گره کور محافظه‌کاری مالی و اقتصادی

۱۳۹۸/۰۷/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۳۹۵۹
گره کور محافظه‌کاری مالی و اقتصادی

گروه جهان|

توماس پیکتی اقتصاددان فرانسوی شش سال پیش کتاب «سرمایه‌داری در قرن ۲۱» را نوشت که ۲.۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفت و به چهل زبان ترجمه شد. او اکنون کتاب بحث برانگیز جدیدی به نام «سرمایه و ایدوئولوژی» را به بازار عرضه کرده است. کتابی۱۲۰۰صفحه‌ای که در آن، طی سفری تاریخی و مقایسه‌ای، بار دیگر به نابرابری‌های اقتصادی می‌پردازد. یورونیوز در گفت‌وگویی با پیکتی، نظر او را درباره تحولات امروز اروپا از جمله تشدید نارضایتی، ظهور پوپولیسم و برگزیت جویا شده است. در ادامه این مصاحبه را می‌خوانیم:

  بحران مالی باعث رشد ناامیدی و نارضایتی در سراسر اروپا شده است. آیا امروز در دنیایی بطور ویژه نابرابر زندگی می‌کنیم؟

 «ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که در موضوعاتی همچون امکان داشتن یک سیستم اقتصادی عادلانه و سیستمی برای توزیع بهتر ثروت، دچار یک سرخوردگی بزرگ شده است. من بر این باورم که این سرخوردگی بزرگ، باعث تقویت توهم‌های هویتی و ملی‌گرایی در اروپا می‌شود. جایی که یک عدم درک بزرگ میان کشورهای اروپایی از جمله بین آلمان، فرانسه و ایتالیا به وجود می‌آید و باعث می‌شود این تصور که همه‌چیز تقصیر دیگران است شکل بگیرد؛ این تصور که اگر هر کسی کار خودش را انجام دهد آنگاه همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت که بدیهی است این دیدگاه اشتباه است. زیرا چیزهایی هست که ما باید با همدیگر آن را بسازیم. این بی‌اعتمادی متقابل من را بسیار نگران می‌کند. “

  دقیقا. به نظر می‌رسد جنبش‌های پوپولیستی و عوامگرایانه در بسیاری از کشورهای جهان و در اتحادیه اروپا کاملا اجتناب‌ناپذیر شده‌اند. چگونه می‌توان موفقیت این جنبش‌ها را توضیح داد؟ آیا این جنبش‌ها در مقایسه با احزاب سنتی، مسائل درست‌تری را طرح می‌کنند؟

 «آنچه امروز پوپولیسم خوانده می‌شود، در واقع مانند جعبه‌ای است که همه‌چیز را در آن می‌ریزیم؛ از گفتمان‌های زنوفوبیک (بیگانه‌هراسی) گرفته تا بحث‌های اقتصادی که مدعی غلبه بر محدودیت‌ها مثل محدودیت‌های بدهی‌های عمومی است. این بسیار متناقض است که همه این چیزها را در یک جعبه بگذاریم. آنچه تاریخ به ما نشان داده، این است که بله اغلب کشورها در موضوع بدهی‌های عمومی خودشان را از هر قید و محدودیتی رها کرده‌اند. مثلا آلمان یا ژاپن در دهه ۵۰ توانستند با وضع استثنایی مالیات برای ثروت‌های بسیار بالای خصوصی، بدهی‌های خود را کاهش دهند. این یک موفقیت بسیار بزرگ بود. در ایالات متحده امریکا نیز در دهه ۳۰ همچنین دهه ۸۰ میلادی، اشکال بسیار مترقی مالیات بر بالاترین درآمدها وضع شد. بنابراین برای حل مشکلات امروز نگاه به تاریخ ضروری است. اما اگر شما فقط بر زمان حاضر تمرکز کنید و بر محافظه‌کاری‌ها و باورهایمان در موضوعات مالی و اقتصادی، نه تنها برای حل مشکلات به نتیجه‌ای نمی‌رسید بلکه در را به روی چیزهایی مثل موضوعات هویتی و قبیله‌ای باز می‌گذارید. زیرا وقتی می‌گویید که نمی‌توانید سیستم اقتصادی را تغییر دهید، نمی‌توانید نابرابری‌های موجود میان طبقات اجتماعی را کاهش دهید و دولت‌ها نمی‌توانند کاری برای کنترل مرزهایشان و هویتشان انجام دهند، آنگاه جای تعجبی نمی‌ماند که در پایان، بحث‌ها به سمت نگهبانی از مرزها سوق پیدا می‌کند. »

  کمیسیون جدید اتحادیه اروپا بزودی با رهبری اورسولا فن‌درلاین آغاز به کار می‌کند. فن‌درلاینِ آلمانی، جانشین ژان کلود یونکرِ لوکزامبورگی شده است که ۵ سال در بروکسل در این مقام بود. ارزیابی شما از ۵ سال فعالیت یونکر چه هست؟

«در موضوعاتی مانند امور مالیاتی و عدالت اجتماعی در اروپا، کاری انجام نشده و این بسیار مهم است. زیرا همین موضوعات باعث جدایی میان طبقات کارگر و طبقات متوسط با ساختار اتحادیه اروپا و حتی گسترده‌تر از آن با ساختار جهانی‌سازی می‌شود؛ یک جدایی بزرگ. من این را در کتاب خودم نشان دادم؛ من ساختار رأی‌دهی در سراسر اتحادیه اروپا را بررسی کردم. در موضوع رأی‌دهی به برگزیت، تنها ۳۰درصد از افرادی که از نظر سطح درآمد، تحصیلات و ثروت در طبقات عامه جامعه هستند، به ماندن در اتحادیه اروپا رای داده‌اند و ۷۰درصد آنها مخالف بودند. اگر وضعیت رأی‌دهندگان در همه‌پرسی پیمان ماستریخت در ۱۹۹۲را بررسی کنید نیز به همین نتیجه می‌رسید. بررسی رأی‌ها درباره معاهده قانون اساسی اروپا در ۲۰۰۵ نیز نتیجه مشابهی را می‌دهد. به این ترتیب هنگامی که چنین شکاف اجتماعی را می‌بینید، باید سوالاتی را مطرح کنید.»

