زلزله؛ فرصت فرار از سرخوردگی اقتصادی؟

۱۳۹۶/۰۸/۲۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۱۲۶۰
زلزله؛ فرصت فرار از سرخوردگی اقتصادی؟

 زمین لرزیده است. گروهی داغدارند،‌ گروهی بی‌خانمان و گروهی بی‌سرپرست. هزاران نفر به داغ نشسته‌اند و ملتی دوباره برخاسته است تا ورای مرزها و شکاف‌ها خودش باشد. در فرهنگ ما حرکت‌های خودجوش ستودنی هستند و در وقت یک فاجعه طبیعی این حرکت‌ها بیشتر و گسترده‌تر هستند. مردمی که می‌خواهند کاری کرده باشند، نیتی ستودنی دارند و طیف گسترده‌یی را شامل می‌شوند. از آن مغازه‌دار کرجی که ماشین کوچکش را پر از اقلام موردنیاز می‌کند و خود را به مناطق آسیب‌دیده می‌رساند تا ورزشکار و استادی که شماره حسابی اعلام می‌کنند و به اعتبار موقعیت اجتماعی خود میلیون‌ها تومان کمک نقدی را جمع‌آوری می‌کنند تا به دست آسیب‌دیدگان برسانند.

 همه می‌خواهند کاری کنند. عده‌یی به اطلاع‌رسانی مشغولند، گروهی عازمند، گروهی پول جمع می‌کنند و گروهی به مجادله‌های همیشگی مشغول. حتی زلزله هم بعضی‌ها را از خواب‌های سیاست‌زده‌شان بیدار نمی‌کند. ولی این نخستین‌باری نیست که در ایران زلزله روی می‌دهد. زلزله‌های تاریخ ایران به گوناگونی و فراوانی شهرهایش هستند. از ری تا سرپل‌ذهاب، زلزله‌ها فراوانند و بسیار. دیگر همه می‌دانند که ازدحام جمع مشتاق به کمک‌رسانی می‌تواند مخل کار گروه‌ها و تیم‌هایی باشد که وظیفه برقراری امنیت و کمک‌رسانی را برعهده دارند و برای این کار آموزش دیده‌اند. همه می‌دانند که در زلزله بم کمک‌رسانی به کمک‌رسانان از کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان سنگین‌تر و پرحجم‌تر شد. جمع‌آوری پول و کمک‌های مردمی خوب و پسندیده است ولی وقتی مبالغ از مجرای سازمان‌های مشمول حسابرسی و پاسخگو خارج می‌شود و به دست اشخاص حقیقی می‌افتد حسابرسی و شفافیت در فرآیند کمک‌رسانی آسیب می‌بیند؛ نکته‌یی که بسیاری هنگام تحسین خودجوشی آن را فراموش می‌کنند.  اما سوالی که باید پرسید این است که چرا از رودبار تا سرپل‌ذهاب نوع رفتار گروه‌های مردمی و فعالان اجتماعی تغییر کرده است؟‌ آیا از زلزله به زلزله شاهد حضور بیشتر مردم و مشتاقان امدادرسانی نیستیم؟ گویی زلزله فقط یک فرصت برای ابراز همدلی و همبستگی است. وقت آن رسیده که بپرسیم آیا زلزله و سایر بلایای طبیعی فرصتی شده‌اند برای تخلیه انرژی اجتماعی و تحرک اقتصادی؟‌ انگار مردم ما مشتاق موثر بودن هستند. از دانشجوی دانشگاه تا مغازه‌دار متوسط‌الحال، از کارگر حقوق نگرفته تا کارفرمای چندین پروژه ساختمانی همه می‌خواهند فرصتی داشته باشند تا حاضر باشند و از خود اثری نیک به یادگار بگذارند. فرصت و فرصت‌هایی که باید در فضای فعالیت‌های اقتصادی کشور فراهم باشد ولی حضور سنگین و انحصارطلبانه بخش‌های دولتی و شبه‌دولتی در آن عرصه را به مردم عادی آن‌قدر تنگ کرده که فضایی برای تحرک و بودن‌شان باقی نمانده است. در بلایای طبیعی فاجعه حصارها را می‌شکند و بخشنامه‌های گوناگون و پشت میزنشینان مختلف ادارات فراوان کشور ما برای ساعتی فراموش می‌شوند. همه به صحنه می‌آیند تا نشان دهند می‌توانند معجزه‌ساز و شگفتی‌آفرین باشند. ‌ هفته و ماهی که از فاجعه گذشت، سرپل‌ذهاب هم در ذهن تاریخی مردم و دیوانسالاران می‌شود جایی مانند رودبار، منجیل، بم، آذربایجان، بوئین‌زهرا؛ مجموعه‌یی از خاطرات از لحظه‌یی که همه توانستند فراتر از مرزهای تصنعی پیش بروند و بیش از آن باشند که قانونگذاران می‌اندیشند. ما به روزمرگی‌ها و سرخوردگی‌های‌مان بازمی‌گردیم. مناطق زلزله‌زده و خانواده‌های آسیب‌دیده هم رفته‌رفته فراموش می‌شوند. این آوار زلزله نیست که بقای جوامع این مناطق را تهدید می‌کند، آنها در روال‌های روزمره ما به فراموشی سپرده می‌شوند تا سالی بعد در زلزله دیگر به خاطر آورده شوند. کمک‌های خودجوش و حضور فعالان اجتماعی که به هزینه خود به فعالیت مشغولند، تمام می‌شوند ولی زخم‌های زلزله می‌مانند تا مانند بی‌اندامی‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه ما ماندگار باشند.  چالش اساسی در این نیست که مردم را چگونه تشویق به کمک‌رسانی کرد، چالش اصلی در این است که چطور می‌توان اقتصادی داشت که این نیرو و انرژی در آن کارآفرین و مولد گردند. مردم ما در هر حادثه‌یی نشان می‌دهند که می‌خواهند باشند و تاثیرگذار بمانند ولی روزمرگی اقتصاد در کشور ما از این اشتیاق بهره نمی‌برد و حتی با محدود کردن حضور ایشان در عرصه‌های مختلف به سرخوردگی نیروهای اجتماعی رقم می‌زند. اشتیاق این روزها گرچه تحسین‌برانگیز است ولی باید هشدارآفرین هم باشد. اینکه در اقتصادی فقط به واسطه یک فاجعه طبیعی بتوان موثر بود و تاثیر مثبت داشت خبر از نقص‌های ساختاری و در هم تنیدگی مقررات دلسردکننده می‌دهد. این روزها که روال عادی کارها به بهانه زلزله مختل شده است، خوب است از خود بپرسیم آیا آنچه می‌بینیم خبر از سلامت اقتصادی کشور می‌دهد یا برعکس نشانه گسل‌های ساختاری اقتصاد است که خود منتظر زلزله هستند؟ پرسشی که پاسخ به آن را نمی‌توان به تاخیر انداخت.

 

ارسال نظر