنی‌محور» به قدرت و سیاست در منطقه غرب آسیا، ایران‌هراسی را به شکل گسترده‌ای تبلیغ می‌کند که از این اهرم طی سال‌های اخیر که سطح روابط دو کشور به «دشمنی» رسیده است، بهره بسیاری برده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به سیاست و قدرت در منطقه غرب آسیا، نگاه فرقه‌یی ندارد و نگاهی عمل‌گرایانه دارد.

4-4: نهادهای عربی و اسلامی

یکی دیگر از ابزارهای سیاست خارجی عربستان سعودی، بهره‌گیری از نهادهای اسلامی، بین‌المللی و عربی است. سازمان همکاری اسلامی به عنوان یک نهاد اسلامی فرامنطقه‌یی، سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) به عنوان یک نهاد بین‌المللی، شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه عرب به عنوان دو نهاد عربی منطقه‌یی ازجمله مهم‌ترین نهادهایی هستند که آل سعود از آنها در سیاست خارجی خود استفاده می‌کند. عربستان سعودی پس از تحولات سال 2011 نیز از این نهادها علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌یی آن بهره گرفته است.

دبیرخانه دایمی سازمان همکاری اسلامی که با 57 کشور عضو، پس از سازمان ملل متحد دومین سازمان بین دولتی بزرگ در جهان محسوب می‌شود، در «جده» عربستان قرار دارد. همین امتیاز نیز به‌نوعی به عربستان سعودی نقش برتری در سازمان همکاری اسلامی داده و آل سعود از این سازمان برای تعقیب اهداف خود بهره می‌گیرد.

عربستان سعودی همچنین با کارشکنی در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) از این سازمان در راستای سیاست‌های نفتی خود از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران بهره می‌گیرد که کاهش قیمت نفت از بشکه‌یی 100 دلار به کمتر 30 دلار در این راستاست. همچنین عربستان سعودی برای تحت فشار قرار دادن متحدان منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران از نهادهای عربی نظیر شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه عرب استفاده می‌کند. تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب در سال 2012 با هدف اعمال فشار بر دولت بشار اسد و همچنین قرار دادن حزب‌الله لبنان به عنوان مهم‌ترین گروهی که مستقیما تحت حمایت ایران قرار دارد، در فهرست سازمان‌های تروریستی توسط شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه عرب در سال 2016 ازجمله موارد بهره‌برداری عربستان از نهادهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران است.

نتیجه

ژئوپلیتیک قدرت در منطقه غرب آسیا طی یک دهه گذشته با جنگ امریکا علیه عراق، توافق هسته‌یی ایران، بیداری اسلامی در جهان عرب و به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان سعودی دچار دگردیسی شد که برون‌داد این دگردیسی تقویت موقعیت منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران در مقابل روند نزولی موقعیت منطقه‌یی عربستان سعودی بود. عربستان سعودی به عنوان مهم‌ترین رقیب منطقه‌یی جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا، تغییر قدرت در عراق، توافق هسته‌یی ایران با 1+ 5 و اعتراض‌های سال 2011 جهان عرب را به عنوان «تهدید» علیه خود در نظر گرفت که موازنه قوا در منطقه را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر داد. در ادامه نیز فاجعه منا در سال 2015 و سپس صدور اجرای حکم اعدام شیخ «نمر باقر النمر»، روحانی برجسته شیعه عربستانی که به قطع روابط دیپلماتیک عربستان و ایران منجر شد، بیانگر این است که روابط دو کشور از وضعیت «رقابتی» به وضعیت ساختار «منازعه و دشمنی» در منطقه تنزل پیدا کرد. تجزیه و تحلیل تحولات منطقه غرب آسیا در یک دهه گذشته نشان می‌دهد که علت اصلی قطع روابط با تهران توسط ریاض، تغییر در ژئوپلیتیک قدرت در منطقه غرب آسیا به نفع جمهوری اسلامی ایران بود. مجموع تلاش‌هایی که عربستان سعودی با بهره‌گیری از ابزارهای قدرت نرم و سخت و قدرت نهادی خود در منطقه برای ممانعت از برهم خوردن توازن قدرت منطقه‌یی به نفع جمهوری اسلامی ایران انجام داد، ضمن اینکه روابط دو قدرت منطقه‌یی را در وضعیت «دشمنی با بازی حاصل جمع صفر و معمای امنیتی شدید» قرار داده، سبب شد منطقه غرب آسیا در یک وضعیت «بلاتکلیفی سیاسی» به‌خصوص در سوریه و یمن قرار گیرد. خروج خاورمیانه از وضعیت «بلاتکلیفی سیاسی» بیش از همه نیازمند بازسازی روابط عربستان و جمهوری اسلامی ایران است.

منبع: شمس

 

ارسال نظر