الگوی نامناسب چین در توسعه

۱۴۰۰/۰۷/۲۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۸۲۹۳۰
الگوی نامناسب چین 
در توسعه

رضا غنی‌پور

نحوه تصمیم‌سازی مقامات ارشد چینی و مسیری که اقتصاد اژدهای زرد در بازارهای جهانی می‌پیماید، برای بسیاری از سیاستمداران ایرانی، یک الگوست. برخی مدیران ایرانی که اغلب در دایره یک طیف سیاسی خاص محافظه‌کار قرار می‌گیرند، تصور می‌کنند که اقتصاد چین یک نمونه عالی و بدون اشکال در مسیر توسعه است، بنابراین باور دارند، هر قدمی که چین برداشته را می‌توان عینا تکرار کرد و به ساحل توسعه و آرامش دست یافت. بر این اساس است که برخی در داخل کشور از محدودسازی شبکه‌های ارتباطی نوین سخن می‌گویند یا از ایده سرکوب قیمت‌ها حمایت می‌کنند. هر بار که تحلیلگران و کارشناسان از ضرورت برخورد علمی و اصولی با بازارها سخن می‌گویند از نظام بازار آزاد دفاع می‌کنند، برخی مدل اقتصاد چینی را در حکم چماقی به سر منتقدان فرود می‌آورند و می‌گویند؛ «چین، علی‌رغم برخوردهای سلبی توانسته ارزش افزوده فراوانی را خلق و توسعه پیدا کند.» اما واقع آن است که در بطن مدل اقتصادی چین، مشکلاتی وجود دارد که عدم توجه به این معضلات، تحلیلگران را در ارایه تصویری واقعی از الگوی اقتصاد و مدیریت چینی دچار اشکال می‌سازد. اگر تحلیلگران اشاره می‌کنند که اقتصاد دستوری، سرکوب بازارها، عدم توجه به نظامات علمی اقتصاد و... اقتصاد کشورها را با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌سازد، این گزاره‌های ضروری در خصوص اقتصاد چین نیز صدق می‌کند. اینگونه نیست که برخی سیاستمداران در کشورمان تصور کنند از آنجا که چین برخورد دستوری با اقتصاد دارد، قیمت‌ها را سرکوب می‌کند، از یارانه‌های پنهان و آشکار مخرب استفاده می‌کند و همچنان در مسیر رشد قرار دارد، پس ایران هم می‌تواند همین تجربیات را به کار بگیرد و رشد مورد نظر را نیز تجربه کند. به نظرم دیگر وقت آن رسیده است که جامعه ایرانی با واقعیت‌هایی که در بطن اقتصاد چین وجود دارد برخوردی معقول و واقعی داشته باشد تا بتواند درس‌های درستی از چین و اقتصادش به نفع رشد خود برداشت کند. اکونومیست، اخیرا در یکی از مقالاتش، نگاه عمیقی به اقدامات چین تحت مدیریت شی‌جین‌پینگ انداخته است. روایتی که با بسیاری از داده‌های اطلاعاتی خوش‌بینانه‌ای که درباره پیشرفت اقتصادی این کشور در ایران ارایه می‌شود، منافات دارد. از زمان قدرت گرفتن آقای شی، چین در یک حرکت مستمر، اقدام به سرکوب قیمت‌ها در بازار آزاد کرده است. یک چنین تجربیاتی البته در تاریخ چین در زمان مائو نیز وجود داشته است. طبیعتاً این اقدامات در سرکوب بازار مانند اقدامات مائو، باعث کاهش رشد اقتصادی چین و بالا رفتن احتمال ایجاد بحران در اقتصاد این کشور و جهان شده است. شی جین‌پینگ معتقد است، حزب کمونیسم باید به تمام ابعاد زندگی مردم مسلط باشد. به همین دلیل رویکردهای سلبی در مواجهه مردم با ابزارهای نوین ارتباطی دارد و بازارهای اقتصادی را نیز تحت سیطره می‌گیرد. از زمان به قدرت رسیدن شی‌جین، حدودا ۲ هزار میلیارد دلار ثروت در کشور چین از بین رفته است. اتلاف منابعی که از منظر تحلیلی، برآمده از رویکردهای اشتباهی چون، سرکوب بازارها، نظامات تعرفه‌ای اشتباه و برخوردهای سلبی بوده است. برخورد غیرمنصفانه رییس‌جمهوری چین با علی‌بابا در شمایل غول فناوری چین و همین‌طور ممنوعیت فعالیت‌های مرتبط با رمزارزها، تنها گوشه‌هایی از رفتار ضد بازار چین در دوره زمامداری شی‌جین بوده است. البته در غرب نیز مانند ایران برخی از روشنفکران که تمایل‌های چپ‌گرایانه داشتند یا از  طیف‌های محافظه‌کار و دست راستی محسوب می‌شوند، بسیار علاقه‌مند هستند تا چین را به عنوان نمونه یک اقتصاد مداخله‌گرانه موفق و مطلوب جلوه بدهند، اما گذشت زمان ثابت کرده و در ادامه نیز خواهد کرد که یک چنین رویکردهای غیراصولی در اقتصاد نهایتا ره به جایگاه مطلوبی نخواهد برد. اقتدارگرایی بی‌رحمانه شی‌جین‌پینگ در حذف تمام رقبای خود و همین‌طور سرکوب مردم چین به خصوص مسلمانان اویغور نشان‌دهنده آن است که در آینده چین با مشکلات بزرگ‌تری دست و پنجه نرم خواهد کرد. همین‌طور علی‌رغم شعار‌های حزب کمونیسم، نابرابری‌ها در چین به اندازه دیگر کشورها (حتی کشورهای سرمایه‌داری) ریشه دوانده است. مشکلات اخیر این کشور در بخش املاک عملا ریسک نابودی پس‌انداز خانواده‌های چینی را بالا برد و همین‌طور سرکوب مستمر بازارها باعث شده کسب و کارها در چین سود کمتری نسبت به گذشته داشته باشند. در واقع شی دوباره به دنبال ایده‌های مائو برای ساخت چین است. شخصا معتقدم همان‌طور که مائو شکست خورد و نتیجه سیاست‌هایش، باعث قحطی و مشکلات بزرگ اقتصادی برای خانواده‌های چینی شد، در صورت ادامه این روند توسط شی جین، دوباره مردم چین و جهانیان شاهد اتفاقات تلخ گذشته خواهند بود و اقتصاد چین در بلندمدت به‌شدت بی‌ثبات خواهد شد. بنابراین در ایران نیز آن‌دسته از افراد و جریاناتی که چین را نمونه برجسته یک اقتصاد مداخله‌گرا، اقتدارگرا و موفق ارزیابی می‌کنند در وهله نخست، می‌بایست مطالعات خود را در خصوص واقعیت چین عمیق‌تر کرده و در مراحل بعدی بدانند که چین به هیچ عنوان نمونه موفقی برای بهره‌گیری از الگوی توسعه نیست.

 

 

ارسال نظر