صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

۱۳۹۸/۰۶/۱۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۲۳۲۲
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

حسین حقگو|

تحلیلگر اقتصادی|

وقت عمده آقای روحانی در جلسه رای اعتماد به دو وزیر فرهنگی کابینه صرف تبیین چالش‌های سیاست خارجی و مسائل و مشکلات اقتصادی کشور شد. این موضوع را می‌توان بازتابی از انتظارات جامعه دانست. در واقع بیشترین توجه مردم در حال حاضر معطوف به همین دو موضوع و به خصوص مشکلات اقتصادی است. اما متاسفانه باید پذیرفت همین کم‌توجهی به ریشه و اساس مشکلات امروز جامعه ایران که مسائل فکری و فرهنگی است سبب تداوم و هر چه حادتر شدن این مشکلات شده است .

 البته رییس‌جمهور در جایی از سخنان‌شان به اهمیت آموزش اشاره کردند و از اهمیت آن سخن گفتند: «آغاز هرآنچه برای آینده کشور می‌خواهیم از آموزش و پرورش است. اگر معنویت، نشاط، پیشرفت اجتماعی و صنعتی، اشتغال، قدرت ملی را می‌خواهیم این از آموزش و پرورش آغاز می‌شود.»

متاسفانه اما به نظر می‌رسد این گفتار عمدتا در سطح حرف باقی می‌ماند و کمتر در عمل و رفتار ساختارهای حاکمیتی بروز و ظهور می‌یابد. چنانکه کسری بودجه‌های وحشتناک آموزش و پرورش و وضعیت بسیار نامناسب معیشتی معلمان تا افت تحصیلی دانش‌آموزان وشکاف و تبعیضات آموزشی و نابودی استعدادها و... خبر از تخصیص نامطلوب منابع و نگاه نامناسب به مقوله آموزش در کشور می‌دهد.

واقع آن است که رابطه فرهنگ و آموزش با اقتصاد، رابطه‌ای ساده و سرراست نیست و رابطه‌ای است بسیار پیچیده. اما اگر این اصل ابتدایی را بپذیریم که سر منشأ تحولات در زندگی آدمی «فکر» و «اندیشه» و قدرت «خلاقیت» است گام بلندی برای عبور از این دشواری برداشته‌ایم. چرا که آنگاه بدیهی می‌نماید که با تمرکز بر مولفه فکر و اندیشه و سرمایه‌گذاری بر روی ارتقای آنها در انسان‌ها، مسیر پرشتاب جامعه به سمت توسعه‌ای پایدار را آغاز نماییم و مرحله به مرحله پیش رویم.

مایکل پورتر در اثر ارزشمند خود، «مزیت رقابتی کشورها» می‌نویسد: «رونق و آبادانی کشورها موروثی نیست، ایجاد کردنی است. برخلاف باور اقتصاددانان کلاسیک، حاصل مواهب و داشته‌های طبیعی کشورها، همچون نرخ بهره و ارزش پول ملی هم نیست. توان رقابتی یک کشور بستگی دارد به توان و ظرفیت «نوآوری» در صنایع آن کشور و بهبود بخشیدن به وضع صنعت». وی در ادامه می‌افزاید: «نوآوری اغلب برآمده از افکار و اندیشه‌هایی است که حتی «نو» هم نیستند، بلکه برآیند اندیشه‌ها و افکاری هستند که حاضرند اما مورد توجه جدی قرار نمی‌گیرند و نیازمند سرمایه‌گذاری دایم در مهارت و دانش‌اند... و دولت‌ها می‌بایست با تمرکز در امور پایه‌ای همچون نظام آموزشی در مراحل ابتدایی و دبیرستان مسوولیت خود را در ارتقای این توانایی‌ها ایفا نمایند.»

آقای روحانی در نطق خود به حق از «سرمایه و امانت 14 میلیونی دانش‌آموزان و 900 هزار آموزگاری گفتند که بار آموزش و پرورش را بر دوش می‌کشند»، سخن گفتند اما به راستی رفتار با این سرمایه‌های عظیم در کشور متناسب با جایگاه آنان بوده است؟!

در کشورهای در حال توسعه نظیر کشورمان که بخشی از جامعه به سبب فقر، امکان کمتری برای دسترسی به امکانات آموزشی مناسب دارند و می‌بایست سیاست‌های آموزشی به‌گونه‌ای طراحی شود تا این کمبودها و تبعیض‌ها به حداقل کاهش یابد. آیا چنین شده است؟!

«بنرجی» و «دوفلو» در کتاب «اقتصاد فقیر» که حاصل 15 سال کار پژوهشی و تحقیقات میدانی آنان در کشورهای آسیایی و آفریقایی است، می‌نویسند: «معمولا فرزندان ثروتمندان به مدارسی می‌روند که نه‌تنها بیشتر و بهتر می‌آموزند بلکه در آنجا با آنها دلسوزانه رفتار می‌شود ...اما فقرا سر از مدارسی درمی‌آورند که از همان ابتدا به آنها کاملا می‌فهماند که خواستاری ندارند مگر اینکه بتوانند برخی استعداد‌های استثنایی از خود بروز دهند. از آنها انتظار می‌رود تا زمانی که ترک تحصیل می‌کنند، در سکوت رنج بکشند...در حالی که برخی از این افراد تقریبا بی‌تردید توانایی تبدیل شدن به استاد اقتصاد یا سروران صنعت را داشته‌اند اما بر عکس، آنها کارگر روزمزد یا مغازه‌دار شدند و...و جایگاه‌ها و مرتبه‌هایی که آنها خالی گذاشتند، تقریبا بی‌تردید، توسط فرزندان میان مایه پدر و مادر‌هایی پر شد که توانستند تمام فرصت‌های ممکن را برای موفق شدن به فرزندان خود ارایه دهند- «متاسفانه نظام آموزشی کشورمان هر روز بیشتر در این باتلاق فرومی رود ومتاسفانه کمتر نشانی از تغییر مسیر و تحول در این راه مشاهده می‌شود. براستی برای رفع نه، حداقل کند کردن این روند چه کرده‌ایم؟!

طبق همین پژوهش «نظام‌های اموزشی در کشورهای در حال توسعه در تحقق دو وظیفه اولیه خود ناموفق‌اند: اینکه به هر فردی مجموعه اولیه کاملی از مهارت‌ها را آموزش دهند و نیز استعداد‌ها را شناسایی کنند.» سوال این است که نظام آموزشی کشورمان در انجام این وظایف تا چه اندازه موفق بوده است؟!

باور کنیم طرح این سوالات و درخواست پاسخگویی از دولت‌ها به مراتب مهم‌تر از میزان فروش نفت و آینده نرخ دلار و رابطه با امریکا و... هزار مساله‌ای دیگر از این دست است که ذهن مسوولان و مردم را اشغال کرده است؛ مشکلاتی که خود معلول‌اند و برآمده از غفلت‌هایی تاریخی به ارزش و اعتبار فکر و اندیشه و دانش آدمی.

 

ارسال نظر