  بنابراین پنج سال نگران‌کننده در راه است...

 «خیر. چون همیشه به هوش جمعی اعتماد دارم. فکر می‌کنم که نباید منتظر بحران‌های مالی یا سیاسی جدید یا همه‌پرسی دیگری از نوع برگزیت باشیم و به این فکر کنم که بعد چه کنیم. نباید منتظر ماند که ۲۸ کشور اتحادیه بزودی ۲۷ شوند و حتی شاید ۲۶ و ۲۵ کشور. نباید منتظر چنین فروپاشی بود.»

   فکر می‌کنید برگزیت مانند جعبه پاندورا است که با وجود مشکلات فعلی، باعث خروج سایر کشورها از این اتحادیه می‌شود؟

 «این تصور که پدیده برگزیت تنها تقصیر بریتانیایی‌ها و ملی‌گرایی آنهاست، اشتباه است. برگزیت نتیجه الگویی اروپایی است که کار نکرده است؛ به‌ویژه پس از بحران ۲۰۰۸. می‌دانید که در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ میلادی، هنگامی که منطقه یورو دچار رکود اقتصادی شد آنهم در حالی که وضعیت در بقیه نقاط جهان رو به بهبودی می‌رفت و امریکا پیش از آن توانسته بود بحران ۲۰۰۸ را پشت سر بگذارد. این وضعیت در بریتانیا نگرشی متفاوت درباره اتحادیه اروپا به وجود آورد و باعث شد که آنها تمایلی برای حضور در این اتحادیه نداشته باشند. پروژه همه‌پرسی برگزیت هم در حال و هوایی مشابه برگزار شد، همان حال‌وهوایی که بر کاتالونیای اسپانیا حاکم است. بنابراین باید از این گفتمان که همه اینها تنها حاصل یک سوءتفاهم است و طبقات متوسط سرانجام درک خواهند کرد، دور شویم. یا این دیدگاه رو به گسترش که می‌گوید «طبقات عامه، ملی‌گرایان و نژادپرستانی اصلاح ناپذیر هستند که مدت 20سال به احزاب راست افراطی رای داده‌اند؛ بنابراین نباید به آنها اهمیت داد و باید سیاست‌های خود را میان گروه‌های ممتاز گسترش دهیم. زیرا می‌دانیم که این کار درست است »؛ چنین نگرشی که به نظرم در حال حاضر در فرانسه رو به تقویت است، احتمالا در آینده باعث ایجاد تغییرات وحشتناکی می‌شود و به همین دلیل باید از آن دوری کرد.»

   اگر احزاب سنتی عمدتا چپ میانه و راست میانه به خواست مردم طبقات عامه پاسخ ندهند، آیا پایان اتحادیه اروپا خواهد بود؟

یا پایان اتحادیه اروپا با خروج سریالی کشورها از اتحادیه یا کنترل گروه‌هایی با دیدگاه‌های بیگانه‌هراسی و نژادپرستانه بر اتحادیه که دومی در حال روی دادن است. زیرا هنگامی که یک کمیسیون اروپایی با عنوان «حفاظت از سبک زندگی اروپایی» دارید، هنگامی که ده‌ها هزار نفر در ۱۰سال گذشته در مدیترانه کشته می‌شوند آن هم در حالی که اروپا با بیشترین ثروت در جهان امکان پذیرش آنها را دارد اما اصرار دارد که نمی‌تواند یک میلیون مهاجر را در سال بپذیرد، در چنین وضعیتی دیگر عقلانیت حاکم نخواهد بود و به همین دلیل از همین الان هم شاهد تسخیر اتحادیه اروپا توسط گونه‌ای از اندیشه بیگانه‌هراسی هستیم. این بسیار بدتر از تجزیه اروپا است زیرا دست‌کم آن را می‌توان بازسازی کرد. شخصا نمی‌خواهم مجبور به انتخاب میان این دو شوم، بنابراین باید مثبت اندیشید. آنچه به آن علاقه‌مندم تمرکز روی چیزهایی که کار نمی‌کند نیست؛ بلکه تلاش و کمک برای یافتن راه‌حل است. راه‌حل‌هایی مانند داشتن یک مجمع فرانسه‌-آلمانی‌-ایتالیایی و حتی بلژیکی برای داشتن یک سیاست مشترک سرمایه‌گذاری اجتماعی، سرمایه‌گذاری محیط‌زیست، عدالت مالیاتی و به‌دنبال آن اینکه پیوستن به چنین سیاستی برای همه کشورها رایگان شود. اما قطعا چنین پروژه‌ای باید به عنوان مکملی برای اتحادیه اروپای کنونی طراحی شود و نه برای خنثی‌سازی آن. مکملی که باعث رشد اتحادیه شود؛ چیزی که ممکن است.

 

ارسال نظر