ترور موفق حسنعلی منصور

۱۳۹۷/۱۱/۰۱ - ۰۱:۱۹:۴۹
کد خبر: ۱۳۸۱۱۹
ترور موفق حسنعلی منصور

یکم بهمن 1343حسنعلی منصور، نخست‌وزیر، در مقابل مجلس شورای ملی هدف تیراندازی محمد بخارایی عضو جمعیت فداییان اسلام قرار گرفت و به بیمارستان انتقال داده شد.  منصور اولین دبیرکل حزب ایران نوین بود و پس از احراز پست نخست‌وزیری به‌جای امیر اسدالله علم، قصد انجام اصلاحات و تغییراتی را داشت، به همین منظور تلاش می‌کرد با روحانیت از در سازش درآید اما طرح لایحه کاپیتولاسیون مسیر فعالیت سیاسی و زندگی وی را تغییر داد. حسنعلی منصور دومین نخست‌وزیر دوران انقلاب سفید شد. در همین دوره بود که طرح لایحه کاپیتولاسیون (اعطای حق قضاوت کنسولی) به اتباع امریکایی مطرح شد. منصور حامی بزرگ این طرح بود و با جدیت لایحه کاپیتولاسیون را پیگیری می‌کرد. وی این لایحه را به مجلس برد تا آن را به تصویب برساند و با وجود مخالفت‌های مردمی و اعتراض جامعه روحانیت و در صدر آنها امام خمینی که در جمع مردم قم سخنرانی تاریخی علیه کاپیتولاسیون ایراد کرد، سرانجام موفق شد این لایحه را به تصویب برساند. تصویب کاپیتولاسیون خشم مردم را برانگیخت و باعث شد نقشه ترور منصور توسط هیات‌های موتلفه اسلامی برنامه‌ریزی شود. نقشه‌ای که در روز اول بهمن ۱۳۴۳ به اجرا درآمد. روایت شهید عراقی از ترور منصور اینگونه است: «...حاج مهدی عراقی که به همراه شهیدان بخارایی، نیک‌نژاد، صفار هرندی و امانی جزو گروه ترور منصور بود و در محاکمات ابتدا به اعدام و سپس حبس ابد محکوم شد، درباره روز ترور می‌گوید: «... چهار نفر از این برادر‌ها مسلح بودند، که در هر قسمتی که هر کدام‌شان زود‌تر با منصور برخورد کردند او مبادرت به عمل بکند... نزدیکی‌های ساعت ۱۰ بود که ماشین منصور از قسمت شاه آباد وارد میدان بهارستان می‌شود و به‌طور عمودی جلوی درب مجلس می‌ایستد، همان درب بزرگ. قبل از اینکه شوفر بیاید پایین، برگردد بیاید این‌ ور درب را باز بکند، خود منصور درب را باز می‌کند و می‌آید بیرون... ‌آقای بخارایی هم از قسمت جنوب به طرف شمال داشت می‌آمد، [منصور] که درب را باز می‌کند و می‌آید، به فاصله دو متر بین این دو تا فاصله بوده، گارد محافظ با دو تا ماشین بنز ایستاده بودند، هنوز گارد محافظ پیاده نشده بودند، اسلحه هم لای دفترچه بود، آن دفترچه که دستش بوده، اسلحه هم لای آن بوده، به مجرد اینکه منصور می‌آید پایین اسلحه را‌‌ همان جوری که دستش بوده تیر اول را شلیک می‌کند که می‌خورد به شکم منصور، منصور که دولا می‌شود تیر دوم را می‌زند پس گردنش، تیر سوم را که می‌خواهد بزند [گارد محافظ می‌‌زنند زیر دستش]، اسلحه می‌پرد بالا. بخارایی را آنجا می‌گیرند. وقتی می‌گیرند آقای نیک‌نژاد از آن ور ماشین شروع می‌کند به تیراندازی کردن، گارد فرار می‌کند، آقای بخارایی هم فرار می‌کند. سربازهایی که دم مجلس بودند صدای تیر را که می‌شنوند، می‌آیند بیرون نیک‌نژاد را می‌گیرند. نیک‌نژاد می‌گوید من نبودم، [او آنجاست] دارد می‌رود، [و برای فریب آنها وسط میدان را نشان می‌دهد] آنها بر می‌گردند می‌بینند که یکی وسط خیابان دارد فرار می‌کند، نیک‌نژاد را ولش می‌کنند که آن هم می‌پرد توی تاکسی، نیک‌نژاد از آن ور می‌رود. آقای بخارایی هم چون زمین یخبندان و سُر بود، سُر می‌خورد زمین، (می‌خورد زمین)، چند تا پلیس که عقبش کرده بودند می‌گیرند او را آنجا و می‌آورند کلانتری بهارستان.»

 

ارسال نظر